قورمه

/qorme/

لغت نامه دهخدا

قورمه. [ قُرْ م َ ] ( ترکی ، اِ ) قُرمه. از ترکی قاوورماق بمعنی بریان کردن. ( سنگلاخ ). مطلق بریان خصوصاً گوشت بریان. ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( غیاث اللغات ). و طرز تهیه قورمه بدین گونه است که گوشت بی استخوان را خرد کرده با کمی آب بار کنند، نیم پز که شد نمک میزنند و پس از تمام شدن آب آن روغن دنبه را که جداگانه آب کرده اند با خلال پیاز میریزند تا خوب سرخ شود و روغن آن کف کند، سپس زمین گذاشته و پس از سرد شدن در کوزه لعابدار ریخته در کوزه را با کاغذی که در شیر داغ فروبرده اند می بندند و در جای خنکی نگاه دارند. ( فرهنگ فارسی معین ).
- قورمه اسفناج ؛ گوشت را خرد کرده پیاز را در روغن نیم سرخ کرده ، گوشت را در آن سرخ کنند و آب ریزند، نیم پز که شد اسفناج را هم در روغن پیاز چرخ داده مخلوط کنند. نزدیک پایین آوردن آب غوره یا لیمو خشک را بعنوان چاشنی میزنند.( فرهنگ فارسی معین ).
- قورمه بادنجان ؛ بعد از سرخ کردن گوشت در پیاز و روغن آب ریخته ، نزدیک پخته شدن ، بادنجان را حلقه حلقه کرده علیحده سرخ نموده با گوشت مخلوط کنند تا پخته شود یا ساده با آبغوره ریخته چند جوش که زد و به روغن آمد برمیدارند، بجای بادنجان ، ریواس ، زردک ، کلم ، کدو، سیب و خیار و غیره نیز میتوان ریخت ، چاشنی همه آنها ترشی و کمی قند یا سرکه شیره است. ( قرمه سیب و آلبالو را چاشنی نمیزنند ). ( فرهنگ فارسی معین ).
|| گوشتی که خشک کنند و ذخیره نمایند. بهار خوش. ( فرهنگ فارسی معین ).

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - گوشتی که خشک کنند و ذخیره نمایند بهار خورش ۲ - گوشت بریان . طرز تهیه: گوشت بی استخوان را خرد کرده با کمی آب بار می کنند نیم پز که شد نمک میزنند و پس از تمام شدن آب آن روغن دنبه را که جداگانه آب کرده با خلال پیاز می ریزند تا خوب سرخ وشد و روغن آن کف کند . سپس زمین گذاشته پس از سرد شدن در کوزه لعابداری ریخته در کوزه را با کاغذی که در شیر داغ فرو برده اند می بندند و در جای خنکی نگاهدارند . یا قورمه اسفناج . گوشت را خرد کرده پیاز را در روغن نیم سرخ کرده گوشت را در آن سرخ می کنند و آب ریزند نیم پز که شد اسفناج را هم در روغن پیاز چرخ داده مخلوط می کنند . نزدیک پایین آوردن آن غوره یا لیمو خشک را به عنوان چاشنی می زنند . یا قوره بادنجان . بعد از سرخ کردن گوشت در پیاز و روغن آب ریخته نزدیک پخته شدن بادنجان را حلقه حلقه کرده علی حده سرخ نموده با گوشت مخلوط کنند تا پخته شود یا ساده یا آبغوره ریخته چند جوش که زد و بروغن آمد بر می دارند . بجای بادنجان ریواس زردک کلم کدو و سیب و خیار و غیره نیز می توان ریخت . چاشنی همه آنها ترشی و کمی قند یا سرکه شیره است ( قورمه سیب و آلبالو را چاشنی نمی زنند ) .

فرهنگ معین

(قُ مَ یا مِ ) [ تر. ] (اِ. ) = قرمه : ۱ - گوشتی که خشک کنند و ذخیره نمایند، بهارخوش . ۲ - گوشت بریان .

واژه نامه بختیاریکا

کُمه

مترادف ها

pot roast (اسم)
قورمه، گوشت اب پز شده، گوشت سرخ شده در دیگ

پیشنهاد کاربران

قورمه ، تورکی است
در زبان دری یا افغانی و حتی زبان موسوم به فارسی منتسب به گروه موسوم به هاخامنشیان! هیچ کاراکتری برای نمایش حرف "ق" و "غ" در کتیبه وجود ندارد
کلمات واجد دو حرف مذکور ، اگر عربی نباشند تورکی هستند
...
[مشاهده متن کامل]

در زبان دری چون حرف "ق" وجود ندارد لذا دری زبان ها این حرف را برخلاف عرب ها و تورک ها ، به اشتباه مثل "غ" تلفظ میکنند.
کلمه قورمه که شکل درستش قوورما هست به معنای تفت داده است . این کلمه از اروپا تا سواحل چین توسط تورک زبان ها مثل اوزبک و قرقیز ها و قزاق و اویغور ها و آزربایجانی ها و تورکمن ها با اندکی تفاوت در لهجه به معنای تفت داده به کار میره
قوورما از مصدر قوورماق در زبان تورکی آزربایجانی و کاوورماک در زبان تورکی استانبولی به معنای تفت داده است که همه لغتنامه ها به تورکی بودن این کلمه اشاره کرده اند از جمله لغتنامه دکتر شاهمرسی که آپلود میکنم
کلمات واجد پسوند تورکی "ما" مثل دلما، قوورما، قیما، خاما، قابلاما بعد از ورود به زبان دری به شکل دلمه، قورمه، قیمه و خامه و قابلمه درمی آیند.
به دلیل حاکمیت هزاران ساله تورک ها بر ایران بسیاری از اسم غذاها و اصطلاحات و لوازم آشپزی مثل بشقاب و قاشق، قابلاما، تاوا ( تابه یا تاوه ) ، چانقال ( چنگال ) ، چاقّی ( چاقو ) ، قیچی، سینی ، سوفرا ( سفره ) ، لاواش ( لواش ) ، بربری ، اوزون بورون، قزل آلا، خاویار ، کپور و ( همچنین اسم دریای خزر از قوم تورک خزر ماخوذ است ) . . . حتی از چهار مزه اصلی سه مزه یعنی تورش ( ترش ) ، شیرین و شُر ( شور ) از زبان تورکی وارد زبان دری شده است و فقط تلخ ، کلمه ای افغانی است.
قورمه سبزی توسط تورکان تهران که اکثریت تهران پایتخت تورک ها رو تشکیل میدهند وارد ادبیات اقلیت هندی تبار شده است

قورمه
درود
و سپاس از کاربر آرش.
کاربر گرامی؛ من زبانهای ترکی و مغولی را به هم ربط و پیوند ندادم و پیرو دیدگاه زبان شناسانی هستم که دیدمان و نظریه زبانهای آلتایی را رد کردند ( دیدمانی که زبانهای ترکی و مغولی را از یک خانواده می دانست ) .
...
[مشاهده متن کامل]

اتفاقا بنده به دیدگاه کسانی خرده گرفتم که به زعم شان قورمه ترکی است ولی ریشه آن را در کاخور ِنیامغولی یافته اند! می توانید با دقت در نوشته هایم در 7/15 و 8/19 / 1401 که در پاسخ به کاربر دارای آن ادعا بوده، سخنم را راستی آزمایی کنید.
درباره اینکه گفتید استاد دهخدا قورمه را از قوورماخ ترکی دانسته، باید گفت دهخدا تنها واژه شناس خوبی بود نه ریشه شناس، در زمان او هنوز بنمایه ها و منابع کهن پهلوی، اوستایی، سانسکریت و سغدی چندان شناخته شده، کار شده و مورد توجه نبود، به ناگزیر بسیاری از دیدگاههای ایشان درباره ریشه وتبار واژگان، دانشیک و گواهمند نیست.
در نگاه شما آیا واژه قورمه ی امروزی با واژه های گرِمَه اوستایی و غرِمَه سانسکریتی چند هزار سال پیش پیوند آوایی و معنایی ندارند؟ هم آوای بسیار نزدیک به هم دارند هم معنای گرم کردن، پختن را دارا هستند.
درباره دگرش و تغییر زبان در آذربایگان هم، این دیدگاه پژوهشگران تاریخ و زبان است یعنی با وجود منابع و بُنمایه های زبان پهلویِ موجود در آذربایگان و همچنین گزارش تاریخنگاران سده های گذشته که زبان پهلوی ( با گویش آذری ) را در این سرزمین در جایگاه زبان اصلی و پایه ای تایید می کنند دیگر شک و گمانی درباره چرخش زبانی از پهلوی به ترکی نمی ماند که اوج این چرخش همزمان بود با صفویان قزلباش مآب.
وگرنه خود صفویها در اصل از بومیان آذری آذربایگان بودند نه ترک، این گفته را از نوشته های بازگو شده از نیاکان صفویان به ویژه از شیخ صفی الدین اردبیلی که چه به نثر و چه نظم ( زبان پهلوی ) در کتاب صفوت الصفای ابن بزاز آمده می توان دریافت.
حکومت ایران هم از زمان تازش ددمنشانه و ویرانگر مغول در سده 7 تا حدود سده 9 در اختیار دولتهای مغول تبار ایلخانی و تیموری بود که با وجود بیزاری شما از همبسته دانستن ترک با مغول، شگفتانه اینها را هم به نام حکومت ترکی قلمداد می کنید!
با کاستن دوره های ایلخانی و تیموری و صفوی و زند که درواقع هیچ یک از اینها ترک نبودند، حکومت ترکان بر ایران تا پایان قاجار در خوشبینانه ترین حالت به پانصد سال هم نمی رسد که آن را هزار سال!!! و حتا بیشتر وانمود می کنند. آن هم با در نظر نیاوردن حکومتهای کوچک و مستقل ایرانی که در این میان به فراوانی بودند مانند شروانشاهان، روادیان و شدادیان، باوندیان، اسماعیلیان، آل مظفر، سربداران، خاندان اردلان، اتابکان یزد و لر و. .

قابل توجه دوستمون که زبان ترکی رو به مغولی ربط میدهند شما به راحتی می توانید از گوگل ترنسلیت برای اثبات این موضوع که هیچ ارتباط آوایی ساختاری کلمات فعل و فاعل معنی و . . . بیم ترکی و مغولی نیست و این معنی توسط لغت نامه دهخدا مطرح شده که قورمه از ریشه کلمه قوورماخ در زبان ترکی می باشد و اگر بنا بر تغییر زبان بود بالای هزار سال تاریخ ایران مربوط به ترکان می باشد و محل حکومت آنها همه جای ایران بوده و مختص آذربایجان نبوده و می توانستند به راحتی زبان فارسی رو از بین ببرند و ترکی را غالب کنند در صورتی که نه تنها زبان فارسی رو از بین نبردند بلکه در ترویج و گسترش شعر و ادب فارسی تلاش هم کردند پس دوست عزیز افراطی برخورد نکن و با مطالعه دقیق نظر ارائه کن و با توهین به یک قوم که در کشوری به نام ایران زندگی می کنند تفرقه و نفاق درست نکن.
...
[مشاهده متن کامل]

با سپاس

درود بر همگی. هم زبان ترکی و هم زبان پارسی از زبانهای خانواده هند و اروپایی هستند که از نظر ریشه واژگانی بسیار شبیهی دارند ولی کار برد و ساختار متفاوتی دارد. به عنوان نمونه واژه ترکی چکمک به معنی کشیدن
...
[مشاهده متن کامل]
رو داریم که در فارسی چکاوک و چکیده و چک وچکامه با بن واژه چک ساخته شده ویا واژه گوش که در ترکی گولاخ شده همانطور که میبینید هر دو واژه بسیار شبیه به هم و از گفتن گرفته شده و یا بینی فارسی و بیرین در ترکی که به معنی دماغ هست و یا گوز ترکی به معنای چشم که همان واژه کوژ و قوز فارسی به معنی محدب شکل هست و واژه کوزه و قوس در فارسی از این دست از واژگان هست. ویا واژه شاخه وشاخ در فارسی که در ترکی به صورت شاختا و شاخماخ استفاده میشود همانطور که میبینید بنواژه یکی است ولی کاربرد فرق دارد. سپاس

درود
[ یه جوری میگه proto - turkic هرکی ندونه خودشو آماده می کنه با یه زبان چند هزار ساله ای، پیشاتاریخی، یا فسیلی چیزی روبرو بشه ، نه عزیزجان این خبرا نیست]
ریشه قُرمه یعنی ( گوشت ) گرما دیده و نیز واژه های گرم و گرما، در گَرِمَ ( گرمَه ) اوستایی و غَرِمَ ( غرمَه ) سانسکریت نهفته است.
...
[مشاهده متن کامل]

بر هر خرَد درست و عقل سلیمی به روشنی آشکار می شود که قرمه یا قاورمَه ( = گرما دیده، تفت داده ) از غرمَه یا گرمه از زبانهای آریایی به دست می آید نه آن کاگور و کاخور کذایی.
از این گذشته، پیشینه این زبانِ حالا نیاترکی یا پروتوترکیکِ شما که بهتر است بگوییم [ترکی قدیم] چیست؟ از چه زمانی ست؟ از هزار سال چقدر فراتر می رود؟
آیا می توان بُنمایه های آن را که درباره آیینهای بودایی و مانوی ست و نویسندگان و ترگویان ( مترجمان ) آنها به ترکی نیز فرزانگان هندی و سغدی بودند را سرچشمه ای برای ریشه شناسی واژگان دانست؟ در برابر بنمایه های هزاران ساله اوستایی و سانسکریتی چه حرفی برای گفتن دارد؟! این کلبه پوشالی که به آن استناد می کنی به نسیمی بند است!
و هنگامی که وامواژه ای در آن ترکی قدیم راه یافته، خب طبیعی ست که در زبان فرزندانِ کوچرو اش که گویشهای ترکی باشند هم دیده شود این که دلیل نیست.
دانش ریشه شناسی باید با دیدی موشکافانه و با ژرفای نگاهی چند هزار ساله و بررسی بردبارانه همه ابعاد تاریخی، فرهنگی و پژوهش درباره پیوند میان اقوام کهن همراه باشد وگرنه همین می شود که شتابزده ریشه واژه ای را در "کاخور" ببیند و بر آن سرپوش گذارد!
-
زبان ترکی در آذربایگان ( و همچنین در شروان و آناتولی ) زبان وارداتیِ چند صد ساله ای بیش نیست، اگر می خواهید پژوهشگر زبان ریشه دار نیاکانتان باشید آن زبان پهلوی ست نه زبان ترکتازان صحراگردی که بنمایه های زبانشان به مغولستان و پیرامون باز می گردد

ترکی . منبع :Starostin, Sergei; Dybo, Anna; Mudrak, Oleg ( 2003 ) , “*KAgur - ”, in Etymological dictionary of the Altaic languages ( Handbuch der Orientalistik; VIII. 8 ) , Leiden, New York, K�ln: E. J. Brill
قورمهقورمه
درود
دلیل آوردن از زبان نیاترکی یا نیامغولی که کاربر بالا آن را دستاویز نموده چندان دانشورانه نیست.
این دو زبان آنچنان کهن نیستند که با دیدن واژه ای در آنها بتوانیم به تبار آن واژه پی ببریم، بسیاری از واژگان نیاترکی با توجه به بودن ریشه آنها در زبانهای کهنتر، به ناچار باید آن واژه ها را وامواژه در نیاترکی بدانیم.
...
[مشاهده متن کامل]

ریشه واژه قورمه کجاست؟ در کاگور یا کاخور مغولی؟ یا گر و گَرِمَ در اوستایی و غَرِمَ در سانسکریت؟
زبان اوستایی با دارا بودن بنمایه هایی نزدیک به سه هزار سال و سانسکریت با حدود سه هزار و پانصد سال پیشینه کجا و نیاترکی و نیامغولی با بنمایه های کمی بیش از هزار سال کجا؟!
همان بنمایه های هزار ساله ترکی را هم که در زمینه دینهای بودایی و مانوی ست به دست استادان هندی و فرزانگان سغدی به زبان ترکی برگردان و نگارش یافته و طبیعی ست که پر از وامواژه هایی از این زبانها باشد.
متنهای ترجمه شده ای که آورنده ی یک آیین نوین هستند خواه ناخواه آورنده ی فرهنگ و واژگانی نو از زبان خواستگاه به زبانهای هدف نیز می باشند و باید با دقت و تیزبینی بسیار موشکافانه مورد بررسی قرار گیرند نه اینکه صرف دیدن یک واژه در آنها پژوهشگر را گمراه سازد!
نویسندگان این متون، فرهیختگانی از دیار هند و سغد و ترانویسان ( مترجمان ) آن به ترکی و مغولی، به گواهی تاریخ، خودِ دانشوران هندی و سغدی و بعدها اویغورهای باسوادی بودند که خط و دبیره را از سغدیان آموخته بودند.
اینگونه می توان استدلال کرد که واژه گَر و یا گرِمَ از زبانهای ایرانی و یا غَرِمَ از سانسکریت ( به چم داغ بودن و گرم شدن ) درون نیاترکی شده و با اندکی دگرش آوایی و با چسبیدن پسوند ماک به آن، کارواژه ای برای چمار ( مفهوم ) سرخ کردن، بریان کردن یا پختن ( کاورماک یا قوورماق ) از آن بدست آمده است.
وامواژه های درون شده به نیاترکی در گذر زمان و گذشت سده ها در گویشهای گوناگونی که از همان نیاترکی جدا شده اند دیده می شود و با نگرش به کوچرو بودن این مردمان در گذشته، طبیعیست که در سرزمینهای دوردستِ ترکنشین نیز این واژگان به کار رود.

ترکی از نیای ترکی Proto - Turkic *kagur در تمام زبان های ترکی استفاده میشود . یک منبع آکادمیک بیاورد که بگوید این کلمه ترکی نیست
قورمه
منابع• https://en.m.wiktionary.org/wiki/kavurmak
درود بر سرور گرامی جناب فرتاش
با روشنگری شما که بر پایه بنمایه های پهلوی، فرنودین و پشتوانه دار [و به روز ] شده است، پیوند و همریشه بودن واژه هایی مانند گرِمَ ( اوستایی ) و غرما ( سانسکریت ) با واژه قورمه به خوبی نمایان شده و ریشه هندواروپایی این واژه به روشنی استوار می گردد.
با سپاس از شما
درود بر کاربر ( مهدی کشاورز )
کاربر کشاورز درست می فرمایید ولی گهگاهی این کاربرِ خودمغول پندار، گُل به خودی هایِ خوبی می زند؛ برای نمونه همین که می گوید ( قورمه ) به چمِ ( سرخ شده ) است، ما را به واژه اوستایی ( گَرِمَ ) به چمِ ( داغ، گرم ) و واژه اوستاییِ ( گَر ) به چمِ ( داغ بودن، گرم شدن ) رهنمون می کند و به روشنی دیده می شود که واژگان ( گُر/گُر گرفتن ) با واژه اوستاییِ ( گر ) و واژه ( قورمه ) با واژه اوستاییِ ( گرمَ ) همریشه هستند.
...
[مشاهده متن کامل]

چنانکه در رویه هایِ 461 و 465 - 466 از نبیگِ ( فرهنگ واژه های اوستا ) آمده است:

قورمهقورمه
درود ُ سپاس
آیا کسی هس که منو در یافتن واژه، کارواژه، سرواژه، بندواژ، تکواژ یا هر چیزی ( از هر زبانی که باشه ) یاری کنه که پیوندی با این اکمک نداشته باشه! البته بجز آکبند، اکبر، اکمل، ماقبل، ماقدونیا، اکواریوم، احمق، اقمار، اغما، تریلی ماک، ماکت، ماکارونی، ماکیان، ماکزیمم، مگ مگ، منگول، منقول، کرمک، پشمک، پشتک و. . . هرچندکه کاملن پیداس اینا هم از همون اکمک ریشه گرفته ولی یه نفر پاکار مث کاربر بالایی می خواد که این واژه ها رو هم از بلاتکلیفی و بی صاحبی در بیاره!
...
[مشاهده متن کامل]

البته برخلاف زیاده گویی برخی درباره معناهای بیشمار برای اکمک، این واژه در کنار چورک گاهی به معنای نان بکار رفته.
یه جوری واژه ها رو ردیف می کنه و برچسب ترکی روشون می زنه، هرکی ندونه هنگ می کنه که نکنه پشتش به یه منبع چند هزارساله! مثلن ترکی، آلتایی! چیزی گرم بوده که این جوری ادعا می کنه.
با ناشیگری روی واژه ای دست گذاشته آن هم "گرم" که در بسیاری از زبانهای هندواروپایی از چند هزار سال پیش تاکنون وجود داشته، از بنمایه های پارسی باستان و اوستایی که واژه گرما در آنها آمده و در سانسکریت غرما، در پهلوی گرم، تا همینک که در کردی و بلوچی گرم، در اُسِتی ( قفقاز ) و پشتویی غرم، در هندی گَرَم، در ارمنی جَرم، در آلمانی وانگلیسی و. . وارم ( Warm ) و ثِرم ( therm ) ، و دیگر زبانهای شاخه هندواروپایی این واژه کاربرد دارد.
نگهبانی از آتش را هم به عهده بیچاره کوچروها گذاشته! حالا یک بیابانگرد درحال کوچ چگونه می تواند از آتش حفاظت کند خدا می داند، شاید هم خیلی بیراه نمی گوید؛ شاید همه راه از آتش مقدس بخوبی پاسداری می کرده تا در وقتش در خرمن جان و مال و هستی بومیان خراسانی و آذری بیاندازد!
اینان در یک نگاه آینده نگرانه، کم کم به زرتشت و اوستا و آتشکده آذرگشنسب هم آویزان می شوند.
کاربر بالا نخست ثابت کند که در زمان بنمایه های دوهزار ساله پهلوی، اصلن زبان ترکی وجود و هستی بیرونی داشته یا نه، سپس به مصادره واژگان دست بزند.
دیگر واژه های ادعایی کاربر خوش خیال، کم از مورد بالا ندارد.
پس در یک روند چند هزار ساله به روشنی پیداست که این واژه گرم وگُر پهلوی بوده که به ریخت کور و قور به ترکی راه یافته و با افزوده شدن پسوند مک و ماق به آن، نقش کارواژه ای یافته است.
با رویکردی گواهمندانه و استدلالی و با نگرش تاریخی به این نکته که زبان پهلوی، زبان کهن مردم آذربایگان بوده، می توان به آسانی، هستی پررنگ و همه جانبه زبان پهلوی را در واژه ها، کارواژه ها و نقش ساختارشکنانه آن را در دستور زبان ترکی دید.
درواقع زبان آذربایگان هنوز هم پهلوی ست که بیش از حد بزک و روغن جلای ترکی روی آن نشسته و دخترک آشنای قدیم را به عروسی به ظاهر غریبه دگرگون ساخته.

آگ و آگر و… از ریشه ترکی akmak به معنی تابیدن و حرارت دادن ( در مورد نور و آتش ) گرفته شده است حتی واژه "کر" نیز ترکی است حتی واژه " کرد" نیز ترکی است
در فارسی از "گر" حتی یک فعل نیز موجود نیست
...
[مشاهده متن کامل]

در کردی واژه "کرمانجی" ترکی است و از فعل "korumak" به یک معنی یعنی آتش زدن ، شعله ور کردن و… مشتق شده از آن مشتق " koruma" و از آن مشتق " korumanch " به دست آمده که به شکل "کرمانجی" در کردی استفاده می شود
حتی " korumak " به معنی محافظت کردن در ترکی از معنی شعله ور نگهداشتن آتش ( حفاظت از آتش ) گرفته شده و خاستگاه شمنیستی ، آتش پرستی دارد .
کلماتی چون گرم ، گر، آگر ، گرما ( qoruma ) ، کر ، کرمان ( korman ) ، کروز ( خروس ) ، خروش ، خروشیدن ، خورشید ، قرق ( محافظت شده ) ، و…. همگی از زبان ترکی گرفته شده یا بر آمده اند .

درود ُ سپاس
اینگونه بنظر می آید که اگر واژه قورمه در ترکی از قورماق به معنای بریان کردن و سرخ کردن گرفته شده باشد، در اصل از واژه پارسی گُر ( گر گرفتن ) بدست آمده است.
واژه " گُر" به چم آتش که کارواژه گر گرفتن را می سازد، همریشه است با واژگان" آگر" در کردی ( =آتش ) ، اخگر در پارسی ( =پاره آتش، جرقه ) ، آگ و آگنی در سانسکریت ( =آتش ) ، اوگنی در زبان اسلاوی ( = آتش ) .
...
[مشاهده متن کامل]

واژه گُر، به دیسه کور و قور درون ترکی شده و با چسبیدن پسوند ماق به آن، کارواژه ای برای چیم ( مفهوم ) سرخ کردن، بریان کردن یا پختن از آن بدست آمده است که مفهومی ست در پیوند با آتش یا گُر.
زبان کهن آذربایگان ( پهلوی ) ، بُنمایه ومنبع سرشاری بود برای زبان نوآمده به آن دیار که در پرتو آن کمبودهای واژه ای و کارواژه ای خود را جبران نماید.

قورمه از قاوورماق ترکی یعنی بریان کردن
دوس عزیز شلوغ ترکی هست
منبع دهخدا
گویا شما اطلاعات و سواد ندارید
آغاز درسته ولی تصحیح میکنم شلوغ رو این لینک رو ببینید در مورد ( ( غ و ق ) ) http://www. asrislam. com/fa/news/13633/داستان - حرف - ق - و - غ - در - زبان - پارسی
از فعل ترکی kavurmak ( استانبولی ) یا qovurmaq ( آذربایجانی ) به معنی سرخ کردن ، پختن ، طبخ دادن گرفته شده است که از شکل آذربایجانی مشتق "qovurma" به دست می آید که به معنی سرخ کرده ، سرخپز ، طبخ داده شده
...
[مشاهده متن کامل]
می باشد که با ساده سازی و تخفیف به شکل qourma یا " قورما" در آمده و به شکل " قورمه" وارد فارسی شده است.

در زبان بختیاری هفت لنگ به گوشت تکه ای خشک شده کورمی گفته میشود و احتمال اینکه ریشه قورمه از کورمی باشه زیاده چون برای اولین بار غذای قورمه سبزی در میان اقوام بختیاری دیده شده است ( به نقل از ویکی پدیا )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٨)

بپرس