Social Constructionism ساختگرایی اجتماعی
نظریه ی :
Social Constructionism
ساختگرایی اجتماعی
بر چه باور ی است؟
٢ پاسخ
نظریهی ساختگرایی اجتماعی (Social Constructionism) بر این باور است که بسیاری از مفاهیم و واقعیتهایی که ما به عنوان حقیقت میپذیریم، در واقع محصول تعاملات اجتماعی و فرهنگی هستند و نه واقعیتهای عینی و ثابت. به عبارت دیگر، این نظریه معتقد است که دانش و فهم ما از جهان از طریق فرآیندهای اجتماعی و تعاملات انسانی شکل میگیرد.
اصول اصلی ساختگرایی اجتماعی:
- دانش به عنوان محصول تعاملات اجتماعی: دانش و فهم ما از جهان از طریق تعاملات و ارتباطات اجتماعی شکل میگیرد. این به این معناست که آنچه ما به عنوان حقیقت میپذیریم، نتیجهی توافقات و تعاملات اجتماعی است.
- نسبیت فرهنگی و تاریخی: مفاهیم و دستهبندیهایی که ما استفاده میکنیم، تحت تأثیر تاریخ و فرهنگ قرار دارند. به عبارت دیگر، آنچه در یک فرهنگ یا دورهی تاریخی به عنوان حقیقت پذیرفته میشود، ممکن است در فرهنگ یا دورهی دیگری متفاوت باشد.
- نقش زبان و ارتباطات: زبان و ارتباطات نقش مهمی در شکلگیری و انتقال دانش دارند. از طریق زبان است که ما مفاهیم و واقعیتها را تعریف و تفسیر میکنیم.
تأثیر قدرت و سیاست: قدرت و سیاست نیز در شکلگیری دانش و واقعیتها نقش دارند. گروههای مختلف ممکن است از قدرت خود برای تعریف و تحمیل واقعیتها و مفاهیم خاص استفاده کنند.
مثالها:
- جنسیت: مفاهیم جنسیت (مرد و زن) به عنوان ساختهای اجتماعی در نظر گرفته میشوند که تحت تأثیر فرهنگ و تاریخ شکل گرفتهاند.
پول: ارزش پول نیز یک ساخت اجتماعی است که از طریق توافقات و تعاملات اجتماعی به وجود آمده است.
این نظریه به ما کمک میکند تا بفهمیم چگونه مفاهیم و واقعیتها در جامعه شکل میگیرند و چگونه میتوانند تغییر کنند.
برساختگرایی اجتماعی یا ساختگرایی اجتماعی یا صنعگرایی (به انگلیسی: Social constructivism) یک نظریهی جامعهشناختی در زمینه شناخت است که بر مبنای آن رشد انسان به صورت اجتماعی انجام میشود و دانش از طریق کنش متقابل با دیگران برساخته میشود.
این اصطلاح بهوسیله پیتر برگر و توماس لاکمن در کتاب ساخت اجتماعی واقعیت ابداع شد. نظریه آنها بر اساس تلفیقی از جامعهشناسی معرفت آلفرد شوتس و مفهوم نهادهای دورکیم بنیاد شده و میکوشد به این پرسش پاسخ دهد که چگونه معنای ذهنی به واقعیتی اجتماعی تبدیل میشود.
برساختگرایی اجتماعی تأکید میکند که باید آن دسته از شیوههای درک جهان از جمله درک خودمان را که بدیهی تلقی کردهایم به دیدهی انتقادی بنگریم. شاید بدیهی به نظر برسد که وقتی به جهان مینگریم، فارغ از هر چون و چرا و مسألهای ماهیت آن را در مییابیم و یا دانش متعارف ما مبتنی بر مشاهدهی عینی و بیطرفانهمان از جهان است. برساختگرایی اجتماعی میخواهد به این دسته از دیدگاههای خودمان نگاهی انتقادی بیندازیم و آن ها را به پرسش بگیریم.
* باز نشر از سایت ویکیپدیا: 👇