پیشنهادهای مهدی کشاورز (١,٩٣٥)
شاش بند
جوره
واژه ی استبعاد آنجایی که به چم بعید دانستن است می توان به جایش از برابرهای پارسی "گمان نداشتن" و یا "باور نداشتن" بهره گرفت.
باور نکردن، باور نداشتن، گمان نداشتن، دور از ذهن دانستن،
پوزشمندانه
" بُردار" بُردار به جای واژه ی تازی ناقل. بن گذشته از ستاک یا مصدر [بردن] پسوند نام ستاک ساز [ار] بردار به چم برنده چیزی از جایی به جایی، بیشتر به ج ...
"پدیدارنده" در برخی گزاره ها واژه ی پدیدارنده را می توان به جای فاکتور/عامل به کار گرفت. در گرمایش زمین چندین فاکتور/عامل موثر بوده است. در گرمایش ...
آفریننده، سازنده، پدیدار کننده، پدید آورنده، پدیدارنده
"خوردار" بن گذشته[خورد] پسوند نام ستاک ( اسم مصدر ) ساز [ار] مانند گفتار، کردار. در برخی جاها که واژه مصرف برای چیزهای خوردنی به کار می رود می توان ...
به کتابی که هنوز ویراستاری و شیرازه بندی ( صحافی ) نشده می توان گفت " نوشتمان"
"پندارین" پندارین به جای مجازی، در برابر با راستین ( حقیقی ) فضای مجازی= پندارپهنه
چمبار، چم بار
هیاهو، برگرفته از واژه ی [های و هوی]
همان [های و هوی] بوده که با گرفتن یک میانوند ( ا ) ، به "هیاهو" دگردیس شده. به چم شلوغی و ازدحام.
گنجانده ها، گنجاندگان
واژه ی " گنجانده" به جای محتوی. گنجاندِگان یا گنجانده ها به جای محتویات
پدیداری و دیرینگی
پدیداری
پدید آوری، احداث کردن= پدید آوردن
دورفرمان به جای کنترل از راه دور
"دورفرمان" به جای ریموت کنترل
گُربَنگل یا انگل گربه ای، توکسوپلاسموز انگلی ست که از گربه در جایگاه میزبان بهره گیری کرده و به دیگر پستانداران نیز گسترش می یابد.
انگل گربه ای، گُربَنگل ( گربه انگل )
کوچک سری ( میکروسفالی ) یک نابسامانی در رویش عصبی است که در آن سر ( مغز ) بیمار کوچک است. آشکارسازی آن با اندازه گیری دور سر رویان با آوانگاری ( سونو ...
مِه رگ یا مهرگ به جای آئورت با سپاس از سرور ایرزاد برای پیشنهادهایشان نوواژه ی [مهرگ]، برابر خوبی به جای آئورت است ولی آوایش ( تلفظ ) آن مِهرگ باید ب ...
واژه ی فرنود را می توان اینگونه واشکافت: پیشوند فر: به پیش و جلو بودنِ بنِ پس از خود را آشکار می کند. نود: به چم نهاد که در واژه هایی مانند بهنود، خ ...
با نگرش به شناسش ( تعریفی ) که برهان خلف دارد می توان برابرواژه های زیر را به جای آن به کار گرفت: فرنود پس آیند، فرنود پس استوار این فرنود برای استو ...
بزرگترین هم بخشیاب ( ب ه ب:بهب )
"هم بخشیاب" به جای مقسوم علیه مشترک این واژه های دراز و بیهوده تازی را باید از زبان ارجمند پارسی دور ریخت.
بخشیاب به جای مقسوم علیه هم بخشیاب به جای مقسوم علیه مشترک پارسی بگوییم پارسی بنویسیم
هم بخشیاب
اُسپُران به جای مکمل واژه ی پهلوی اُسپور به چم کامل و کارواژه ی اسپوردن به چم کامل کردن بوده است. بن این کارواژه به ریخت امروزی اُسپُر خواهد بود که ...
اُسپُران به جای مکمل واژه ی پهلوی اُسپور به چم کامل و کارواژه ی اسپوردن به چم کامل کردن بوده است. بن این کارواژه به ریخت امروزی اُسپُر خواهد بود که ...
نوواژه ی پیشنهادی "اَکَران" به جای [سرمد] سرمد به چم ( معنی ) بی آغاز و بی پایان، خداوندی که آغاز و انجام ندارد. اَ: پیشوند ناینده یا نفی کننده کران ...
" اَکَران" اَ: پیشوند نایسته یا نفی کننده کران: مرز، حد اَکران: بیمرز، بی نهایت سرمد به چم بی آغاز و بی پایان، بی سروته به جای این واژه، نوواژه ی ا ...
واژه ی "سَهیگ" در پهلوی به چم شایسته، سزاوار، شایان ( worthy ) به کار می رفته که شاید به ریخت [صحیح] درون زبان تازی شده و با درونشد به بابهای گوناگون ...
در ریاضی " مُک" به جای صحیح واژه ی [مُک] به چم کامل، بی کم وبیش، درست و دقیق است که در کاربردهای روزانه و عامیانه کاربرد دارد: این کیسه برنج، مک ده ...
"شمارگان مُک" واژه ی [مُک] به چم کامل، بی کم وبیش، درست و دقیق است که در کاربردهای روزانه و عامیانه کاربرد دارد: این کیسه برنج، مک ده کیلو است. چَمَ ...
" اُسپور" واژه ای پهلوی ست به چم کامل و با کارواژه ( فعل ) اسپوردن=کامل کردن. ریشه یابی واژه ی اُسپور می پندارم که این گونه باشد: اُس یا اُست که در ...
" اُسپور" واژه ای پهلوی ست به چم کامل و با کارواژه ( فعل ) اسپوردن=کامل کردن. ریشه یابی واژه ی اُسپور می پندارم که این گونه باشد: اُس یا اُست که در ...
ارزیاب
" ارزیابی" انتقاد یا نقد کردن اگر برای بررسیِ خوب و بد یک جستار ( موضوع ) بی هیچ بدخواهی باشد ( انتقاد سالم ) ، در اینجا برابرواژه ی ارزیابی پیشنهاد ...
آیین بدرودگویی، آیین بدرودمان
بدرودمان، درودمان، بدرودگویی
بدرودمان، درودمان، بدرود گویی
گُسَستار، گُسَلِش، گسست و گسل، بن های گذشته و کنونی کارواژه گسستن ( =جدا شدن، جدایی ) است، می توان از آنها نام ستاک ( اسم مصدر ) ساخت به چم فاصله ( ...
فرگشتن به چم تکامل یافتن. فرگشت= تکامل فرگشته= تکامل یافته
پشتیبانی کردن، هوای ( کسی را ) داشتن، پشت ( کسی ) بودن، اداره کردن. نمونه: تو برو جلو، من دارمت. او با داشتن دستمزد کم، تونسته به خوبی خانواده اش ر ...
شدِگی، شوِش از ستاک شدن، و دگرش پذیری به جای انفعال منفعل= شده، دگرش پذیر
بایمان به جای قانون بایمان: بای=بن کنونی از بایستن، مان=پسوند نامساز. بایمان نامواژه ای ست که بایدها را بازنمایی می کند همان کاری که واژه ی قانون می ...