پیشنهادهای مهدی کشاورز (٢,٤٤٤)
شمارشی، سنجشی
زیست زمین شناس برابر با biogeographer دانشمند و پژوهشگری که درباره ی زمین شناسیِ زیستی پژوهش می کند.
زیست زمین شناسی برابر با biogeography زمین شناسیِ زیستی
زیست زمین شناس زیست گیتانگار
زیست زمین شناسیک، وابسته به ( مربوط به ) زیست زمین شناسی وابسته به زمین شناسیِ زیستی . زیست گیتانگاریک وابسته به گیتانگاریِ زیستی یا جغرافیای زی ...
زیست زمین شناختی، زیست گیتانگاشتی
زیست زمین شناسی= زمین شناسیِ زیستی زیست گیتانگاری= گیتانگاری یا جغرافیای زیستی
توریک، تورین تور . پسوند نسبت[یک]= توریک = توری مانند نزدیک، تاریک، باریک، تاجیک تور . پسوند نسبت[ین]= تورین مانند سنگین، آهنین، زرین و. . .
می توان از واژه ی همتافت به جای [شبکه] بهره گرفت.
پذیرفتن، پذیرا شدن سرافراز کردن، سربلند کردن
خودفروبینی خودبیزاری: حالت سخت خودفروبینی یا خودکم بینی
نمایه قنداَفزایی یا نماگر قندافزایی یک دانشواژه ی پیشنهادی ست به جای [شاخص گلیسمیک یا گلایسمیک] نمایه یا نماگر قندافزایی: سرعت افزایش قند خون پس از ...
قنداَفزایی به جای گلیسمیک یا گلایسمی. نماگر قندافزایی= شاخص گلایسمیک ، نماگر قندافزایی نشان دهنده ی سرعت افزایش قند خون پس از خوردن هر ماده ی خوراک ...
نماگر قنداَفزایی
"قنداَفزایی" خوراکی هایی با نماگر قندافزایی بالا، قند خون را به تندی بالا می برند.
"نماگر قندافزایی" قنداَفزایی به جای گلیسمیک
نماگر
درود بر جناب نقدی ارجمند نشان دادن خشم آشکار در برابر اینگونه آدمها که گفتید نه تنها اثربخش نیست که برآیند ناینده ( منفی ) هم دارد و شاید طرف را در ...
پیوند خورده، پیوست شده
نشیمن، جاگیری، جایگیری خانه گزینی
سکنی کردن یا گزیدن یا یافتن= خانه گرفتن، جاگیر شدن، نشستن، نشیمن کردن سکنی دادن= خانه دادن، نشاندن، نشیمن دادن
نشستن، نشیمن کردن، جاگیر شدن
جاگیر شدن، نشستن، نشیمن کردن
جا دادن، نشاندن، نشیمن دادن
جاگیر شدن، نشستن، نشیمن کردن به جای اسکان یافتن. جا دادن، نشاندن، نشیمن دادن به جای اسکان دادن
جاگیر شدن، نشستن، نشیمن کردن
جاگیر شدن، نشستن، نشیمن کردن به جای استقرار یافتن
جاگیر شدن، نشستن، نشیمن کردن
جاگیر شدن، نشستن، نشیمن کردن= مستقر شدن، استقرار یافتن
گریزگاه
تاج مِهِل = کاخ تاج در نامواژه ی "تاج محل"، واژه ی محل که درست تر آن مهل است از واژه ی سانسکریت "مَهالَیَ महालय " به چم [ساختمان بزرگ، کاخ] است: مهال ...
در بسیاری از فتادها ( موردها ) که واژه ی محل یا مکان بکار رفته، به جای آن در پارسی می توان از یکی از پسوندهای جایگه بهره گرفت: محل تولد= زادگاه، زادب ...
پرورشگاه
گذرگاه
فروگاه، فروشدگاه، ایوارگاه
آشغالگاه
آرامگاه
تخمخانه
خورشگاه
جدایشگاه
واگرایی
آوردگاه
واژه ی دیدارگاه را می توان به جای [محل ملاقات] بکار گرفت.
دیدارگاه
آرامشگاه، خوابگاه
پرستشگاه
ماندگاه، پایگاه، ستاد
گردگاه، باشگاه
گردهمایی ها
خودروگاه