پیشنهادهای مهدی کشاورز (٣,٢١٤)
هورمون گُندپرور هورمون گندانگیز
گُندپرور گندانگیز
گُند انگیز گند= گناد، غُنده ( غده ) ی سازنده ی یاخته های ژادی ( جنسی )
واژه ی غده باید برگرفته از غُنده و غند باشد؛ غند/غنده= هر چیز پیچیده و گرد شده - دهخدا هجر تو چون غنده ای شد در دلم ای شفای جان ببر این غنده را. مول ...
غُند یا غنده= غده
رانچرخ سوار، رانه سوار
چرخان= موتور~ چرخنده چرخان ( موتور ) ، دستگاهی ست که نیروی برق یا سوخت فسیلی را به ""جنبش و حرکت چرخنده"" می ترادیسد ( دگردیس می کند ) . - رانچر ...
در برخی جاها می توان واژه ی [پیشران] را جایگزین نمود.
برقچرخان/برق چرخان= الکتروموتور واژه ی چرخان را می توان به جای موتور به کارگیری کرد؛ چرخان ( موتور ) ، دستگاهی ست که نیروی برق یا سوخت فسیلی را به ...
برقچرخان/برق چرخان= الکتروموتور واژه ی چرخان را می توان به جای موتور به کارگیری کرد؛ چرخان ( موتور ) ، دستگاهی ست که نیروی برق یا سوخت فسیلی را به ...
موتور= چرخان ( =چرخنده ) واژه ی چرخان را می توان به جای موتور به کارگیری کرد؛ چرخان ( موتور ) ، دستگاهی ست که نیروی برق یا سوخت زیرزمینی ( فسیلی ) ر ...
سوخت زیرزمینی
واژه ی چرخان را می توان به جای موتور به کارگیری کرد؛ چرخان ( موتور ) ، دستگاهی ست که نیروی برق یا سوخت فسیلی را به جنبش و حرکت چرخنده می ترادیسد ( دگ ...
افزونگر، فزونگر، افزونساز، فزونساز، افزاینده، بلندگو
افزونگر، فزونگر، افزونساز، فزونساز، افزاینده
وارونگر، واروگر، برگرداننده، برگردان
وارونگر، واروگر، برگرداننده، برگردان
نخ نما
نخ نما
ناآشکار، ناپیدا، گنگ
ناآشکار، گنگ
ورافتاده
به دردنخور، هیچکاره، کفتر پشت دری: کبوتری که نه به درد تخمگذاری می خورد نه برای حمال بودن درخور است نه برای پراندن کارایی دارد.
شرابه به چم رشته ها و منگوله هایی که از کناره چیزی آویزان شده، در بنیاد باید شُرآبه یا شارآبه باشد گویه ی دیگری از آبشار؛ شُرآبه= رشته ها و منگوله ها ...
هناسیدن= نفس کشیدن هناسش= تنفس چراکه ما در پارسی و در بسیاری از زبانهای ایرانی مانند کردی و لری، واژه ی [هناس] را به چم نفس داریم. داشته هایمان را ...
هناس= نَفَس، هناسیدن= نفس کشیدن، هناسش= تنفس، بِهِناس/بِناس= نفس بکش
بهره مند شدن، بهره گرفتن
بهره مند کردن، بهره دادن
کوم یا کومیک در زبان پارسی میانه ( پهلوی ) به چم معده/اشکُم/اشکمبه/شکم بوده است؛ این واژه همچنان به ریخت کُم در پارسی استان های پارس و کرمان و استان ...
بنداره ی دَرکوم، درکوم: در=درب - کوم=معده
کوم و کومیک در پارسی میانه به چم معده/اشکُم/شکم بوده است که اکنون به ریخت کُم در گویشهای ایرانی کاربردی ست؛ با بهره گیری از این واژه، من نوواژه های [ ...
کوم و کومیک در پارسی میانه به چم معده/اشکُم/شکم بوده است که اکنون به ریخت کُم در گویشهای ایرانی کاربردی ست؛ با بهره گیری از این واژه، من نوواژه های [ ...
کوم و کومیک در پارسی میانه به چم معده/اشکُم/شکم بوده است که اکنون به ریخت کُم در گویشهای ایرانی کاربردی ست؛ با بهره گیری از این واژه، من نوواژه های [ ...
کوم و کومیک در پارسی میانه به چم معده/اشکُم/شکم بوده است که اکنون به ریخت کُم در گویشهای ایرانی کاربردی ست؛ با بهره گیری از این واژه، من نوواژه های [ ...
کوم و کومیک در پارسی میانه به چم معده/اشکُم/شکم بوده است که اکنون به ریخت کُم در گویشهای ایرانی کاربردی ست؛ با بهره گیری از این واژه، من نوواژه های [ ...
کوم و کومیک در پارسی میانه به چم معده/اشکُم/شکم بوده است که اکنون به ریخت کُم در گویشهای ایرانی کاربردی ست؛ با بهره گیری از این واژه، من نوواژه های [ ...
کوم و کومیک در پارسی میانه به چم معده/اشکُم/شکم بوده است که اکنون به ریخت کُم در گویشهای ایرانی کاربردی ست؛ با بهره گیری از این واژه، من نوواژه های [ ...
کوم و کومیک در پارسی میانه به چم معده/اشکُم/شکم بوده است که اکنون به ریخت کُم در گویشهای ایرانی کاربردی ست؛ با بهره گیری از این واژه، من نوواژه های [ ...
کوم و کومیک در پارسی میانه به چم معده/اشکُم/شکم بوده است که اکنون به ریخت کُم در گویشهای ایرانی کاربردی ست؛ با بهره گیری از این واژه، من نوواژه های [ ...
کُرُبَچ کردن[در جانوران]= کره آوردن، بچه آوردن، افزایش نسل
دستگاه هناس ساز
دستگاه هِناسش، دستگاه هناسیک [بهره گیری از پسوند ایک از پارسی میانه] هناس= نفس
دستگاه هناسش، دستگاه هناسشی دستگاه هناسی یا هناسیک
هناسِشی= تنفسی هِناسش= تنفس، هناس= نفس، هناسی، هناسیک= تنفسی
هناسش، هناسیدن، [هِناس=نفس]
زِندُزا، زند و زا، کُرُبَچ، کر و بچ
کُر و بَچ یا کُرُبَچ= کره و بچه، کروبچ، فرواژه یا اصطلاحی ویژه ی جانوران است به چم: زِندُزا، زند و زا، فرزندآوری، زادآوری کروبچ کردن= زندوزا کردن ...
روزگار بکام، روزگار خوش
شَمَد
همینک، همکنون