پیشنهاد‌های مهدی کشاورز (١,٩٣٦)

بازدید
٢,٧٧٠
تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

از درماندگی و کلافگیِ بسیار، گیج شدن و راهی به جایی نداشتن. یا با فشار روانی آوردن روی کسی، مایه گیجی و سرگشتگی او را فراهم کردن. یا حالتی ست که پس ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٩

درود جناب باقری گرامی در گذشته ی حتا نه چندان دور خوراک مردم تا نزدیک به صد درصد آش و آبگوشت و خوراک های پر آب بود که خراشیدن و تراشیدن جایی در این گ ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

لق زدن یا لق خواندن را می توان به جای فالش خواندن در آواز به کار برد که به ناهماهنگی آواز با آهنگ گفته می شود.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد

" لق خواندن" پیشنهادیست به جای واژه ی [فالش خواندن] در آواز و نوازندگی.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد

لق زدن یا لق خواندن را می توان به جای فالش خواندن در آواز به کار برد که به ناهماهنگی آواز با آهنگ گفته می شود.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد

لق زدن یا لق خواندن را می توان به جای فالش خواندن در آواز به کار برد که به ناهماهنگی آواز با آهنگ گفته می شود.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد

دونسته بیشتر از بانو بختیاری!!! به ترکی آشنایی دارم ولی درسمون هنوز به [هللیک له] نرسیده بود شما ببخشید. اگه من به روت نمیارم که با نامهای جورواجور ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

هله هوله

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دانستن، آگاهی داشتن

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد

از ترکی ناامید شدی به تازی پناه بردی [هللیک له!] دیگه چیه؟ درباره سوس، من در نوشته ی پیشین چندبار از واژه [باید] بهره برده ام، نه از [شاید]، گویا از ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
-١٨

درود در نوشته ی پیشین به روشنی گفتم که واژه ی ساز در آغازِ پارسی نو به هر چیز ساخته ی دست بشر گفته می شد یعنی یک نام همگانی برای هر ابزاری، مانند این ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد

روش مندانه، روشمندانه هنجارمندانه

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رَویه بودن من هر روز عادتا به آنجا می روم. من رویه ام بوده که روز به آنجا بروم.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد

استان مرکزی نه در مرکز ایران است و نه مرکز و پایتخت است، فقط از روی اینکه زمانی بخشی از استان مرکز یعنی تهران بود، این نام مرکزی روی آن مانده. چند س ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پذیرا کردن، پذیراندن

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

باور پذیری، خرد پذیری

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد

مگه تاکنون سخن راست و درستی هم برای گفتن داشتی که میگی دیگه حرفی نیست؟! یه مشت دروغهای پانترکها رو بازگویی می کنی اینا که حرف نشد. من ریشه واژه های ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد

اینکه واژه ای امروزه به چند ریخت در یک زبان به کار می رود نشان دهنده ریشه دار بودن و پیشینه ی آن واژه در آن زبان نیست. کپیدن در پارسی قبلا به معنی ر ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد

کهنترین بنمایه ای که بطور ضمنی زبان همه ایرانیان را رهنمود می شود، کتاب جغرافیای استرابو است که از جغرافیدان دو سده پیش از خودش ( اراتوستن ) بازگفت م ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد

واژه " گُر" به چم آتش که کارواژه [گر گرفتن] را می سازد، همریشه است با واژگان" آگر" در کردی ( =آتش ) ، اخگر در پارسی ( =پاره آتش، جرقه ) ، آگ و آگنی د ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

درود واج/ق/ در تازی مانند پارسی واگویی نمی شود، واج /ق/ در تازی بسیار خشن و سنگین ( با پس وپیش و بالاپایین شدن شگفت و چشمگیر حنجره ) واگویی می شود، ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد

درود در زبان تازی واج /گ/ نیست، واج/ق/ نیز در تازی مانند پارسی و ترکی واگویی نمی شود، واج /ق/ در تازی بسیار خشن و سنگین ( با پس وپیش و بالاپایین شدن ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

"با اینکه" نیازی به واژه وجود در اینجا نیست: با وجود اینکه درسم رو خوب خونده بودم، نمره خوبی نگرفتم. با اینکه درسم رو خوب خونده بودم، نمره خوبی نگرف ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد

هوز یا حوز نامی ست که تازیان پس از چیرگی بر ایران، به خوزی ها که باشندگان بنیادین خوزستان بودند دادند. درواقع زمانی که دبیره ( خط ) تازی نقطه نداشت ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زی بخش

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

پرداخت، ویرایش

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سربرق

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

کارجامه

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

مِه رگ، مهرگ

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٤

زنهار دادن، زنهاره دادن به جای اتمام حجت کردن، اولتیماتوم یا ضرب الاجل دادن. پارسی بگوییم، پارسی بنویسیم.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زنهار دادن، زنهاره دادن

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

" زِنهار" واژه ی پارسی زنهار یا زنهاره ( به چم مهلت و هشدار ) را می توان به جای واژه های بیگانه ی [اولتیماتوم، ضرب الاجل، اتمام حجت] به کار برد. پار ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٣

" زِنهار" واژه ی پارسی زنهار ( به چم مهلت و هشدار ) را می توان به جای واژه های بیگانه ی [اولتیماتوم، ضرب الاجل] به کار برد. پارسی بنویسیم، پارسی بگو ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٣

واژه ی پارسی " زنهار" را می توان به جای واژه های بیگانه ی [اولتیماتوم، ضرب الاجل] به کار برد. پارسی بگوییم، پارسی بنویسیم.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اُکسنده ( اکسید کننده )

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تنگی دم، تنگ دمی، دُژدَمی

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

"بهره گیری" حق بهره گیری به جای حق آبونمان یا حق اشتراک

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٢

"سرشانه" به جای واژه ی اِپُل

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

"پیش پرده" به جای آنونس و تیزر و. .

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

سبزدشت

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
-٢٤

درود "ساز" واژه ای پارسی ست که ریشه آن در زبان پهلوی به ریخت "ساچ"، بُن کنونی از کارواژه ساختن بوده است. این بن در آغازِ راهِ پارسی نو به ریخت "ساز" ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد

دل گفت مرا علم لَدُنی هوس است / تعلیمم کن اگر تُرا دسترس است گفتم که: الف، گفت: دگر؟ گفتم: هیچ / در خانه اگر کس است، یک حرف بس است

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

تباه

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٢

واژه ی "پِی جو" را می توان به جای واژه بیگانه [پیجر] نیز به کار برد. پی جویی کردن=پیج کردن

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

پی جویی کردن

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

پی جویی، پی جویی کردن به جای پیج کردن

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

"بر" اینجا به چم هوش و یاد و حافظه است که از واژه های [بیر ] و [ویر] گرفته شده: بپرسید نامش ز فرخ هجیر /بگفتا که نامش ندارم به ویر فردوسی مرا گوئی ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پاسخ به بانو الیاسی: این بیت به این چم: در کارزار یا میدان عشق، اندازه نگه دار و تندروی نکن دریا جای شنا آموختن نیست. میدان عشق را به دریای ناآرام ه ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اگر مگر برای من شرط و شروط تعیین نکن. برای من اگر مگر نذار.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

اگر، اگر که