پیشنهادهای مهدی کشاورز (٢,٤٤٤)
فرسته، بسته ی پستی= فرسته
"بومبُرد" بوم راهبرد، زمین راهبرد؛ بومبرد= ژئواستراتژی، بومبردی= ژئواستراتژیک
"بومبُردی" بوم راهبردی، زمین راهبردی، راهبرد زمینی، راهبرد بومشناسانه؛ بومبرد= ژئواستراتژی بومبردی= ژئواستراتژیک
"تازیده" تازیده= تازی شده، معرب
موج پز، موجپز، تندپز
موج پز، موجپز، تندپز دستگاه آشپزخانه ای برای تند گرم کردن خوراک۵
موج پز، موجپز، تندپز
اَفسُرِش، فِسُرِش، فسردگی، شَجاییدگی
پسرفت، پسروی، پسرفتن.
تَراگو به جای دوبلور، تراگفت به جای دوبلاژ.
"تَراگفت" می توان از این نوواژه به جای واژه ی دوبلاژ بهره گرفت. تراگفت= دوبلاژ تراگو= دوبلور
تراگو= دوبلور، تراگفت، تراگویی، تراگویش= دوبلاژ، تراگفتن= دوبله کردن
تراگفت، تراگویی، تراگویش
تراگفت، تراگویی، تراگویش. زبان ارجمند پارسی نیازی به واژگان بیگانه ندارد.
درود به جناب نقدی دوست بزرگوار، سپاسمندم از واکاوی زیبایی که درباره ی ریشه ی واژه ی زنده انجام دادید و به دست آوری بن های کنونی و گذشته ی آن؛ به گما ...
سردمدار، زمامدار
آبباختی، dehydration ( دچار ) آبباختی ( شدن ) به از دست رفتن آب در جانداران بخاطر گرما یا اسهال و. . یا از دست روی آب در بیجانان بخاطر کنونه ( وضع ...
آبباخته، آبزدوده
آبباختی، ( دچار ) آبباختی ( شدن ) به از دست رفتن آب در جانداران بخاطر گرما یا اسهال و. . یا از دست روی آب در بیجانان بخاطر کنونه ( وضعیت ) هنجارین ...
جمادات= بیجانان# جانداران جماد= بیجان
برونگفت، برون گفت
برونگفت، برون گفت
سه گانه . 🟢 دوستداران زبان کهن و ارجمند پارسی
پسرَوی
دیدارگاه، آستان
زیارت= دیدار، زائر= دیدارگر، زیارتگاه= دیدارگاه
لُرک
دیدارگر
دُرواخ،
رادی، رادمنشی
رادانه، رادمنشانه
راد، رادمنش
پیشتر پیش یا پیشین به جای سابق، پیشتر به جای اسبق. زبان ارجمند پارسی نیازی به واژگان تازی ندارد.
بدآمدها، دشامدها، بدآیند، بدآمدان، دشامدان، بدآیندان
بدآیند، بدآمد
آشتی دهی
آموزانه
ماتیکان
آب کشیدن ( زدودن ناپاکی و پلیدی )
پایایی، پابرجایی، ماندگاری
پایایی، ماندگاری
بسنده
ژالیدن یا ژالش پیشنهادیست به جای واژه ی بیگانه ی میعان.
ژالش مویین
ژالیده ها، ژالیدگان؛ "ژالیده" نام کُنیک ( اسم مفعول ) از بنواژ " ژالیدن". ژاله، بخار آبِ مایع شده است پس می توان از این واژه، کارواژه و بنواژ ساخت ...
ژالیده های گازی، ژالیده های وادی، ژالیدگان وادی
ژالش، ژالیدن؛ ژاله یا شبنم همان بخار آبِ مایع شده است که در خنکای هوای بامدادان بر روی گیاهان می نشیند بنابراین از واژه ی ژاله ( بخارآب مایع شده ) می ...
"بند" باید که از اسارت خویشتن گریخت. باید که از بند خویشتن گریخت. دربند= اسیر
ورافتاده، کهنه