اسم پسر - صفحه 17
داده ی فرشته، ( = گوشیار )، [از گوش ( نام فرشته )، یار ( پسوند مبدل «داد» به معنی داده ) ]، روی هم ...
پسر
فارسی
تاریخی و کهن محمد پیمان
ترکیب دو اسم محمد و پیمان ( ستوده و قرارداد )، از نام های مرکب، ا محمّد و پیمان
پسر
فارسی، عربی
مذهبی و قرآنی زرار
تیزفهم، سبک روح، ( اَعلام ) ( زَرار ) پدر بابک و نیای اردشیر بابکان است
پسر
فارسی
تاریخی و کهن ایرمان
مهمان، ( در قدیم )، پیشوای دینی، مهمان یا مهمان ناخوانده، ( به مجاز ) دنیا
پسر
فارسی زیرک
باهوش، هوشیار، جلد، از شخصیتهای شاهنامه، نام سالار موبدان درگاه ضحاک
پسر
فارسی
تاریخی و کهن عاقل
دانا، هوشیار، آن که از سلامت عقل برخوردار است، آن که عقلش خوب کار می کند، دارای بهره ی هوشی بالا، خ ...
پسر
عربی محمد رامین
ترکیبی از دو اسم محمد و رامین ( ستوده و طربناک )، از نام های مرکب، ا محمّد و رامین
پسر
فارسی، عربی
مذهبی و قرآنی پشوتن
فداکار، ( در اوستایی، pesho tanu ) به معنی محکوم تن، ( اَعلام ) ( در شاهنامه ) نام پسر گشتاسب و از ...
پسر
فارسی
تاریخی و کهن دانشور
صاحب علم و دانش، ( دانش، ور ( پسوند دارندگی ) )، دارای علم و دانش، دانشمند
پسر
فارسی محمد بلال
ترکیبی از دو اسم محمد و بلال ( ستوده و نوشیده )، از نام های مرکب، ا محمّد و بِلال
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی مکرم
عزیز، گرامی، گرامی و عزیز کرده، عزیز و محترم، ( در حالت قیدی ) ( در قدیم ) با عزت و بزرگی
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی امیرحجت
ترکیب دو اسم امیر و حجت ( فرمانروا و پیشوا )، از نام های مرکب، ه امیر و حجت
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی امینا
زن درستکار، ( مرکب از امین، الف اسم ساز ) زن درستکار، امین ( عربی ) + ا ( فارسی ) مورد اعتماد، امین
دختر، پسر
فارسی، عربی رویین
محکم، استوار، ( به مجاز ) سخت و محکم، ( اَعلام ) ( در شاهنامه ) پسر پیران ویسه که در جنگ یازده رخ ب ...
پسر
فارسی
تاریخی و کهن زایر
زیارت کننده، دیدار کننده، آن که به زیارت اماکن مقدسه می رود، زائر، ( در قدیم ) ( به مجاز ) تقاضا کن ...
پسر
عربی هوداد
داده ی خوب، داده ی نیک، ( هو = خوب، داد = داده ) داده ی خوب، نیک آفریده، داده خوب، داده نیک
پسر
فارسی رهی
غلام، بنده، چاکر
پسر
پهلوی، فارسی محمد فرهاد
ترکیب دو اسم محمد و فرهاد ( ستوده و یاری )، از نام های مرکب، ا محمّد و فرهاد
پسر
فارسی، عربی
مذهبی و قرآنی ارجاسب
دارنده ی اسب با ارزش، دارنده ی اسب پر بها و با ارزش، ( اَعلام ) ( در شاهنامه ) پادشاه اساطیری توران ...
پسر
پهلوی، اوستایی
تاریخی و کهن نورهان
سوغات، تحفه، ارمغان
دختر، پسر
فارسی امیرجعفر
ترکیب دو اسم امیر و جعفر ( فرمانروا و رود )، از نام های مرکب، ه امیر و جعفر
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی آریابد
رئیس قوم آریایی، ( آریا، بُد/، bod/ ( پسوند محافظ یا مسئول ) )، مهتر و بزرگ قوم آریائی، نگهبان نژاد ...
پسر
فارسی
تاریخی و کهن معظم
بزرگ داشته شده، بزرگوار
پسر
عربی پژواک
انعکاس صوت، ( در فیزیک ) صدایی که حاصل تکرارِ صدا پس از برخورد به مانع و بازتاب آن است، ( اَعلام ) ...
پسر، دختر
فارسی زوشا
زیبا، نیکو، دلربا، ( اوستایی، زوش/zus/ )، از ریشه اوستایی زوش/zus/، نام نیای منوچهر پادشاه پیشدادی
دختر، پسر
اوستایی، فارسی معیدرضا
ترکیب دو اسم معید و رضا ( با تجربه و خشنود )، از نام های مرکب، معید و رضا
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی مهراز
راز بزرگ، ( مِه، راز )، ( مِه + راز )
دختر، پسر
فارسی محمد مصباح
ترکیبی از دو اسم محمد و مصباح ( ستوده و چراغ )، از نام های مرکب، ا محمّد و مصباح
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی ماهبد
نگهبان ماه، ( ماه، بد/، bod/ ( پسوند محافظ یا مسئول ) )، ( به مجاز ) خوش سیما، ( اَعلام ) نامِ ابن ...
پسر، دختر
فارسی پارسین
منسوب به پارس، پارسی، اهل پارس، از مردم پارس، ( پارس، ین ( پسوند نسبت ) )
پسر
فارسی محمد حنان
ترکیبی از دو اسم محمد و حنان ( ستوده و بخشاینده )، از نام های مرکب، ا محمّد و حنان
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی امیرشهاب
ترکیب دو اسم امیر و شهاب ( فرمانروا و پاره ای از آتش )، از نام های مرکب، ی امیر و شهاب
پسر
عربی زعیم
رئیس، رهبر، پیشوا
پسر
عربی کارون
پرآب ترین و بزرگ ترین رود ایران، ( اعلام ) نام رودی در جنوب غربی ایران، در استانهای چهارمحال و بختی ...
پسر
فارسی
طبیعت تورال
جاوید، همیشه زنده، پهلوان
پسر
ترکی زاوش
از خدایان یونانیان قدیم، نام ستاره ی مشتری، زاوش، مشتری، به قولی از کلمه ی یونانی زوس zeus ( خدای ب ...
پسر
یونانی، فارسی
تاریخی و کهن دیانوش
دارنده ی جاودانگی، از اسامی کهن ایرانی در داستان وامق و عذرا
پسر
فارسی فهیم رضا
ترکیب دو اسم فهیم و رضا ( دانا و خشنود )، از نام های مرکب، فهیم و رضا
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی محمد مهراب
ترکیب دو اسم محمد و مهراب ( ستوده و دوستدار آب )، از نام های مرکب، ا محمّد و مِهراب
پسر
فارسی، عربی
مذهبی و قرآنی محمد بهزاد
ترکیبی از دو اسم محمد و بهزاد ( ستوده و نیک نژاد )، از نام های مرکب، ا محمّد و بهزاد
پسر
فارسی، عربی
مذهبی و قرآنی محمد قادر
ترکیبی از دو اسم محمد و قادر ( ستوده و توانا )، از نام های مرکب، ا محمّد و قادر
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی یوشع
نجات می دهد، ( عبری ) ( اَعلام ) نام یکی از پیامبران بنی اسرائیل ( وصی و خلیفه ی موسی ( ع ) ) از نس ...
پسر
عبری
مذهبی و قرآنی عرفات
جای توقف حجاج در نزدیکی مکه، ( اَعلام ) ( = عرفه ) دشتی در حدود کیلومتری شرق مکه، در جنوب کوهی به ه ...
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی امیربهرام
ترکیب دو اسم امیر و بهرام ( فرمانروا و پیروزمند )، از نام های مرکب، ه امیر و بهرام
پسر
فارسی، عربی کام بخش
آرزوبخش، مرادبخش، ( به مجاز ) آن که خواسته و آرزوی کسی را برآورده کند، برآورنده ی آرزوها، به وصال ر ...
پسر
فارسی منذر
ترساننده، بیم دهنده، بر حذر دارنده، ( اَعلام ) از نام های پیامبراسلام ( ص )، ( در اعلام ) از نام ها ...
پسر
عربی
تاریخی و کهن، مذهبی و قرآنی آذرخش
صاعقه، برق، نام نهمین روز از ماه آذر، [آذرگشسب را هم گاه آذرخش گفته اند]، [این واژه تصحیفِ «آذرجشن» ...
دختر، پسر
فارسی امیربردیا
ترکیب دو اسم امیر و بردیا ( پادشاه و برازنده )، از نام های مرکب، امیر و بردیا
پسر
فارسی، عربی راشا
سرسبز، خرّم و با طراوت، راه شادی، ( راش = گیاهی درختی، ا ( پسوند نسبت ) )، منسوب به راش، راهِ شادی، ...
دختر، پسر
فارسی الیاد
یاد ایل، ( ترکی ـ فارسی ) ( = ایلیاد )، ایلیاد، ال ( ترکی ) + یاد ( فارسی )، ایلیاد به یاد ایل
پسر
ترکی، فارسی بینش
دیدن، بینایی، بصیرت، ( اسم مصدر از دیدن )، ( به مجاز ) قدرت ادراک و شناخت معمولاً وسیع و ژرف، ( به ...
پسر
فارسی برمک
رئیس، اداره کننده، صورت دگرگون شده ی واژه ی سانسکریت پَرَه مَکه ( پرمکا ) به معنای رئیس، عنوان رئیس ...
پسر
فارسی
تاریخی و کهن فرناد
پایان، سرانجام، توانایی، پایاب، ( در سنسکریت ) پرانَدَ ( آب )، ( در برهان ) پایاب و پایان آمده، پای ...
پسر
فارسی موفق
هدایت شده، توفیق یافته، کامروا، توفیق یافته در امری یا به مقصود رسیده، پیروز، توأم با موفقیت
پسر
عربی محمد شاهین
ترکیب دو اسم محمد و شاهین ( ستوده و نوعی پرنده شکاری )، از نام های مرکب، ا محمّد و شاهین
پسر
فارسی، عربی
مذهبی و قرآنی ماژان
بزرگان، ( اَعلام ) نام جایی در شهرستان بیرجند
پسر
کردی محمد آیدین
ترکیب دو اسم محمد و آیدین ( ستوده و نورانی )، ( عربی ـ ترکی ) از نام های مرکب، ا محمّد و آیدین
پسر
ترکی، عربی
مذهبی و قرآنی محمد وهاب
ترکیب دو اسم محمد و وهاب ( ستوده و بسیار بخشنده )، از نام های مرکب، ا محمّد و وهاب
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی امیرمهبد
ترکیب دو اسم امیر و مهبد ( فرمانروا و نگهدارنده ماه )، از نام های مرکب، امیر و مهبد
پسر
فارسی، عربی مشیر
مشورت کننده، تدبیر کننده، ( در قدیم ) آن که در کارها با او مشورت می کنند، رای زننده
پسر
عربی امین الدین
امانت دار دین، آن که در دین امانت نگاه دارد، هر کسی که دین خدا را چنان که هست به مردم بیاموزد، ( در ...
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی محمد ماجد
ترکیب دو اسم محمد و ماجد ( ستوده و بزرگوار )، از نام های مرکب، ا محمّد و ماجد
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی امیراعلا
ترکیب دو اسم امیر و اعلا ( فرمانروا و برتر )، از نام های مرکب، ه امیر و اَعلا
پسر
عربی امیرهومن
ترکیب دو اسم امیر و هومن ( فرمانروا و نیک اندیش )، امیر نیک اندیش، حاکم و فرمانروایی که دارای فکر و ...
پسر
فارسی، عربی بهکام
خوش کام، بهترین آرزو، ( به مجاز ) کسی که به بهترین وجهی به آرزوی خود رسیده، بهترین کامروا
پسر
فارسی فصیح
خوش سخن، تر زبان، ویژگی سخن یا بیانی که روان، روشن و شیواست و شنونده و خواننده آن را به سهولت در می ...
پسر
عربی محمد افضل
ترکیب دو اسم محمد و افضل ( ستوده و برترین )، از نام های مرکب، ا محمّد و افضل
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی بهبد
نگهبان خوبی و نیکی، ( در اوستا ) نگهبان نیکی، مرکب از به ( بهتر، خوبتر ) + بد ( پسوند اتصاف )
پسر
اوستایی، فارسی حمیدعلی
ترکیب دو اسم حمید و علی ( ستوده و بزرگوار )، از نام های مرکب، حمید و علی
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی مرآت
آینه، ( آینه و آئینه
دختر، پسر
عربی راوش
مشتری، ( = زاوش و زواش ) به معنی مشتری، [این کلمه اصلاً یونانی می باشد و از « زوس »zeus ( خدای بزرگ ...
پسر، دختر
یونانی، فارسی واقف
آگاه، دانا، با خبر، مطلع، ( در فقه، در حقوق ) آن که مالش را برای استفاده در راه هدف عام المنفعه به ...
پسر
عربی امیربابک
ترکیب دو اسم امیر و بابک ( پادشاه و استوار )، از نام های مرکب، ه امیر و بابک
پسر
فارسی، عربی محمد سرور
ترکیبی از دو اسم محمد و سرور ( ستوده و پیشوا )، از نام های مرکب، ا محمّد و سرور
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی امیرآرتا
ترکیب دو اسم امیر و آرتا ( پادشاه و مقدس )، امیر درست کردار و راست گفتار، پادشاه و حاکمِ پاک و مقدس
پسر
فارسی، عربی امیربهزاد
ترکیب دو اسم امیر و بهزاد ( پادشاه و نیک نژاد )، امیر نیکوتبار، پادشاه نیک نژاد، حاکم و سردار نیکوز ...
پسر
فارسی، عربی شوقی
برانگیختن به عشق و محبت، ( شوق، ی ( پسوند نسبت ) )، ویژگی کسی که دارای میل و رغبت فراوان به چیزی دا ...
پسر
فارسی، عربی آنوش
بی مرگ، جاوید، جاویدان، از پایتختهای قدیم ارمنستان
پسر، دختر
ارمنی آتمین
اسب سوار، [البته در برخی از گویش های زبان ترکی مفهوم اسب سوار را به ذهن متبادر می کند گو اینکه معنا ...
پسر
ترکی امیرسلیمان
ترکیب دو اسم امیر و سلیمان ( پادشاه و پر از سلامتی )، از نام های مرکب، ی امیر و سلیمان
پسر
عربی، عبری
مذهبی و قرآنی علی صدرا
ترکیب دو اسم علی و صدرا ( شریف و ارج دهنده )، از نام های مرکب، علی و صدرا
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی محمد صاحب
ترکیبی از دو اسم محمد و صاحب ( ستوده و دارنده )، از نام های مرکب، ا محمّد و صاحب
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی رامک
فرمانبردار، اهلی، ( رام، ک ( تصغیر ) )، مصغر رام، ( رام +ک ( تصغیر ) )
پسر، دختر
فارسی امیرکوروش
ترکیب دو اسم امیر و کوروش ( فرمانروا و خورشید )، از نام های مرکب، امیر و کوروش
پسر
فارسی، عربی آرشن
مردانه، ( ایرانی باستان، aršan ) مردانه
پسر
ترکی
تاریخی و کهن علی جواد
ترکیب دو اسم علی و جواد ( شریف و بخشنده )، از نام های مرکب، علی و جواد
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی محمد فربد
ترکیبی از دو اسم محمد و فربد ( ستوده و شکوهمند )، از نام های مرکب، ا محمّد و فربد
پسر
فارسی، عربی
مذهبی و قرآنی لون
رنگ، نوع، ( لَون )، گونه، [این واژه با نام لون/ leven/ ( فِبوس لون ) شیمیدان آمریکایی متولد روسیه ( ...
پسر
عربی محمد منیب
ترکیبی از دو اسم محمد و منیب ( ستوده و بازگشت کننده به سوی حق )، از نام های مرکب، ا محمّد و منیب
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی جامی
ظرفی از طلا، کاسه، ( جام، ی ( پسوند نسبت ) )، منسوب به جام، ( اعلام ) ) نورالدین ابوالبرکات عبدالرح ...
پسر
فارسی
تاریخی و کهن سوشیانس
نجات دهنده، هر یک از موعدان دین زرتشتی که در آخرالزمان ظهور می کنند، ( = سوشیانت )، سوشیانت
پسر
اوستایی، پهلوی شراگیم
حاکمِ شهر، ( اَعلام ) نام یکی از اسپهدان مازندرانی
پسر
مازندرانی فرید رضا
ترکیب دو اسم فرید و رضا ( یگانه و خشنود )، از نام های مرکب، فرید و رضا
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی محمد کیوان
ترکیب دو اسم محمد و کیوان ( ستوده و پادشاه گیتی )، از نام های مرکب، ا محمّد و کیوان
پسر
فارسی، عربی
مذهبی و قرآنی مظفرالدین
پیروز و موفق در دین، نام پسر ناصرالدین شاه قاجار، آن که موجب پیروزی دین و آیین است، پیروزمند در دین ...
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی تیوان
توانا، توانمند، ( تیو = طاقت و توانایی، ان ( نسبت ) ) به معنی توانا
پسر
فارسی محمد شفیق
ترکیب دو اسم محمد و شفیق ( ستوده و مهربان )، از نام های مرکب، ا محمّد و شفیق
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی محمد ناصح
ترکیب دو اسم محمد و ناصح ( ستوده و نصیحت کننده )، از نام های مرکب، ا محمّد و ناصح
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی مهریاد
ترکیب دو اسم مهر و یاد ( محبت و خاطره )، ( مهر = مهربانی و محبت، یاد = خاطره، یادآوری )، یادآوری مه ...
پسر
فارسی هوران
زیبا و درخشان، ( هور = خورشید، ان ( پسوند نسبت ) )، منسوب به خورشید، مرغزار کوچک در کوهستان ( نگارش ...
دختر، پسر
فارسی، کردی