صفت های "فاعلی ، نسبی ، مفعولی و لیاقت ....
صفت های "فاعلی ، نسبی ، مفعولی و لیاقت " به ترتیب در کدام سروده ها آمده ؟
در میان عشق بازان کوه کن مردانه رفت
باغی از رنگینی گفتا دیدم دیدنی
که شدساختع کارش از زهر چشم
رو یر بنه به بالین تنها مرا رها کن
٢ پاسخ
درود، در اینجا کوه کن صفت فاعلی،
مردانه صفت نسبی،
ساخته صفت مفعولی و دیدنی صفت لیاقت است.
۱. در میان عشق بازان کوهکن مردانه رفت
کوهکن → صفت فاعلی (از فعل "کندن"، یعنی کسی که کوه میکند)
۲. باغی از رنگینی گفتا دیدم دیدنی
دیدنی → صفت نسبی (از مصدر "دیدن" + یِ نسبت = چیزی که ارزش دیدن دارد)
۳. که شد ساخته کارش از زهر چشم
ساخته → صفت مفعولی (از مصدر "ساختن"، یعنی چیزی که ساخته شده)
۴. رو سر بنه به بالین، تنها مرا رها کن
شایسته یا سزاوار در جمله نیست، اما در برخی نسخهها یا برداشتها،
ممکن است عبارت ضمنیای از صفت لیاقت داشته باشد، ولی بهصورت صریح نیست.
اما اگر فرض کنیم مثلاً "رهاشده" یا "تنها" در جایگاه معنایی خاص استفاده شده باشد،
دقیقترین برداشت این است که:
رها → صفت لیاقت (از مصدر "رها کردن" + یای لیاقت، یعنی قابل رها کردن)
---
نتیجه:
صفتها به ترتیب زیر آمدهاند:
۱. فاعلی → کوهکن
2. نسبی → دیدنی
3. مفعولی → ساخته
4. لیاقت → رها (رها کن)