پیشنهادهای مهدی کشاورز (٣,٢١٤)
همینک، همکنون
همینک، همکنون
مالاییک، ( بهره گیری از پسوند یک در پارسی میانه )
مالزیک= مالزیایی، مالزیکان= مالزیایی ها
اندونزیایی= اندونزیک، اندونزیایی ها= اندونزیکان
"ایدَری" ایدر= اینجا ایدری= اینجایی، دنیوی: مرا گفت کاینجا غریبست جانت بدو کن عنایت که تنت ایدریست. ناصرخسرو جان من تا ز تست آنجایی من کجا ایدری ت ...
میانِگی، اعتدال بهاری و پاییزی= میانگی بهاری و پاییزی
واگشت زمستانی، [میانِگی بهاری، واگشت تابستانی، میانگی پاییزی، واگشت زمستانی]
واگشت تابستانی، [میانگی بهاری، واگشت تابستانی، میانگی پاییزی، واگشت زمستانی]
میانِگی پاییزی، [میانگی بهاری، واگشت تابستانی، میانگی پاییزی، واگشت زمستانی]
میانِگی بهاری
میانِگی پاییزی
میانِگی بهاری؛ [میانگی بهاری، واگشت تابستانی، میانگی پاییزی، واگشت زمستانی]
واگشت، انقلاب تابستانی و زمستانی= واگشت تابستانی و زمستانی
گند، بیزارنده، زننده
بیزارندگی
بیزاری، بیزارپروری= پرورش بیزاری بیزارانگیزی= برانگیختن بیزاری
گند، بیزارنده، زننده
زن ستیزی زن گریزی زن هراسی
گند، بیزارنده، زننده
گزینه، باره، نمونه، فراز، بند، بخش، جستار
رخ نگاشت، رخنگاشت، رخ نگاره، رخنگاره
رخ نگاشت یا رخنگاشت، به جای پرتره با نگاره ای از چهره
رخ نگاشت، رخنگاشت
بهروان، بِه روان؛ بهروان= دارای روح و روان خوب، درست، سالم بِهتن= دارای تن خوب و درست، تندرست
ساخت، ساخته، فرآورده، کالا و. . . ؛ ای فرهنگ دوستان، چرا برخی کالاهای ایرانی، نام بیگانه دارند؟! من در جایگاه یک ایرانی، دوستار خرید کالاهای خوب ای ...
راهکارهای درمانی درون ستیزی: به جای گریز از ستیزش با آن روبرو شوید یادداشت کنید یا نام ببرید که چه چیزهایی درگیر این جنگ درونی اند، بخشهای ناسازگار چ ...
شیدسپهر
نوربرقزا
فوتون افزا، شیگَرد افزا [شیگرد= شیدگرد، گرده یا ذره ی نوری]
شیگَرد، شیگرد= شیدگرد شید= نور، گرد= ذره ی ریز شیگرد: ریزذره ای که ویژگی نوری دارد.
فَرتوربندی، فرتورچینی
"درون ستیزی" درون ستیزی یا ستیزشِ ( تعارض ) درونی، نشان دهنده ی وضعیتی روانی است که در آن فرد بین دو یا چند نیروی ناسازگار در ذهن، در انگیزه ها، دری ...
تعارض درونی= درون ستیزی درون ستیزی یا ستیزشِ ( تعارض ) درونی، نشان دهنده ی وضعیتی روانی است که در آن فرد بین دو یا چند نیروی ناسازگار در ذهن، در انگ ...
کاری، سازمانی، : ساعت اداری= ساعت کاری بخش اداری= بخش سازمانی روزهای اداری= روزهای کاری کارمند اداری= کارمند سازمانی
قلمداد شدن یا برآورد شدن به جای تلقی شدن، قلمداد کردن یا برآورد کردن به جای تلقی کردن؛ : این رفتار شاید سبکسرانه قلمداد یا برآورد شود.
جدایش؛ گاهی می توان از جدایش به جای [تفاوت، تمایز، فرق] بهره گرفت.
همین حرفهای مفت و صد من یه غازِ شماها و استادنماهای گنجشک جای قناری فروش شماست که زمینه ی چسبیدن برچسب پان روی پیشونیتون رو ساخته: [ترکی مادر زبانهاس ...
طوطیدن، مانند طوطی گفته ها و رفتارهای دیگران را بازگو و تقلید کردن
کسی به ترکا پانترک نگفته، به پانتورکا پانترک می گند اینک تو ببین ترکی یا پانتورک. همین جور کیلویی و گوتره ای به مادها و پارتها و سکاها و اورارتو و ا ...
درود برخی پانترکان می گویند ترکها پیشینه ی هزاران ساله! در قفقاز و آذربایگان دارند؛ ما هم این گنده گویی را از سنگنبشته های باستانی آگهی جویی می کنیم: ...
کهنواژه ی "پاس" به جای واژه ی بیگانه ی [شیفت] دهخدا برای واژه ی پاس می نویسد: یک حصه ( بخش ) از هشت حصه شب و روز را نیز گویند چه شبانروزی را به هشت ...
"پِیوا" پِیوا نوواژه ای ست که به جای واژه ی نیتروژن پیشنهاد می شود. پیوا: پِی=پایه - وا=وای=هوا [وا، وای، وایو] نامواژه هایی ست که در اوستایی، سانسک ...
واژه ی هاگ، برگرفته از واژه ی خاگ/هاگ در زبان پارسی میانه ( پهلوی ) به چم تخم است. همکنون این واژه به چم تخم ( مرغ ) در زبانهای ایرانی به این ریختها ...
ناژادی، نا ژادی ( ناجنسی )
"فرازین" فرازین: فراز زین، زین یا صندلی که بر فراز کوه می رود.
در جنگ افراسیاب با کیکاووس و از زبان افراسیاب: بسی شارستان گشت بیمارستان بسی بوستان نیز شد خارستان شاهنامه
کهنواژه ی "پاس" به جای واژه ی بیگانه ی [شیفت] پاس به چم بخشی از شبانه روز است؛ دهخدا برای واژه ی پاس می نویسد: یک حصه ( بخش ) از هشت حصه شب و روز را ...
کهنواژه ی "پاس" به جای واژه ی بیگانه ی [شیفت] دهخدا برای واژه ی پاس می نویسد: یک حصه ( بخش ) از هشت حصه شب و روز را نیز گویند چه شبانروزی را به هشت ...
"باریژ" به جای یون. باریژ: بارریژ= بارِ ریز، بار کوچک؛ واژه ی ریژ در ادب کهن به چم ریز است. آریژ= مثبت کوچک= کاتیون ناییژ = منفی کوچک= آنیون . آ ...