پیشنهادهای مهدی کشاورز (٢,٤٤٤)
بارخیزی، باروری، بارآوری
بارخیز، بارور و نیز بارآور
گُشنیدگی، توان یا قدرت گشنیدن، زادآوری،
برون بَری، برونبری، برون فرستی به جای تخلیه؛ برونبری مردم شهر به خاطر تازش دشمن، برون فرستی مردم شهر به خاطر تازش دشمن، به جای: تخلیه ی مردم شهر ب ...
پژوهشگاه؛ در جایی که خواسته از واژه ی [انستیتو]، یک نهادِ پژوهشی باشد می توان از واژه ی یادشده بهره برد. زبان مایه ور و ارژمند پارسی نیازی به واژگا ...
نکوهش آمیز، سرزنش آمیز، سرزنش آلود
ستایش برانگیز، ستایش آمیز
پُرسه، پرسمان، پرسش گزاره، جُستار کار، پیشامد، سختی، دشواری، و. . . همانگونه که یکی از کاربران گفت واژه ی [مسئله] از آن دست واژه هاست که در جایگاه ...
درود به کاربر سرور گمان کرده ای که همسانی چهره ای که میان ایرانیان به نمونه میان یک آذری و کرد و شیرازی و خرم آبادی و دامغانی هست همینجوری اتفاقی و گ ...
همه گیر، همه گیرانه، همگانی، فراگیر، فراگیرانه
دستاوردی، آزمودنی، آزمودگی، آزمایشی
گزاره
درود به کاربر سروَر نمی دونم آن نگاره ای که برای نمایه ی کاربری خودت گذاشته ای از خودته یا نه ولی اون رو که می بینم یک چهره ی تبارمند ایرانی مانند ...
درود هنگامی که چیزی کمتر از ارزش درست و واقعیش وانمود شود دورریز خواهد شد، تباه خواهد شد، پساب و پسماند خواهد شد به ویژه در کشور ما با این سرپرستان ...
درود واژه "بخش" که به ریخت پخش نیز کاربرد دارد از واژه های پارسی میانه یا زبان پهلوی ست و به همین ریخت و چَم ( معنا ) در این زبان کاربرد داشته. بهر ...
نوواژه ی " آموزبرگ" به جای [فلش کارت] آموزبرگ=برگه ی آموزش
" آموزبرگ" برگه ی آموزشی
پویاندن، جنباندن، به پویش یا جنبش واداشتن یا درآوردن، در برخی باره ها: واداشتن
راهبردگر کسی است که سرپرستیِ ساختاربندی و پیاده سازی یک راهبرد را بر دوش دارد. راهبرد، کمابیش دربردارنده ی گزینش هدفها، شناساندن راهکارها برای دستی ...
بلندپایه
واداشتن
خوانشگاه، تالار خوانش از نوواژه ی "خوانشگاه" می توان به جای [سالن مطالعه] بهره گرفت.
خوانشگاه، تالار خوانش
خوانشگاه، تالار خوانش
راهبردگر
واژه ی پنجره به گمان بسیار برگرفته از واژه ی [پنجدَری] است. پنجدری در ساختمان سازی آیینی و کهن ایرانی، نام بزرگترین و فرمندترین اتاق خانه بود که دار ...
درود بر جناب توحیدی برای ساختن بنواژنام ( اسم مصدر ) ، پسوندِ [ش] بر سر بنِ کنونی می چسبد مانند دانش، کنش، روش، گویش، بینش و. . . در گونه ای دیگر از ...
تو رو بخدا
کاهیده، کاسته
کاهیدن، کاستن
کاهیدن، کاستن
آمیزبنواژه
کشته شدن، کشتگی؛ کشتگی: در کشتگیَم امید آن هست/کآری به بهانه بر سرم دست. نظامی [در کشته شدنم این امید هست که به این بهانه دستت را بر سرم آوری] به ...
کشته شدن، در برخی جاها مردن.
سخنگیر نوواژه ی سخنگیر به جای واژه ی تازی [مخاطب]
سخنگیر نوواژه ی "سخنگیر" بهتر از هر واژه ای، فریافت و درونمایه ای که در واژه ی مخاطب هست را نشان می دهد.
کِنِسک در واجآهنگ ( لهجه ) اسپهانی. همان کنس، و گناس در گویشهای ایرانی
درود در پاسخ به کاربر سامان واژه ی کِنِس ( به چم تنگ چشم ) ، کوتاه شده ی [کِنِسک] است و پیوندی با نام انجمن اسرائیلی ندارد، انجمن اسرائیلی [کِنِسِت] ...
گِناس=کِنِس=کِنِسک، ناخن خشک، نان کور، تنگ چشم
درود بازنمود و روشنگری درباره ی پسوند "وَر": پسوندهای "ور" و "وار" و "واره" با واژه های "بر" و "بار" و بُنواژه ی "بردن[باردن]" همگی از یک ریشه و دارا ...
برونرفت ویژه، برونرفت ناچاریک، دررفت ویژه، دررفت ناچاریک
Safe شاید همریشه با "سفت" در پارسی باشد، واژه ی سفت به جز چم محکم، درونمایه هایی مانند درست و سالم، بی خطر، مطمئن و. . . را نیز می رساند که واژه ی s ...
درود تیرتخش به چم تیری ست که به سوی بالا پرتاب می شود و در جشنها و آتش بازی کاربرد داشته است. تیرتخش همینک در جایگاه یک فرواژه ( اصطلاح ) و برای رس ...
نوش نان، نوشنان، نان عسلی، نان شیرین
نوش نان، نوشنان
واژه ی یورت در ترکی به چم زمین، سرزمین، جایگاه و. . به گمان نزدیک به یقین برگرفته از واژه ی " اَرتَ" در زبانهای اوستایی و پهلوی ست که همینک در زبان ک ...
درود واژه ی اَرت یا آرت به چم زمین، همانگونه که کاربر گرامی فرتاش نیز یادآور شدند ریشه در زبان اوستایی و پهلوی دارد که همینک نیز در زبان کردی به ریخت ...
بایسته ها
پیرایه ، پیرایه ها، زر و زیور گیتی
گمان انگیز، شکدار