اسم پسر - صفحه 20

جستجوی تازه
با تغییر گزینه های زیر، اسم دلخواه خود را پیدا کنید

اراسب/arāsb/

از بزرگان ماد، ( اراسپ، معتمد خاص کوروش


پسر

فارسی
آراستی

بنا به روایات نام عموی زرتشت


دختر، پسر

فارسی
آراکو/arako/

بلندترین نقطه کوه


پسر

کردی
آرپان/arpan/

آرین، منسوب به قوم آریایی، برای توضیحات بیشتر ایران را ببینید


پسر

فارسی
ارتا آریا

مرکب از آرتا ( راستی و درستی ) + آریا، آریایی درستکار، نام پسر خشایار پادشاه هخامنشی


پسر

فارسی
آرتاریا/artariya/

آریایی درستکار


پسر

فارسی
ارتاریا

ارتا آریا، مرکب از آرتا ( راستی و درستی ) + آریا، آریایی درستکار، نام پسر خشایار پادشاه هخامنشی


پسر

فارسی
آرتاش/artash/

دوست و همدم


پسر

ترکی
ارتاش/artash/

مرد و پهلوان، مرکب از ار ( شوهر ) + تاش ( پسوند همراهی )


پسر، دختر

ترکی
ارتافرین/artafarin/

نام برادر داریوش پادشاه هخامنشی


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
آرتامهر/ārtāmehr/

محبت و دوستی مقدس، ( آرتا ( اوستایی ) = مقدس، راستین، مهر = محبت، دوستی و مهربانی )، محبت، دوستی و ...


پسر

اوستایی
ارتگین/artgin/

همسر دلاور


پسر

ترکی
ارتمن

نام یکی از سرداران مادی در زمان کوروش پادشاه هخامنشی


پسر

فارسی
آرتن/artan/

آتشین تن


پسر

فارسی
آرتوان/artvan/

یاری کننده درستکاران، از شخصیتهای شاهنامه، اردوان، نام چند تن از پادشاهان اشکانی


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
آرتوم/artum/

تلاشگر


پسر

ترکی
آرتیا/artia/

مرد پاک


پسر

فارسی
آرتیما/artima/

پاک و مقدس


پسر

کردی
آرتیکا/artika/

شجاع و دلیر


پسر

کردی
آرتیکاس/artikas/

عدالت گری و داد خواهی


پسر

فارسی
ارداک/ardāk/

درستی و پاکی، اَردا


پسر

اوستایی
اردکام/ardkām/

آرزوی پاک و مقدس، مقدس کام، کام پاک، مراد و قصد درست و مقدس


پسر

فارسی
اردی داد

داده اردیبهشت


پسر

فارسی
آرژان/arzhan/

نقره


دختر، پسر

فرانسوی
آرژین/arzhin/

حرارت آتش و گرمای زندگی


پسر

کردی
ارسای/arsay/

جوانمرد


پسر

ترکی
ارسمان/arasman/

نام پهلوانی در کتاب سیرت جلال الدین


پسر

ترکی

تاریخی و کهن
ارسوی/arsoy/

کسی که از تبار قوی است


پسر

ترکی
ارسیا/arsiya/

زلال و شفاف مانند اشک چشم، به کسر الف اول، مرکب از ارس ( اشک چشم ) + یا نسبت


پسر

فارسی
ارسیما/arsima/

نماینده داریوش سوم پادشاه هخامنشی برای گفتگو با اسکندر


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
ارشاسب/arshasb/

دارنده اسبهای نر، از نامهای ایران باستان


پسر

فارسی
ارشاما/arshama/

پدر ویشتاسپ و پدر بزرگ داریوش یکم


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
ارشانوش/aršā nuš/

مقدسِ جاوید، ( اَرشا = مقدس، نوش = جاوید )، ( اَرشا = مقدس + نوش = جاوید )، از نامهای باستانی


دختر، پسر

فارسی

تاریخی و کهن
آرشاوین/āršāvin/

آرشاویر، مرد مقدس، نام هفتمین پادشاه اشکانی، مرد نرمنش، ( اَعلام ) هفتمین پادشاه اشکانی ایران که شا ...


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
ارشز/arshaz/

نام سردار اشکانی


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
ارشویر/arshvir/

نام یکی از پادشاهان اشکانی


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
ارشیز/arshiz/

ارشز، نام سردار اشکانی


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
آرگش/argash/

همچون آتش سرزنده و روشن


پسر

کردی
ارماسب/armasb/

دارنده اسب آرام، نام یکی از سرداران هخامنشی


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
ارمانک/armanak/

از شخصیتهای شاهنامه، یکی از دو شاهزاده پارسایی که تصمیم گرفتند آشپز دربار ضحاک شوند تا بتوانند یکی ...


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
آرمهر/armehr/

مهر آریایی


پسر

فارسی
آرنام/arnam/

خوش نام آریایی


پسر

فارسی
آرنیا/arniya/

از نسل آریایی


پسر

فارسی
آروید/arvid/

آریایی و آتش پاک


پسر

فارسی
آریاباد/arya bad/

آریاپاد نگهبان قوم آریایی


پسر

فارسی
آریابان/aryaban/

نگهبان قوم آریایی


پسر

فارسی
آریابرز/aryaborz/

شکوه آریایی، نام یکی از سرداران داریوش سوم پادشاه هخامنشی


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
آریابرزین/ā.-barzin/

برادر زاده ی داریوش بزرگ، ( اَعلام ) نام پسر ارتبان و برادر زاده ی داریوش بزرگ


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
اریار/aryar/

یار جوانمرد


پسر

ترکی
آریاراد/āriyā rād/

آریایی جوانمرد آریایی شجاع آریایی دانا، آریایی شجاع و دلیر، آریایی جوانمرد و بخشنده، آریا+راد ( جوا ...


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
آریاسب

دارنده اسب ایرانی، نام یکی از سرداران کوروش پادشاه هخامنشی


پسر

فارسی
اریاسب/aryasb/

نام یکی از سرداران کوروش پادشاه هخامنشی


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
آریافر/aryafar/

دارای فر و شکوه آریایی


پسر

فارسی
آریاگیو/aryagiv/

سخنور آریایی، به فتح گ، سکون ی، سکون و، آریا + گیو ( سخنور )، نام یکی از سرداران ایرانی در روزگار ب ...


پسر

فارسی
آریامنش/aryamanesh/

دارای خوی و رفتار آریایی، نام پسر داریوش پادشاه هخامنشی


پسر

فارسی
آریامهر/ariya-mehr/

ترکیب دو اسم آریا و مهر ( آزاده و محبت )، برخوردار از محبت آریایی، نام یکی از سرداران داریوش سوم پا ...


پسر

فارسی
آریان رضا/āriyān rezā/

ترکیب دو اسم آریان و رضا ( آریایی و خشنود )، از نام های مرکب، ا آریان و رضا


پسر

فارسی، عربی

مذهبی و قرآنی
آریانوش/āriyā nuš/

شادکننده و خوشحال کننده آریاییان، ( آریا، نوش = جاوید ) آریایی جاویدان، ( آریا + نوش = جاوید ) آریا ...


پسر، دختر

فارسی
آریاوا/āriyāvā/

منسوب به آریا، آزاده، م آریا


پسر

فارسی
آریاوش/āryāvaš/

آریایی، نجیب، ( آریا، وش ( پسوند شباهت ) ) همانند آریایی ها، شبیه آریایی ها


پسر

فارسی
آریاک/āriyāk/

نام یکی از سرداران ایرانی و فرماندار کاپادوکیه، ( اَعلام ) ) نام یکی از سرداران ایرانی و فرماندار ک ...


پسر

اوستایی، فارسی

تاریخی و کهن
آریشا/arisha/

شاه آریایی


پسر

فارسی
آریشن/ārišan/

معنوی، مینوی


پسر

کردی
آرین راد/āriyan rād/

آریایی شجاع، ( = آریوراد )، ( اَعلام ) نام پسر اردشیر دوم هخامنشی


پسر

فارسی
آرینود/arinod/

آتش پاک


پسر

فارسی
آریوبرزین/ariu-barzin/

ترکیب دو اسم آریو و برزین ( آریایی و آتش )، آتش ایرانی، کنایه از قدرت و خشم ایرانی، نام یکی از سردا ...


پسر

فارسی
آریوداد/ariu-dad/

ایرانداد، داده ایران


پسر

پهلوی، اوستایی
آریوراد/āriurād/

ایرانی و جوانمرد، ( آریو= آریایی، راد= جوانمرد، آزاده، بخشنده، خردمند )، آریایی آزاده و جوانمرد، آر ...


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
آریوسام/ariu-sam/

پسر آتش مقدس


پسر

فارسی
آریومهر/aryo mehr/

از سرداران داریوش سوم


پسر

فارسی
آریوند/arivand/

صاحب نژاد آریایی


پسر

فارسی
آزادبه/azadbeh/

انسان سالم و آزاد، آزاد ( رها ) + به ( سالم و خوب )، به معنای انسان سالم و آزاد، نام یکی از سرداران ...


پسر

فارسی
آزادفروز/azad-foroz/

رهایی بخش، آنکه آزادی می آورد، باعث آزادی، نام مردی در زمان انوشیروان پادشاه ساسانی


پسر

فارسی
آزادمهر/ā.-mehr/

دوستدار آزادی، محبت، مهر و دوستی همراه با رهایی و وارستگی، ( اَعلام ) ) نامی برای مردان در داستانها ...


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
آزرمان/āzarmān/

همیشه جوان، پیر ناشدنی و فرسوده نگشتنی


پسر

فارسی
آزرمگان

با حیا، مودب، سربه زیر، از شخصیتهای شاهنامه، نام پدر فرخزاد سردار ایرانی در زمان خسروپرویز پادشاه س ...


پسر

فارسی
آژمان/azhman/

بی نهایت و بی زمان


پسر

کردی
آژوان/azhovan/

نام کوهی در منطقه قلع واقع در کرمانشاه


پسر

کردی
آژیار/azhyar/

رهایی


پسر

فارسی
اسپاتنا/aspatna/

یکی از نامهای قدیمی شهر اصفهان


پسر

فارسی
اسپنداد/espan dād/

مقدس آفریده یا آفریده ی پاک، ( = سپنداد )، از نامهای خاص در عهد باستان، به معنی مقدس آفریده یا آفری ...


پسر

اوستایی

تاریخی و کهن
آسپیان/aspian/

آبتین، روح کامل، انسان نیکو کار، از شخصیتهای شاهنامه، نام پدر فریدون پادشاه پیشدادی


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
اسپیتمن/espitman/

یکی از سرداران ایران در زمان داریوش هخامنشی


پسر

فارسی
اسحق/ashagh/

اسحاق، خندان، نام پسر ابراهیم ( ع ) و ساره


پسر

عبری
آسدین/asdin/

نام موبدی در سده دهم یزگردی


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
اسمعیل

اسماعیل، آن که خدا او را شنید، نام پسر ابراهیم ( ع ) و هاجر


پسر

عبری
آسمیتا/asmita/

من هستم، اناالحق


پسر

سانسکریت
آسیدات/asidat/

یکی از بزرگان هخامنشی، آسیداد، نام یکی از بزرگان هخامنشی


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
آسیداد

آسیدات، نام یکی از بزرگان هخامنشی


پسر

فارسی
اشرف الدین

شریف تر در دین


پسر

عربی
اشوان/ashvan/

نام ستاره ایست به هندی


پسر

هندی

کهکشانی
آشینا/ashina/

قوی، قدرتمند، نیرومند، زورمند


پسر

فارسی، آشوری
اعتبارعلی

آن که ارزش و اعتبار از علی ( ع ) یافته است


پسر

عربی
اعتصام/eetesām/

متوسل گردیدن، پناهنده شدن، خویشتن را از گناه بازداشتن، معصوم بودن، معصومیت، بازماندن از گناه به لطف ...


پسر

عربی
آغاجان/agha jan/

دریا دل، دارای عزت و حرمت زیاد


پسر

ترکی
آغامیر/aghamir/

رهبر محترم، امیر و یا رئیس بزرگ


پسر

ترکی
آغایار/aghayar/

بزرگ و شایسته حرمت


پسر

ترکی
افرود/afrod/

فرود، از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر سیاوش و جریره و برادر کیخسرو پادشاه کیانی


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
آقاگل

آقا ( مغولی ) + گل ( فارسی ) نام روستایی در نزدیکی اصفهان


پسر

فارسی، مغولی
آقامیر

آقا ( مغولی ) + میر ( ازعربی ) سلطان بزرگ، امیر والامقام، نام روستایی در نزدیکی بیرجند


پسر

عربی، مغولی



انتخاب ریشه اسم

انتخاب گروه اسم

برچسب ها

اسم