پیشنهادهای مهدی کشاورز (١,٩٣٦)
پَسنِگری کردن، پسنگریستن
پس نگری، پسنگری، پسنگری کردن، پسنگریستن= عطف بما سبق کردن
" بُنِش" بنش از واژه ی بونیشتیه پهلوی به چم بن و پایه و اصل داشتن.
پس گردش
آماردار [𐬁𐬨𐬁𐬭𐬛𐬁𐬭 ] آمارداری= حسابداری
آمارداری، آماردار= حسابدار
درود در زبانهای ایرانی برای ژاد یا جنسیت دختر، نامواژه هایی مانند کِچ، کیجا، کیزگ و. . به کار می رود ( بجای فرزند دختر واژه های دُت، دخت و دختر کاربر ...
سرخاب، سرخبال 𐬯𐬊𐬭𐬑𐬁𐬠 ، 𐬯𐬊𐬭𐬑𐬠𐬁𐬭
سرخاب، سرخبال [𐬯𐬊𐬭𐬑𐬁𐬠 ، 𐬯𐬊𐬭𐬑𐬠𐬁𐬮] نامواژه [نحام] یک واژه ی تازی است، نام پارسی این پرنده سرخاب است، نامواژه ی سرخبال نیز می تواند درخور ن ...
واجدان
بازبرخاستن، زندگی دوباره، رستاخیز، بازشکوفایی، رواگ ( رواج ) دوباره
یکسره مانند شیفت لانگ= پاس یکسره
"یکسره" شیفت لانگ= پاس یکسره
پاس، پاسش[𐬞𐬁𐬯، 𐬞𐬁𐬯𐬈𐬱]
گون، گونش[𐬔𐬎𐬥، 𐬔𐬎𐬥𐬈𐬱] چگونه= چه حالتی، چه وضعیتی
گون، گونش چگونه= چه وضعیتی، چه حالتی
"دین دبیره" الفبای اوستایی یا دین دبیره ( 𐬛𐬌𐬥 𐬛𐬀𐬠𐬌𐬭𐬈 ) یکی از بهترین و رساترین دبیره ها یا خطهای الفبایی ساخته دست بشر است که در زمان ساسانی ...
"کِلک" دبیره به چم [خط الفبایی] است و نگاره را نیز می توانیم به جای واژه ی تازیِ [تصویر] به کار ببریم. واژه ی کِلک به چم قلم و خامه است ولی امروزه ک ...
کِلک فرنگی احوال دل به کلک فرنگی نوشته ایم خوش سرمه در گلوی قلم کرده ایم ما. ارادت خان واضح ( از آنندراج ) .
گماشتگان، پیشکاران، کاریاران، پادوها، نوکران، چاکران
فرانکی، فرانسیک
تو را من چشم در راهم شباهنگام که می گیرند در شاخ تَلاجَن سایه ها رنگ سیاهی، وزآن دلخستگانت راست اندوهی فراهم، تو را من چشم در راهم.
کلید در گنج حکیم
همریختی در زیست شناسی: همانندی ساختمان و ریختِ ( شکل ) سازواره هایی که به گونه ها و نژادهای گوناگون وابسته هستند، جور ریختی، در شیمی: همانندی بلوره ...
در زیست شناسی: جورریختی، همریختی= همانندی ساختمان و ریخت ( شکل ) سازواره هایی که به گونه ها و نژادهای گوناگون وابسته هستند. در شیمی: جوربلوری، همری ...
در زیست شناسی: جورریخت، همریخت= جانور یا گیاه و یا گروهی که همسان با جانور یا گیاه و یا گروه دیگری است. در شیمی: جوربلور، همریخت= بلورهای همسان با ...
شناسش ها
"سُرایش" واژه ی سرایش به جای نظم در ادبیات. سرودن= به نظم درآوردن
نویسنده ی برزونامه بر پایه ی یکی از دستنویسهای این کتاب، رزمی سرایی به نام "شمس الدین محمد کوسج" است. در دست نویس برزونامه در کتابخانه کمبریج، یک با ...
نیک بنگر
نیک نگریستن
نیک نگری، نیک نگریستن= دقت کردن
وردیدن یا ورتیتن در پهلوی همان گردیدن است در پارسی نو. دگرش واج /و/ به /گ/ از پارسی میانه به پارسی نو بسیار دیده می شود. از این کارواژه ی کهن می تو ...
وردا= متغیر واژه ی "وَردا" فروزه ی کُناکی از کارواژه ی "وردیدن" است مانند بینا، شنوا، گویا، پویا و. . . وردیدن= گردیدن، تغییر کردن واژه ی وردا را می ...
واژه ی یوز، بن کنونی کارواژه ی "یوختن" و "یوزیدن"به چم جستن، جستجو کردن است. یوزپلنگ جانوری بوده که از گذشته های دور به سادگی دست آموز انسان می شد و ...
دادگاه بازنگری
بازنگری خواستن
بازنگرخواه
بازنگرشی
بازنگرانه، بازبینانه
میخگاه یا سرآسه، سرآسه: دو قطب زمین در دو سوی آسه ( محور ) زمین جای می گیرند بنابراین نوواژه ی سرآسه را نیز می توان درنگریست.
کارواژه ی وَردیدن یا ورتیتن پهلوی که امروزه در پارسی نو به ریخت گردیدن درآمده به چم چرخیدن، گردیدن، تغییر دادن بوده است. دگردیسی واج /گ/ به /و/ از پ ...
دانش نهان
بازنگری خواهی
بازدیدن، بازنگریستن بازبینی کردن، بازنگری کردن وادیدن
بازنگری، بازبینی، بازنگری یا بازبینی پرونده
" وَردا" کارواژه ی پارسی میانه [وردیدن] همریشه با variation در انگلیک و werden در آلمانی که در پارسی نو به گردیدن دگردیس شده را نیز در زمینه های دانش ...
"وَرداندن" وردیدن کارواژه ای کهن از پارسی میانه که امروز به ریخت گردیدن دگردیس شده. ورداندن ( گرداندن ) که کارواژه گذرای ( متعدی ) آن است را می توان ...
" وَردیدن" کارواژه ی پارسی میانه وردیدن همریشه با variation در انگلیک و werden در آلمانی که در پارسی نو به گردیدن دگردیس شده را نیز در زمینه های دانش ...
" وَردیدن" کارواژه ی پارسی میانه وردیدن همریشه با variation در انگلیک و werden در آلمانی که در پارسی نو به گردیدن دگردیس شده را نیز در زمینه های دانش ...