پیشنهادهای مهدی کشاورز (٣,٣٩٤)
خاراژدها، خاراِژدر، خارژدر
شاخ اژدها، شاخژدها
هم افزودن، همافزودن، همافزایی کردن، همافزایش. اثر افزایشی چند کنشگر بر یکدیگر، بگونه ای که برآیند اثر آنها باهم، از جمع اثر آنها به صورت تکی بیشتر ...
هم افزودن، همافزودن همافزایی کردن Synergize اثر افزایشی چند کنشگر بر یکدیگر، بگونه ای که برآیند اثر آنها باهم، از جمع اثر آنها به صورت تکی بیشتر اس ...
سه شاخ اژدر، سشاخِژدر سه شاخ چهره، سشاخرو
شاه اژدها، شاهژدها، شاهِژدر
شاه اژدها، شاهژدها، شاهِژدر - سردسته اژدهایان ( دایناسورها ) -
رانش افزایی
همکارِگان، همکاره ها
هم افزودن، همافزودن : این چند دارو اثر یکدیگر را می همافزایند.
هم افزاییکی، هم افزایشی
همافزا، هم افزاینده= سینرژیک همافزایی= سینرژی . # همافزودن ( بنواژ یا مصدر )
پیوسته با . . . همبسته به . . .
- هم افزا، همافزا=هم افزاینده= کنشگر یا عامل همافزایی - هم افزاییک، همافزاییک= مربوط به هم افزایی، همبسته با همافزایی؛ هر دو برابرست با synergistic
هم افزانه، همافزانه همافزاگونه، همافزاوار
همیافتی، همیابی همپذیری
همیابی
رسش= بلوغ، بالندگی، پختگی
رسش= بلوغ رسیده= بالغ
- گریزناپذیر، چاره ناپذیر، - ناگزیر، ناچار، ناچاره - ناگزیرانه، ناچارانه - رخدادنی - خداخواه، خداخواسته
- زور - گریزناپذیر، نیروی گریزناپذیر - پیش بینی ناپذیر
- زود - آنی، بیدرنگ - بدحال
گریزپذیر، پرهیزپذیر
بی درنگ، بیدرنگ
میزدان، شاشدان
شاشدان، پیشابدان، مثانه
میزنای؛ میز= پیشاب، شاش نای= لوله میزنای لوله ای رگ مانند است که پیشاب را از گرده ( کلیه ) به میزدان ( مثانه ) می رساند.
برانگیخته
برانگیختگی، برانگیزش جوشش، جوش و خروش تب وتاب
جوشی، جوششی، برانگیخته
تک لُب پیشانی: لبِ پیشانیِ یک تکه ناهنجاری رویانی ( جنینی ) که در آن لب پیشانی مغز به دو نیمه راست و چپ تقسیم نمی شود و یک تکه می ماند که مرگ رویان ...
تک لُب پیشانی: لبِ پیشانیِ یک تکه
دوختگاه= جایگاه دوخت
دوختگاه
دوزندگی، درزیگری، خیاطی
مته، مته برقی
انگ ساز، انگساخته اَنگ= تهمت دروغ، بدنامی ناخواسته
خبرمایه
گیادَروا= فیتوپلانکتون ، دروای گیاهی گیادروایان= فیتوپلانکتون ها زیا دروا= زئوپلانکتون، دروای جانوری
گیادروا، گیادَروایان دروایان گیاهی، پلانکتون های گیاهی گیادروایان و زیا دروایان
زیا دَروایان دروایان جانوری پلانکتون های جانوری گیادروایان و زیا دروایان
زیادَروا= زئوپلانکتون زیا دروایان= زئوپلانکتون ها دروایان دربردارنده ی دو شاخه ی گیادرواران و زیادروایان هستند.
زیادَروا= زئوپلانکتون زیا دروایان= زئوپلانکتون ها دروایان دربردارنده ی دو شاخه ی گیادرواران و زیادروایان
گیادَروا= فیتوپلانکتون گیادروایان= فیتوپلانکتون ها
درواخوار
درواشناسی
دَروا= پلانکتون دروایان= پلانکتون ها دروا یا دروای واژه ای کهن به چم شناور، آویزان، سرگردان و. . است.
ریزگان : گروه های ریزتنی، گردهمایی های میکروبی، گردایه های ریزتنی
ریزتنی
گزاف آمیز، گزاف آلود، گزافه مند بیش از حد، بیش از اندازه