legitimation

/lɪˌdʒɪtɪˈmeɪʃən//lɪˌdʒɪtɪˈmeɪʃən/

معنی: مشروعیت
معانی دیگر: مشروعیت

جمله های نمونه

1. Such legitimation could not be provided by other than a high status firm.
[ترجمه گوگل]چنین مشروعیتی را نمی‌توانست جز یک شرکت با موقعیت بالا فراهم کند
[ترجمه ترگمان]چنین legitimation را نمی توان به غیر از یک شرکت دارای وضعیت بالا ارایه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Legitimation for such delegated enforcement was usually sought through schemes for participation, such as industrial democracy, regional devolution or community action.
[ترجمه گوگل]مشروعیت برای چنین اجرای تفویضی معمولاً از طریق طرح‌هایی برای مشارکت، مانند دموکراسی صنعتی، واگذاری منطقه‌ای یا اقدام اجتماعی جستجو می‌شد
[ترجمه ترگمان]درخواست برای چنین نیروی انتظامی معمولا از طریق طرح هایی برای مشارکت، مانند دموکراسی صنعتی، تفویض اختیارات منطقه ای و یا اقدام اجتماعی دنبال می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Therefore, the legitimation of these regulations becomes an arguable issue.
[ترجمه گوگل]بنابراین، مشروعیت این مقررات به موضوعی قابل بحث تبدیل می شود
[ترجمه ترگمان]بنابراین، مشروعیت این مقررات به یک مساله قابل بحث تبدیل می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The latter has indeed served as the legitimation for development under Mao's successors.
[ترجمه گوگل]دومی در واقع به عنوان مشروعیت توسعه در زمان جانشینان مائو عمل کرده است
[ترجمه ترگمان]در واقع دومی به عنوان مشروعیت برای توسعه تحت جانشینان Mao خدمت کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. His parents'subsequent marriage resulted in his legitimation.
[ترجمه گوگل]ازدواج بعدی والدین او منجر به مشروعیت او شد
[ترجمه ترگمان]ازدواج متعاقب پدر و مادرش منجر به legitimation وی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Legitimation as a process is best described as a 'second-order' objectivation of meaning.
[ترجمه گوگل]مشروعیت به عنوان یک فرآیند به بهترین وجه به عنوان یک عینیت "درجه دوم" از معنا توصیف می شود
[ترجمه ترگمان]legitimation به عنوان یک فرآیند به عنوان یک مفهوم مرتبه دوم معنا توصیف می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The legitimation of one-man company is the trend of the development of the global company regime .
[ترجمه گوگل]مشروعیت شرکت تک نفره روند توسعه رژیم شرکت جهانی است
[ترجمه ترگمان]مشروعیت یک شرکت یک انسان، روند توسعه رژیم شرکت جهانی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Science and technology becomes the new legitimation basis and performs the function of ideology.
[ترجمه گوگل]علم و فناوری مبنای مشروعیت جدید می شود و کارکرد ایدئولوژی را انجام می دهد
[ترجمه ترگمان]علم و فن آوری پایگاه قانونی new و عملکرد ایدئولوژی را انجام می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The essence of legitimation of knowledge is the question of foundation of knowledge.
[ترجمه گوگل]جوهره مشروعیت دانش، مسئله بنیاد دانش است
[ترجمه ترگمان]ماهیت مشروع بودن دانش، سوال پایه و اساس دانش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. In a word, the legitimation of contemporary intellectual has headed into a crisis.
[ترجمه گوگل]در یک کلام، مشروعیت روشنفکر معاصر به سمت بحران پیش رفته است
[ترجمه ترگمان]به عبارت دیگر، مشروعیت عقلانی معاصر به بحران تبدیل شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. They are the preservation of order, the promotion of capital accumulation and the manufacture of legitimation.
[ترجمه گوگل]آنها حفظ نظم، ترویج انباشت سرمایه و ساخت مشروعیت هستند
[ترجمه ترگمان]آن ها حفظ نظم، افزایش انباشت سرمایه و تولید مشروعیت هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It was seen to derive directly from the dual functions of the state, the securing of accumulation and legitimation.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسید که مستقیماً از کارکردهای دوگانه دولت، یعنی تأمین انباشت و مشروعیت نشات می گیرد
[ترجمه ترگمان]مشاهده شد که این امر مستقیما از کارکرده ای دوگانه کشور، تضمین انباشت و مشروعیت (مشروع)ناشی می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Third, the direction of state organizations is structured so that accumulation functions are ranked higher than legitimation functions.
[ترجمه گوگل]ثالثاً، جهت سازمان های دولتی به گونه ای ساختار یافته است که کارکردهای انباشت بالاتر از کارکردهای مشروعیت قرار می گیرند
[ترجمه ترگمان]سوم، جهت سازمان های دولتی به گونه ای سازماندهی شده است که توابع تجمع بالاتر از مشروعیت (مشروع)قرار داده شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The leaders of the Majority Socialists regarded the revolutionary legitimation of their authority not as a springboard but as a stigma.
[ترجمه گوگل]رهبران اکثریت سوسیالیست ها مشروعیت انقلابی اقتدار خود را نه به عنوان یک سکوی پرشی، بلکه به عنوان یک ننگ می دانستند
[ترجمه ترگمان]رهبران اکثریت سوسیالیست، مشروعیت انقلابی اقتدار خود را نه به عنوان سکوی پرش بلکه به عنوان یک لکه ننگ در نظر می گرفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. On the level of ideology the Conservative Government has attempted to tackle not only a crisis of legitimation but also of motivation.
[ترجمه گوگل]در سطح ایدئولوژی، دولت محافظه کار تلاش کرده است تا نه تنها با بحران مشروعیت، بلکه با بحران انگیزه مقابله کند
[ترجمه ترگمان]در سطح ایدئولوژی، دولت محافظه کار در تلاش است نه تنها با بحران مشروع و مشروع نیز مقابله کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مشروعیت (اسم)
kashrut, legitimation

انگلیسی به انگلیسی

• act or process of making legitimate; act or process of making lawful

پیشنهاد کاربران

بپرس