پیشنهادهای مهدی کشاورز (١,٩٣٦)
تَلک، تلق، طلق. این واژه پارسی ست و به گونه ای سنگ کانی گفته می شود که شفاف و برگه ای شونده است. می توان این واژه را به جای فیلم نگاتیو به کار برد.
برآوردی
مَرنویسه، مَرنوشت = ریخت نوشتاری شماره = رقم واژه "مَر" در پارسی کهن همان شماره است که در این چم در سروده های فردوسی و دیگران آمده است.
"رخداده" واقعیت چیزی ست که رخ داده است/روی داده است جدای از درستی یا نادرستی آن. پس به جای واقعیت می توان گفت [رخداده] و به جای واقعی بگوییم [رخدادی ...
رخدادی، رویدادی. واقعیت چیزی ست که رخ داده است/روی داده است جدای از درستی یا نادرستی آن. پس به جای واقعیت می توان گفت [رخداده] و به جای واقعی بگویی ...
دگرنده، دگریده
شناسانده شده، شناسه شده
واژه ی نَهمار شاید دگردیس شده ی واژه ی [نه شمار] باشد به چم بیشمار که چم و معنی های بیکران و بسیار بزرگ نیز یافته است.
این واژه باید ( وابندی کردن ) باشد که کم کم به چهر گاوبندی کردن درآمده. وابندی کردن به چم وابستن، وابست کردن، زدوبند کردن.
خط میخی شناسی به شیوه ی پانترکی: یه گوشه سنگنوشته رو می بینه بقیه ش رو بیخیال. اد رو دیده منا رو ندیده! نه تنها اینجا که هر سند و گواهی را بریده بری ...
کران گر، کَرانگر
کرانش
کرانیدن، کرانمند کردن
بی کرانش
بیکرانِگی، بیمرزی
کوبشی وار
کوبِشی
اگر منظور از واژه ی تروما، ضربه ( تنی یا روانی ) باشد می توان واژه ی "کوبش" را به جای آن به کار برد. تروماتیک = کوبشی
"کوبال" کوب پسوند نامسازِ " آل"
انگاری، انگارشی،
" نَهمار" به چم بسیار بزرگ، عظیم، و بیشمار، بیکران است و در بالا پادواژه ( متضاد ) عظیم نوشته شده که نادرست است، نمونه هایی از کاربرد واژه ی نهمار د ...
پسآیند، دُژآمد، دُشامد= پیامد بد و ناگوار
پیشنهادی، پیشنهاد شده
گزاره سازی
سنجیده نگر، سنجیده بین
دلی
دلی، عشقی
بهره داشتاری، بهره دارایش
دارایش مینوی، دارایش پردازشی ( فکری ) ، داشتاری مینوی یا پردازشی، دارایی مینوی یا پردازشی
گرته بهر، بهره رونوشت
دگرسویی درود بر جناب کاردو از پیشنهادهای خوبی که برای واژگان بیگانه می گذارید سپاسگزارم. ولی برای این واژه ( تغییر جهت ) ، همسنگهایی که پیشنهاد داده ...
درود [خط میخی شناسِ کی بودی تو شیطون؟!] واژه ی " اَدَم" را در بسیاری جاها به چم و معنی [من] فرض گرفته اند ولی این چم دقیق نیست، اَدَم به چم [منم] اس ...
سلام بر تو ای هموطن همدردی من را هم بپذیر چیست دردی فرساینده تر از غم از دست دادن فرزند؟ فرزندی که یک عمر با خون دل پروراندی، همان گل نوشکفته ای که ...
ابرمرد
"درفش گیاه" درفش گیاه نام یک سرده از راسته قاشق واش سانان است. درفش گیاه یا آنتوریوم، یک گیاه ناآشنا و شگفت استوایی است با برگ های قلب سان کلفت به رن ...
"درفش گیاه" درفش گیاه نام یک سرده از راسته قاشق واش سانان است. درفش گیاه یا آنتوریوم، یک گیاه ناآشنا و شگفت استوایی است با برگ های قلب سان کلفت به رن ...
ناآشنا، ناشناخته، بی کاربرد، ناهنجار
" نخشید" نام پارسی این گیاه خانگی است. رشته درخشان
نخشید نام پارسی گیاه آگلونما. رشته درخشان
بهر ه ها، بهرگان، سودبخشی، سودمندی، سوددهی
"لوکَژ" لوکژ، نام پارسیِ گیاه پتوس است. لوک در زبان مردم سیستان به گیاه پیچک و عشقه ( داردوست ) گفته می شود؛ گیاه پتوس نیز به خاطر همانندی به پیچک ...
"لوکَژ" نام پارسی گیاه پتوس است. لوک در زبان مردم سیستان به گیاه پیچک و عشقه ( داردوست ) گفته می شود؛ گیاه پتوس نیز به خاطر داشتن شاخه های کژ، در پا ...
گیاه آلیوم ( alium ) در زبان پارسی و گویش های رشته کوه زاگرس با نام والَک و والک ستاره ای شناخته می شود. والَک که با نامهای تره کوهی و سیر کوهی نیز ...
والَک که با نامهای تره کوهی و سیر کوهی نیز شناخته می شود گیاهی خوراکی از سرده ی سیرهاست. واژه والک اینگونه می نماید که برگرفته از واژه ی برگ، بلگ، و ...
شکنجه و آزار
"واهَنگ" واج آهنگ، وازآهنگ، واهنگ. واهنگ واژه ای پیشنهادی ست به جای [لهجه]. آهنگِ واجیدن، آهنگ سخن گفتن = واهنگ
آهنگ، واهنگ، واج آهنگ، وازآهنگ، واجنگ، وازنگ، واهنگ. شاید واژه ی "واهَنگ" بهترین واژه به جای لهجه باشد. واهنگ= آهنگِ سخن گفتن، آهنگِ واجیدن. وا ...
انبارک
" الماسواره" الماسواره ( یا الماس گونه ) از واژه الماس و واره ( پسوندی مانند "سا" به معنی شبیه و مانند ) ساخته شده است. واژاک یااصطلاح الماسواره یا ...
الماسواره ( یا الماس گونه ) از واژه الماس و واره ( پسوندی مانند "سا" به معنی شبیه و مانند ) ساخته شده است. واژاک یااصطلاح الماسواره یا شبه الماس ، ا ...