پیشنهادهای مهدی کشاورز (١,٩٣٥)
تراگو= دوبلور، تراگفت، تراگویی، تراگویش= دوبلاژ، تراگفتن= دوبله کردن
تراگفت، تراگویی، تراگویش
تراگفت، تراگویی، تراگویش. زبان ارجمند پارسی نیازی به واژگان بیگانه ندارد.
درود به جناب نقدی دوست بزرگوار، سپاسمندم از واکاوی زیبایی که درباره ی ریشه ی واژه ی زنده انجام دادید و به دست آوری بن های کنونی و گذشته ی آن؛ به گما ...
سردمدار، زمامدار
آبباختی، dehydration ( دچار ) آبباختی ( شدن ) به از دست رفتن آب در جانداران بخاطر گرما یا اسهال و. . یا از دست روی آب در بیجانان بخاطر کنونه ( وضع ...
آبباخته، آبزدوده
آبباختی، ( دچار ) آبباختی ( شدن ) به از دست رفتن آب در جانداران بخاطر گرما یا اسهال و. . یا از دست روی آب در بیجانان بخاطر کنونه ( وضعیت ) هنجارین ...
جمادات= بیجانان# جانداران جماد= بیجان
برونگفت، برون گفت
برونگفت، برون گفت
سه گانه . 🟢 دوستداران زبان کهن و ارجمند پارسی
پسرَوی
دیدارگاه، آستان
زیارت= دیدار، زائر= دیدارگر، زیارتگاه= دیدارگاه
لُرک
دیدارگر
دُرواخ،
رادی، رادمنشی
رادانه، رادمنشانه
راد، رادمنش
پیشتر پیش یا پیشین به جای سابق، پیشتر به جای اسبق. زبان ارجمند پارسی نیازی به واژگان تازی ندارد.
بدآمدها، دشامدها، بدآیند، بدآمدان، دشامدان، بدآیندان
بدآیند، بدآمد
آشتی دهی
آموزانه
ماتیکان
آب کشیدن ( زدودن ناپاکی و پلیدی )
پایایی، پابرجایی، ماندگاری
پایایی، ماندگاری
بسنده
ژالیدن یا ژالش پیشنهادیست به جای واژه ی بیگانه ی میعان.
ژالش مویین
ژالیده ها، ژالیدگان؛ "ژالیده" نام کُنیک ( اسم مفعول ) از بنواژ " ژالیدن". ژاله، بخار آبِ مایع شده است پس می توان از این واژه، کارواژه و بنواژ ساخت ...
ژالیده های گازی، ژالیده های وادی، ژالیدگان وادی
ژالش، ژالیدن؛ ژاله یا شبنم همان بخار آبِ مایع شده است که در خنکای هوای بامدادان بر روی گیاهان می نشیند بنابراین از واژه ی ژاله ( بخارآب مایع شده ) می ...
"بند" باید که از اسارت خویشتن گریخت. باید که از بند خویشتن گریخت. دربند= اسیر
ورافتاده، کهنه
"بیرنگ" واژه های بیگانه رو بریزیم دور.
ورافتاده، کهنه
ناکارا، ناکار، بیخودی، بدردنخور، وراُفتاده پارسی نیازی به واژگان بیگانه ندارد.
درود همداتِستان دات یا داد در پارسی میانه به چم قانون بوده و داتستان ( دادستان ) به چم رأی، چمد ( یعنی ) جایی یا چیزی که قانون در آن هست. واژه ی همد ...
"نِبیگخانه" اینگونه که نگریسته می شود واژه ی "نِبیگ" که در پارسی میانه به چم کتاب به کار می رفته از نبیشتن یا نوشتن برگیری شده و از همه ی برابرواژه ه ...
درود به جناب نقدی گرچه شاید تاکنون دیدگاهتان درباره ی چیزی که گفتید تا اندازه ای دگرش یافته باشد لیک من هم نگاهم را به پیش می نهم. پیشنهادهای پارسی ...
"یادآور بودن" یادآور بودن به جای [حضور ذهن داشتن]
پیگیرانه
احیا کردن، دوباره زنده کردن
نانیازین
بر پایه. . . هماهنگ با. . . ، سازگار با. . .