پیشنهاد‌های سهیلا سهرابی (٣٦٤)

بازدید
١٨٧
تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

مردخوار یا مانتیکور موجودی افسانه ای نشأت گرفته از افسانه های ایران باستان است. این جانور سر و چهره یک انسان ( بیشتر مرد ) و چشمان خاکستری دارد. بدن ...

پیشنهاد
٢

to blame someone for something, especially for something they did not do کسی رو برای کار نکرده سرزنش کردن کاری رو به کسی نسبت دادن که اونو انجام نداده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

attribute the blame or responsibility for something to someone.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

to get your balance again so that you do not fall.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پوش برگ ( گیاه شناسی ) ( منبع: ویکیپدیا )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

میتونه به معنی جلب توجه نکردن هم استفاده بشه ( در عبارت قاطی جماعت شدن ) وقتی یکی میخواد توی جمعیتی blend in بشه یعنی نمیخواد توجه کسی رو جلب کنه.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

پاییدن زیر نظر گرفتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

به سمتی چرخیدن مثال: Turning on the narrow ledge, he scanned the mountainside for something he recognized

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

علاوه بر �قوی باش� یا �قوی بمون� به این معنی هم به کار میره: having a never give up attitude, no matter what یعنی سر حرف یا عقیده ای موندن، سرش جنگی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

گیج و منگ مثل وقتی آدم مشت میخوره و چند لحظه گیج میشه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

خوب به چیزی فکر کردن ( قبل از انجامش ) عقل رو به کار انداختن مثلا قبل از گفتن حرفی یا انجام کاری که ممکنه ازش پشیمون بشی، یه ذره فکر کنی

پیشنهاد
٢

to make someone do what they promised or agreed to do کسی رو مجبور کردن که به قولش عمل کنه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

when told to

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

برای کسی کم گذاشتن مثلا برای بچه ت کم بذاری

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

با کسی گرم گرفتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

توریست مسافر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣٢

این کلمه به معنی غرور و افتخار و همه ی چیزهای دیگه ایه که بالا آورده شده. اما به هیچ وجه به معنی همجنس گرا و همجنس گرایی نیست. این دو مفهوم رو با هم ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

تقلیل یافته، تحقیر شده، کاهش یافته، بی ارزش شده، خفیف شده، کوچک شده ( این صفته مگه این که ed آخرش برای گذشته کردن فعل اومده باشه. پس لطفا فعل معنیش ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

جمع و جور کردن خود

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

شادمانه با خوشحالی با سرحالی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

صدای ضعیف

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

idiom. : a small amount of ( something ) : a hint or trace of ( something ) She noticed a touch of garlic in the sauce.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

having the necessary strength, courage and ability to deal with something successfully داشتن قدرت، شجاعت و توانایی کافی برای حل یک مساله یا موفقیت در ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

به بهانه ی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

اگه برای توصیف صدا به کار بره، میشه بی احساس معنی کرد یا بی روح

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

قدرت دادن به کسی

پیشنهاد
١٣

عقلش میرسید که ( فلان کار ) را نکند

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

روشنم کن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

A good tactician knows when he’s outmatched یه استراتژیست ( تاکتیسین ) خوب میدونه چه موقع حریفش ازش خیلی قویتره یا میدونه چه موقع باختش حتمیه ساختار ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

به فرض آن که با این فرض که

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سرکش

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

جنون آمیز روانشناس های قدیمی، هیستری رو معادل جنون میدونستن. در نتیجه فکر میکنم ترجمه جنون براش مناسب باشه. البته توی متن های علمی باید بیشتر به ترجم ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

کسی را ناامید کردن پشت کسی را خالی کردن بد قولی کردن روی کسی را زمین انداختن توی حال کسی زدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

نمیدونم چطور ازت تشکر کنم نمیدونم با چه زبونی ازت تشکر کنم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

دهن گشاد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

آزار دیده آسیب دیده صدمه دیده مجروح کسی/چیزی که باهاش بدرفتاری شده کسی/چیزی که ازش سوءاستفاده شده ( این کلمه، مگر این که در جایگاه فعل گذشته استفاده ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣٦

she’s got me twisted این جمله رو دیدم کاربر Setayesh - Arya نوشته و معنی کرده: ( ( من به دو بخش تقسیم شدم بخشی پیش اون و بخشی پیش خودم ) ) که خب واض ...

پیشنهاد
١

فکر کسی درست کار نکردن عقلش کار نمیکنه فکرش به هم ریخته

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣٧

دل کَندَن ( یکی از کاربردهاش وقتیه که دو نفری که عاشق بودن و جدا شدن، دیگه حسی به هم نداشته باشن و رفته باشن پی زندگی خودشون. اینطوری میگیم از هم دل ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

عامل غافلگیری مزیت غافلگیری

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

دست و پا شکسته ( زبان )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٩

چِغِر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

قفل مَفصل �قفل مفصل به گروهی از فنون رزمی گفته می شود که در آن مفصل حریف گرفته و به صورتی حرکت داده می شود که به حداقل دامنهٔ حرکتیِ ممکنِ خود برسد و ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

امکانپذیر نبودن ممکن نبودن �راه نداره� غیرممکن محال نشدنی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

دو پاره کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سنگ چخماق

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٤

to be sweet or useful تقریبا به معنی: میشه لطف کنی. . . ؟ میشه محبت کنی. . . ؟ معمولا در ابتدای جمله درخواستی استفاده میشه. مثال: Would you be a dea ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

اگه در جایگاه فعل گذشته نباشه، باید صفت معنی بشه. به معنی آگاه، ماهر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

فکر نبوغ آمیز

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

کله پا شدن زمین خوردن به زمین افتادن