پیشنهادهای آرمان بدیعی (٧,٢٩٠)
۱. غنایی ۲. تغزلی ۳. شاد ۴. غزل مثال: He is a lyric poet. او یک شاعر غنایی است.
تریلوژی – سه گانه {یک اثر هنری از نوع رمان. نمایش نامه. و غیره که از سه بخش به هم پیوسته تشکیل شده است} سه نمایش تراژدی مثال: Right now she is readin ...
لامپ التهابی. لامپ گداختی. لامپ رشته ای {لامب برقی معمولی} مثال: Thomas Edison was the inventor of the incandescent lamp. توماس ادیسون مخترع لامپ رش ...
قاری قرآن، خواننده مثال: Praise God, the honorable reciters from our own country and brotherly countries presented their recitations and we benefitte ...
پروتستان. عضو فرقه مسیحیان پروتستان مثال: The Catholic priests used the tunnel to hide from Protestants. کشیشان کاتولیک از تونل برای مخفی شدن از پرو ...
قاشق چای خوری مثال: We need to have a little sault in our diet, but not more than 4 grams a day, which is about one teaspoon. ما در رژیم غذایی مان ب ...
گازدار. دارای گاز کربنیک مثال: I prefer carbonated soft drinks من نوشیدنی های غیرالکلی گازدار را ترجیح می دهم.
{بیماری} هپاتیت . اماس کبدی، تورم کبد مثال: Hepatitis A is worse than hepatitis B. هپاتیت {نوع}A بدتر از هپاتیت {نوع} B است.
بدون کافئین مثال: A decaf espresso please. لطفا یک قهوه ی اسپرسوی بدون کافئین
مهمان گردی ، مهمان گردشگری ، مهمان گشت وگذاری ، مهمان سفری // نوعی مسافرت ارزان و مهمان شدن در خانه دیگران با جای خواب ساده اکثرا روی کاناپه مثال: Yo ...
مهمان گرد. مهمان گردشگر {به گردشگرهایی گفته می شود که به جای اقامت در هتل در منزل افرادی که خانه هایشان را در اینترنت برای سکونت به گردشگران خارجی تب ...
طالع بین. فالگیر. رمال مثال: Do people in your country go to fortune - teller? آیا مردم کشور شما پیش فالگیر و رمال می روند؟
رو به پایین، روی شکم خوابیده، بصورت دمرر . {در بازی پاسور} پشت و رو. مثال ۱: The fifth card was still on the table, facedown. کارت پنجم همچنان به ص ...
رنگارنگ. با رنگهای شاد مثال: Where are the houses colorfully painted? خانه هایی که با رنگهای شاد و رنگارنگ رنگ شده اند کجا هستند؟
به طور ناسالمی. با حالت بیمارگونه ای مثال: He was unhealthily obsessed with past events. او با حالت بیمار گونه ای مدام در فکر حوادث گذشته بود.
سیاحت اکتشافی {در آفریقا } مثال: He had been on safari in East Africa with his son. او با پسرش به شرق آفریقا برای سیاحت اکتشافی رفته بود.
ترجیحا. مرجحا. چه بهتر که مثال: The best treatment is antibiotics, preferably by injection. بهترین درمان آنتی بیوتیک ها هستند، چه بهتر که بوسیله ت ...
حذف نصب یک برنامه مثال: I uninstall my Facebook. من نصب برنامه فیسبوکم را حذف کردم. / من برنامه فیسبوکم را حذف کردم.
گذاشتن اطلاعات از روی کامپیوتر خود بر روی کامپیوتر دیگر یا روی اینترنت. بارگزاری کردن. آپلود کردن مثال: It might take a while for this to upload. م ...
۱. سالم. با سلامتی کامل ۲. از سلامت. از شادابی مثال: What I really want is to live healthily for as long as possible. آنچه که من واقعا می خواهم ای ...
مگابایت {از واحدهای اندازه گیر حجم داده ها در رایانه است معادل یک میلیون بایت یا هزار کیلوبایت است} مثال: A gigabyte is bigger than a megabyte becaus ...
گیگا بایت {یکی از واحدهای اندازه گیری حجم داده ها در رایانه} مثال: A gigabyte is bigger than a megabyte because A megabyte is 1. 000 kilobytes, but a ...
۱. خامه ای. خامه دار ۲. خامه مانند. نرم ۳. چرب مثال: I like pasta with creamy chicken sauce. من ماکارونی با سس مرغ خامه دار دوست دارم.
بد خواه مثال: Both our friends and those who are in favor of the Iranian nation as well as the ill - wishers of the Iranian nation want to see what y ...
۱. بطور غیر رسمی، ۲. خودمانی ۳. به بیان غیرصوری مثال: We often use e. g. when we write informally. ما اغلب از "e. g. " وقتی به طور غیر رسمی می نویس ...
۱. {مربوط به} زناشویی ۲. شوهری مثال ۱: Could I ask you about your marital status? می توانم درباره وضعیت تاهل تان بپرسم؟ {مجرد هستید یا متاهل یا مطل ...
رستوران کوچک و ارزان {در ایتالیا} مثال: I am having lunch at a little trattoria. من در حال خوردن نهار در یک رستوران کوچک هستم.
۱. تقریبی. نزدیک به ۲. نزدیک بودن به. نزدیک شدن به ۳. نزدیک کردن به ۴. براورد کردن. تخمین زدن ۵. شباهت داشتن به. مانند {چیزی} بودن . 6. شبیه سازی کرد ...
۱. کالری. واحد سنجس گرما ۲. واحد انرژی غذا مثال: If you want to lose weight, consume fewer calories. اگر می خواهی وزنت را کم کنی کالری کمتری مصرف کن.
۱. سلمانی. ارایشگر ۲. {مد لباس و غیره} طراح ۳. {نویسنده} صاحب سبک مثال ۱: How often do you go to the hair stylist? چند وقت یک بار می روید پیش آرایشگر ...
دوره نیمه نهایی، نیمه نهایی، نیمه پایانی، مربوط به دوره نیمه نهایی مثال: We played badly in the semifinal game and we lost 5 - 1. ما در بازی نیمه ن ...
۱. مصوت مرکب . واکه مرکب / ادغام، صدای ترکیبی، اتحاد دو صوت، مصوت مرکب مثال: The sounds of hate, bee, high, bone, few, are the basic diphthongs. صدا ...
۱. {آوا شناسی} واک دار ۲. {در ترکیب} صدا. با صدای / بیان شده از راه سخن، گفتاری، سخنی، آوایی مثال ۱: The word "jet" begins with a voiced consonant an ...
۱. بیان نشدن. اظهار نشده. بر زبان آورده نشده ۲. {زبانشناسی} بی واک // ( آوا شناسی ) بی واک، بی صدا ( شده ) ، به زبان نیاورده مثال: The word "jet" beg ...
زیپ لاین – حرکت از بین دو ارتفاع با استفاده از طناب به صورت سر خوردن مثال: when we went on a zip line tour, she complained that it was too expensive. ...
در افتاب خوابیدن. آفتاب گرفتن. حمام افتاب گرفتن مثال: I like to sunbathe in the morning when the sun is not so hot. من دوست دارم صبح ها وقتهایی که ...
۱. دولت ستیز. آنارشیست ۲. آشوبگرا. هرج و مرج طلب ۳. دولت ستیزانه. آنارشیستی مثال: In 1968 she was an anarchist. در سال ۱۹۶۸ او یک دولت ستیز {و آنار ...
۱. اشراف زاده، . اعیان زاده ۲. گل سرسبد مثال: The government was under the control of a few aristocrats. دولت در کنترل تعدادی از اشراف زاده ها {و آ ...
ترتیب سنج، اسباب سنجش. توالی وتسلسل، پی رفت سنج. ترتیب دهنده. مرتب کننده. توالی سنج مثال: Learn more about time sequencer and connector and practice ...
رنج اور، ازار دهنده . برانگیزنده، خشم اور، ناراحت کننده. عصبانی کننده. برخورنده مثال: When I saw people photographing the painting, It was a little i ...
آهنگ زنگ. زنگ گوشی. صدای زنگ مثال: You should change your ring tone. شما بهتر است زنگ گوشی ات را عوض کنی.
شرکت گوگل. در گوگل جستجو کردن مثال: I googled the company name and found out where they're located. من اسم شرکت را در گوگل جستجو کردم و فهمیدم آنها ...
۱. جیک جیک ۲. جیک جیک کردن ۳. توییت کردن. پست گذاشتن در سایت توییتر مثال: Enjoy what you are about to read. And tweet us what you think. از مطالعه ...
جن. پری مثال: They never pick up their dirty clothes or wet towels from the floor. They think some elves [elf] come later and pick them up. آنها هی ...
مشخص نشده. نامشخص. غیر اختصاصی. عام. کلی. مثال: The candidate's speech was non - specific. سخنرانی نامزدها نامشخص بود.
۱. داماد ۲. تازه داماد مثال: The bridegroom was wearing a black suit. تازه داماد یک دست کت و شلوار مشکی پوشیده بود.
صادقانه. راست. درست مثال: Please answer the question truthfully. لطفا به سوال صادقانه و درست پاسخ بدهید.
۱. تخیلی. خیالی. تصوری. غیر واقعی ۲. داستانی ۳. دروغی. متظاهرانه مثال: He was a journalist, but he wrote fictional stories as well. او یک روزنامه ن ...
{زبانشناسی} بی تکیه // بدون کشش، بی تشویش، بدون اضطراب، بدون مد مثال: An unstressed syllable in a word. یک هجای بدون کشش در یک لغت
کرم یا لوسیون ضد آفتاب مثال: Do you always wear sunscreen? آیا شما همیشه کرم ضد آفتاب می زنید؟