معامله

/mo~Amele/

مترادف معامله: ابتیاع، تجارت، خریدوفروش، دادوستد، سودا، سوداگری، سروکار، رفتار، مبادله، بده وبستان، خریدوفروش کردن، دادوستد کردن، آلت تناسلی مرد

برابر پارسی: دادو ستد، خرید و فروش، سوداگری، داد و ستد، دادوستد

معنی انگلیسی:
bargain, buy, deal, trade, traffic, transaction, truck, shebang, dealing, treatment

لغت نامه دهخدا

معامله. [ م ُ م َ ل َ /م ُ م ِ ل ِ ] ( از ع ، اِمص ) با هم عمل کردن و کار کردن. ( غیاث ) ( آنندراج ). || داد و ستد کردن. بازارگانی کردن. سوداگری کردن. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). || تجارت و سوداگری و دادوستد و خرید و فروخت. ( ناظم الاطباء ). سوداگری. بازرگانی. بده و بستان. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) :
از این معامله ار خود زیان کند کرمت
دلم ز خدمت تو وز خدای بیزار است.
خاقانی.
مگر معامله لااله الااﷲ
درم خرید رسول اللهت کند به بها.
خاقانی.
نه هر که در مجادله چست در معامله درست. ( گلستان ).
ما را دگر معامله با هیچکس نماند
بیعی که بی حضور تو کردیم اقالت است.
سعدی.
گفتم خراج مصر طلب می کند لبت
گفتا در این معامله کمتر زیان کنند.
حافظ.
صد ملک دل به نیم نظر می توان خرید
خوبان در این معامله تقصیر می کنند.
حافظ.
مقصود از این معامله بازار تیزی است
نی جلوه می فروشم و نی عشوه می خرم.
حافظ.
- اهل معامله ؛ اهل کار و پیشه ور و سوداگر. ( ناظم الاطباء ).
- بد معامله ؛ کسی که در داد و ستد درستی نشان ندهد. آن که در داد و ستد برخلاف وعده رفتارکند و طرف معامله را بیازارد.
- حسن معامله ؛ خوشرفتاری در داد و ستد. ( ناظم الاطباء ).
- خوش معامله ؛ خوشرفتار در داد و ستد. ( ناظم الاطباء ).
- در معامله را محکم گذاشتن ؛ مصلحتی را در امری سکوت اختیار کردن. ( امثال و حکم ).
- معامله رفتن ؛ معامله کردن. با هم سودا کردن. ( آنندراج ) :
مجو ز طالع مولود من بجز رندی
که این معامله با کوکب ولادت رفت.
حافظ ( از آنندراج ).
و رجوع به ترکیب بعد شود.
- معامله کردن ؛ با هم سوداکردن. ( آنندراج ). داد و ستد کردن. خرید و فروخت کردن. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) :
بی معرفت مباش که در «من یزید» عشق
اهل نظر معامله با آشنا کنند.
حافظ ( از آنندراج ).
بکن معامله ای وین دل شکسته بخر
که با شکستگی ارزد به صد هزار درست.
حافظ.
- امثال :
معامله نقد بوی مشک می دهد. نظیر: نسیه آخر به دعوی رسیه. ( امثال و حکم ج 4 ص 1716 ).
آدم خوش معامله شریک مال مردم است . یعنی آنکه ادای دیون خود را در موعد مقرر کند اغنیا از وام دادن به او امتناع نورزند. ( امثال و حکم ج 1 ص 24 ).بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

باهم دادوستدکردن، خریدوفروش کردن
۱- ( مصدر ) باهم کارکردن .۲- داد و ستد کردن با یکدیگر باهم خرید و فروش کردن . ۳ - ( اسم ) عمل ( باهم ) . ۴ - داد و ستد : مقصود ازین معامله بازار تیزیست نی جلوه می فروشم و نی عشوه می خرم . ( حافظ ) ۵ - ( اسم ) قرارداد . توضیح قرار دادی بود که روابط میان کشاورزان خبیر و فدک و تیمه و و ادی القری را باحضرت محمد ص تعدیل میکرد و چنین مینماید که این قرارداد زا معامله خواندهاند . گویا بعدها این کلمه در مورد اجارهداری و قراردادهای عمومی بکار رفته باشد . در دور. سلجوقیان دیوان مخصوصی بنام دیوان معاملات و قسمت و جود داشت که مثلا سرو کار آن با مالیاتی بود که بموجب قرارداد عمومی و صول میشد یعنی قراردادی از نوع مقاطعه ( مالک و زارع در ایران ) جمع : معاملات . یا معامله بمثل . با کسی همان کردن که وی با شخص کرده .
با هم دعوا کردن و کار کردن یا داد و ستد کردن .

فرهنگ معین

(مُ مَ لَ یا مِ لِ ) [ ع . معاملة ] (اِمص . ) داد و ستد، خریدوفروش . ۲ - (مص ل . ) با هم کار کردن . ۳ - داد و ستد با یکدیگر. ۴ - (اِ. ) قرارداد.

فرهنگ عمید

با هم دادوستد کردن، خریدوفروش کردن.

واژه نامه بختیاریکا

رَد و بَد؛ فروش دروش؛ زن وا زن

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] معامله (ابهام زدایی ). معامله ممکن است در معانی ذیل به کار رفته باشد: • معامله (اخص)، عقود و ایقاعات• معامله (اعم)، امور بی نیاز از قصد قربت
...

[ویکی فقه] معامله (اخص). معامله (اخص)، عقود و ایقاعات می باشد.
معامله (اخص)، به معنای عقود و ایقاعات است؛ یعنی هر امر اعتباری که وجودش در خارج، بر قصد و رضایت و انشا متوقف باشد، چه انشای دو جانبه ( عقد ) و چه یک جانبه ( ایقاع ).
معانی مختلف معامله
معامله معانی مختلفی دارد:۱. معامله به معنای بیع ، که اخص از سایر معانی است؛۲. معامله به معنای عقدی که بین دو نفر واقع می شود؛۳. معامله به معنای عقود و ایقاعات؛۴. معامله به معنای هر آن چه که در آن قصد قربت معتبر نیست.
← معنای مورد نظر در اصول
۱. ↑ جعفری لنگرودی، محمد جعفر، ترمینولوژی حقوق، ص۶۶۴. ۲. ↑ مکارم شیرازی، ناصر، انوار الاصول، ج۱، ص (۶۰۶-۶۰۵).
...

[ویکی فقه] معامله (اعم). معامله (اعم)، امور بی نیاز از قصد قربت می باشد.
معامله به معنای اعم، هر آن چیزی است که در آن قصد قربت معتبر نباشد، چه معامله به معنای اخص باشد و چه غیر آن، مثل: تطهیر لباس از نجاست .
عناوین مرتبط
۱. ↑ مکارم شیرازی، ناصر، انوار الاصول، ج۱، ص (۶۰۶-۶۰۵).
...

دانشنامه عمومی

معامله (فیلم ۱۹۸۳). معامله ( اسپانیایی: El Arreglo ) یک فیلم درام آرژانتینی محصول ۱۹۸۳ به کارگردانی فرناندو آیالا و نویسندگی روبرتو کوسا و کارلوس سومیلیانا است. این فیلم در ۱۹ مهٔ ۱۹۸۳ در بوئنوس آیرس به نمایش درآمد. این فیلم همچنین در سیزدهمین جشنواره بین المللی فیلم مسکو شرکت کرد و موفق به دریافت دیپلم ویژه شد. [ ۱]
عکس معامله (فیلم ۱۹۸۳)

معامله (فیلم ۲۰۰۸). معامله ( به انگلیسی: The Deal ) فیلمی محصول سال ۲۰۰۸ و به کارگردانی استیون شاچتر است. در این فیلم بازیگرانی همچون ویلیام اچ میسی، مگ رایان، جیسون ریتر، الیوت گولد و ال ال کول جی ایفای نقش کرده اند.
عکس معامله (فیلم ۲۰۰۸)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

مترادف ها

treatment (اسم)
رفتار، معامله، علاج، درمان، معالجه، تلقی

intercourse (اسم)
امیزش، معامله، داد و ستد، مقاربت، مراوده، معامله جنسی

bargain (اسم)
معامله، داد و ستد، خرید ارزان، قرارداد معامله، سودا، قرارداد معامله بستن

transaction (اسم)
معامله

dealing (اسم)
رفتار، توزیع کردن، تقسیم، معامله، طرز رفتار، خرید و فروش و معامله

فارسی به عربی

اتصال , صفقة , معالجة

پیشنهاد کاربران

با هم دادو ستد کردن
بده بستان
نمونه:
. . . و تفاوت بسیار بزرگی است، میان بده بستان [معامله] �خرده فرهنگ� ها که بده بستان زبان ها را نیز به عنوان بخشی از آن ها دربرمی گیرد تا یورشی سامان یافته برای نابودی �خرده فرهنگ�ی دیگر که نمونه ی تاریخی بسیار اسفناک و دردمندانه ای آن یورش تازیان به ایران، کتاب سوزان ها یا به رودخانه سپردن ها و سپس در دوره ای چپاول گسترده ی فرهنگی و از آنِ خود کردن دانش و هنر و علوم ایرانی و جا زدن آن به نام خود است.
...
[مشاهده متن کامل]

برگرفته از نوشتاری در پیوند زیر:
https://www. behzadbozorgmehr. com/2014/08/blog - post_50. html

هم رسانی /
رفتار
بده بستان
کسی را در معامله شرکت دادن
بده بستون
ایجاد ارتباط و تعامل در داد و ستد
و گاهی به معنای رفتار کردن و برخورد نمودن هم به کار می رود، مثلاً می گویند �با فلان خبر معاملۀ بی خبری می شود� یعنی؛ برخورد می شود، رفتار می شود.

رسیدن به توافق برای یک قرارداد
قرارداد

بپرس