پیشنهاد‌های مهدی کشاورز (١,٤٩٤)

بازدید
٥٩٨
تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣٤

می گویند زبان سومری، پیوندی یا التصاقی بوده وزبان ترکی هم چون پیوندی است پس سومریها ترک بودند!!! آخه این چه جور دلیل آوردنه؟ هم اکنون اقوام بسیاری در ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٧

درود ُ سپاس ممکنه دوستان از بنمایه ها ( منابع ) ترکی باستانی، یکی را بنویسند؟ اگر منظور دیوان لغات الترک باشد این کتاب صد سال پیش پیدا شده! ولی ادعا ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٩

درود ُ سپاس این واژه من درآوردی جدید الساخت دیگه چیه؟ از کجا آوردی؟ واژگانی مانند نوساز، نوساخته، نوین، تازه ساخت، نونهاد و. . به فراوانی در دسترس هس ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٢٧

درود شاید منظور کاربر بهزاد همان سلسله اِشَک کانیان باشه که بشود خرخانیان یا شایدم خرخاکیان، سلسله ای که شاید پیرامون مغولستان بوده، اِشَک کانیان پس ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٢٦

درود خان یک واژه ترکی و مغولی است! یعنی چه؟ بلاخره یا باید ترکی باشد یا مغولی یا شایدم سغدی باید بُنمایه های تاریخی را دید، به هر روی اگر گمانه ی زبا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٩

هرکسی چهره و شخصیتی جداگانه برای خودش دارد و پیوند داشتن با پیغمبر و امام مانند همسر، فرزند، برادر و. . به تنهایی مایه بالندگی و افتخار یا رهایی و نج ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٣

درود ُ سپاس جناب دودانگه! در سخنی که از بیرونی نقل کردی و همچنین در سخنی که از پورسینا در جای دیگری نقل کرده ای، آن دو بزرگوار گفته اند که زبان پارسی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٨

متروپل، نمادی از یک کشورداری ناکارآمد و ناشایست. متروپل یعنی گندیدگی، فساد، کرم خوردگی

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١٧

درود ُ سپاس به کاربر بالا: نامواژه ارشک در بُنمایه های پارسی باستان به دیس " اَرَشکَ " دیده می شود که در بنمایه های یونانی به ریخت " آرسِس" و در ارمن ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٣

درود ُ سپاس دگرش واج "و" به " گ" در زبان پهلوی، پدیده ای روامند و پرکاربرد بود که نمونه هایی از آن در زیر می آید: [ویزاردن به گزاردن]، [ویداختن به گ ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

درود ُ سپاس سرزمین شما؟! کجا هست این سرزمین شما؟ اگر منظورت آذربایگان باشد که سرزمین همه ایرانیان است نه فقط شما، چسبیده به پوست و گوشت ماست. مانند ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٥

درود ُ سپاس واژه قاشق که در پهلوی و پارسی کپچه و کفچه بوده، در زبان کردی کاوچک ( kawchek ) گفته می شود. کاو به چم فرورفته یا گود، و چک پسوند کوچکساز ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٤

درود ُ سپاس زبانهای لری، لکی، کردی، پارسی، آذری، بلوچی، گیلکی، تالشی و. . . و واژگان همانندی که در این زبانهاست همگی ریشه در زبان پهلوی دارند. در گ ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١١

درود ُ سپاس جناب بهداروند! بگمانم شما این واژه را با واژه شاید عربی "زِین" جابجا گرفته اید که در زینت و زینب بکار می رود. تکواژ " زیب" از کارواژه" ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

درود ُ سپاس روانشاد استاد دهخدا و فرهنگنویسان دیگری که از او پیروی کرده اند تاج سر ما هستند ولی هرچه ایشان گفته اند که آیه قرآن و وحی منزل نیست که در ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٤

" تَرا" پیشوندی ست در زبان پهلوی به چم و معنای " از این سو تا آن سو" که اکنون نیز برای ساخت نوواژگان بکار می رود: ترابری=بردن از جایی به جای دگر ترا ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٣

درود ُ سپاس اینکه استاد دهخدا واژه هزینه را هم معنی و مبدل خزینه دانسته، چیزی شگفت است هرچندکه خودش این دیدگاه را با واژه " ظاهرا " همراه کرده و آن ر ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

درود ُ سپاس اینگونه بنظر می آید که اگر واژه قورمه در ترکی از قورماق به معنای بریان کردن و سرخ کردن گرفته شده باشد، در اصل از واژه پارسی گُر ( گر گرفت ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٣

نام تیره کیانرسی یا کیان ارثی از ویسِ ( =طایفه ی ) چهارلنگ بختیاری نام این تیره از پایه و بنیاد هرچه که بوده، بی گمان به ریخت [کیان ارثی] نبوده بلکه ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١١

عربزدگی برخی دوستان گفته اند نگوییم شَفا، بگوییم شِفا! اینکه این واژه در عربی چگونه و به چه معنایی گفته شده، ربطی به ما و زبان ما ندارد، این واژه از ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

درود ُ سپاس جناب رحمتلو ( البته با آوایش عجیب استانبولی! ) کدام سایت گفته که واژه دایی ترکی است؟ تارنمای آبادیس یا دهخدا و دیگران که چنین چیزی نگفته ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٠

درود ُ سپاس جناب باقری! به راستی که نوشته بالا، از شما بسیار دور از ذهن و باور نکردنی بود. آیا می توانید بیشتر روشنگری نمایید و بگویید که این ابزار ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٠

درود ُ سپاس واژه "غُن" در برخی شهرهای خراسان معنای گِرد و جمع کردن دارد؛ ( رختهایت را غُن کن ) به چم ( رختهایت را جمع کن ) ، همچنین واژه "غُند" نیز ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٢

بهبودی زودهنگام درمان زودهنگام

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

درود ُ سپاس واژه "سخت" در زبان پهلوی به همین ریخت سخت کاربرد داشت. ریشه این واژه به زبان باستانی نیاآریایی باز می گردد به گونه ای که این واژه در زبا ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٠

درود ُ سپاس واژه "خاویار" در پارسی به چم خایه دار ( دارای تخم ) است. واژه "خاگ" به چم تخم مرغ از واژه پهلوی "خایَگ" گرفته شده است. استاد دکتر علی ن ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٠

ناپایدار = نِسبی، تباری = نَسَبی، پیوندی = سببی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

این واژه های بیگانه رو بریزید دور. زبان ما نیازی به این چرند و چارها ندارد.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

درود ُ سپاس به مو در ترکی، توک یا ساچ یا بیرچک گفته می شود برابر با مو یا زلف یا گیسو و کاکل. به کرک و پشم هم یون و قَزیل گفته می شود. قیل اگر کارب ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٩

درود جناب آذری؛فرنود و دلیل شما بر اینکه نامهایی مانند سبلان یا . . . به زمانی پیشتر از پیدایش ایرانی زبانها در آذربایگان برگردد چیست؟ نامهایی مانند ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١١

گاهی از "در پوششِ" می توان به جای [به عنوانِ] بهره برد. جاسوسان به عنوان مبلغ مذهبی و پزشک به ایران آمدند. خبرچینان در پوشش دین رسان و پزشک به ایرا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١١

"چِمای" چمای: چم آی = آمدنِ چم و معنا = یعنی چمای = یعنی = معنی می دهد زبان، چمای ( یعنی ) ابزاری برای تراداد دانسته ها رایانه چمای کامپیوتر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١١

در زبانهای باختری ایران، واژه "پَتی" به جای [خالی] به کار می رود که شاید با empty در انگلیسی همریشه باشد. پَتی در زبان پارسی نیز به چم برهنه و لخت ا ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١٠

درود جناب باقری گرامی در گذشته ی حتا نه چندان دور خوراک مردم تا نزدیک به صد درصد آش و آبگوشت و خوراک های پر آب بود که خراشیدن و تراشیدن جایی در این گ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٠

" اندازش" با نگاه به گفته درست جناب کاویانی که حجم و گنجایش یکسان نیستند و با نگرش به اینکه واژه ی اندازه دارای چمارِ ( مفهوم ) حجم نیز هست، می توان ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

به نظر می رسد که واژه "باجه" دگردیس شده واژه "بازه" باشد، یعنی سوراخ، دریچه یا روزنه ای که در سقف باز می کردند برای روشنایی و برون رفت دود، که در معم ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٠

کومیک، کوم ( کُم ) در لری و گویشهای جنوبی به شکم، کُم گفته می شود که می تواند جایگزنی برای واژه معده باشد.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١٠

درود اردشیر پاپکان، اردشیر پور پاپک، بنیانگذار پادشاهی ساسانی. این نام در بُنمایه های پهلوی ساسانی که دارای پیشبنه 1800 تا 1400 ساله هستند دیده می ش ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

درود ُ سپاس "تک" واژه ای پارسی ست به چم تنها که از [تاگ] در پهلوی گرفته شده و تا ( یکای شمارش ) و تا ( =لنگه، نمونه ) از همین واژه کهن پهلوی بدست آمد ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٩

در برخی واژاکهایی ( اصطلاحاتی ) که در آنها ممنوع بکار رفته می توان بجای این واژه از واژه [نَه] بهره برد: سیگار کشیدن ممنوع = سیگار نه! بوق زدن ممنوع ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٩

بجای تفسیر، گاهی می توان از یکی از واژگان "خوانش" و یا "برداشت" بهره برد. تفسیر شما از این سخن که سعدی گفته، چیست؟ برداشت ( یا خوانش ) شما از این سخ ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

درود ُ سپاس هنگامی که برخی دوستان می بینند به زبانی سخنورند که بیشینه واژه هایش را واژگان پهلوی - پارسی ( که زبان نیاکانشان بوده ) و سپس تازی فراهم ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٩

چهره

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

درود ُ سپاس در نامواژه ی قورباغه: "قور"، آوا و صدای برآمده از این جانور است. "باغه"، ریخت دیگری ست از واژه های پَک، بک، بق، وک، وزک، وزغ که در گویشه ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

درود واژه وُل به چم گل در گویش پهلوی بابا طاهر همدانی: مسلسل زلف بر رو ریته دیری / ول و سنبل به هم آمیته دیری پریشان چون کری آن تار زلفان / به هر تار ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

درود واژه آغوش از نگاه تاریخی در بنمایه های کهن پهلوی دیده می شود در زمانی که هنوز ترکی به نوشتار در نیامده بود که بخواهد چیزی را از آنِ خود بداند. ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

درود ُ سپاس کاربر بالا ابتدا دم از فرهنگ و ادبیات زده سپس خود نیز در یک چرخش 180 درجه ای در همان راهی گام می زند که رونده آن را سرزنش کرده بود! - و ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

درود ُ سپاس واژه های "باره و بارو" که به دیسه "وار" ساده می شوند به چم دیوار هستند ( مانندwall در انگلیسی ) و "دی" ساده شده دژ و دز. دیوار در اصل به ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٩

درود پاسخ به کاربر بهزاد واژه جان به همین ریخت وهمچنین ریخت کهنتر آن " گیان" در زبان پهلوی نمایان است که از واژه " گیه" در اوستایی به چم زندگی به دست ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٩

واژگان غوزه، کوزه، کاسه، کوس ( طبل ) ، ک س ( زهار زن ) ، قوس ( کمان ) ، کوژ، قوز، جوز ( gowz =گردو ) و. . ، همگی از یک ریشه و به چم "برآمده وگرد" است.