التزامی
/~eltezAmi/
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
دانشنامه آزاد فارسی
رجوع شود به:وجه فعل
wikijoo: التزامی
مترادف ها
مطلق، مجازی، بی شرط، ضمنی، التزامی، اشاره شده، تلویحا فهمانده شده
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
شایدی و بایدی
فهماندنی
دلالت لفظ بر خارج از معنای اصلی