پیشنهادهای آرمان بدیعی (٧,٢٩٠)
جنوبگان. ناحیه قطب جنوب ۲. {مربوط به} قطب جنوب یا جنوبگان مثال: Did you see the film about Antarctica? The photography was superb! فیلمی {که} درباره ...
تخته سواری بر روی برف. تخته اسکی مثال: They ski and snowboard in the mountains, and they go ice skating. آنها در کوهستانها اسکی و تخته سواری روی برف ...
۱. {کالا} دوباره سفارش دادن. از نو درخواست کردن ۲. {به چیزی} آرایش تازه دادن. دوباره مرتب کردن ۳. سفارش جدید. درخواست مجدد مثال: Reorder the words t ...
۱. بنابر عادت. از روی عادت ۲. طبق معمول مثال: Type this up for me, will you, Sara?’ he’d say habitually. او طبق معمول خواهد گفت: این را برای من تای ...
قرآنی. {مربوط به} قران مثال: So, these are the Quranic teachings. How do we obtain them? بنابراین اینها آموزه های قرانی هستند. ما چطور آنها را بدست ب ...
۱. بازیگر. هنرپیشه ۲. آدم باوفا ۳. آدم کاری. آدم سخت کوش مثال: I worked like a real trouper and was very quick to learn. من شبیه یک آدم سخت کوشِ وا ...
واژگان ( کلیه ی واژه های یک زبان یا یک رشته ی علمی و غیره ) مثال: Lexis in context واژگان {موجود} در متن
محاوره ای. گفتاری مثال: Some people disapprove of the President using colloquial expressions in a formal speech. برخی از مردم از استفاده رئیس جهمور ...
۱. به لحاظ آماری. از نظر آماری ۲. به طور آماری. به شیوه آماری مثال: Statistically there are more happy people at work than unhappy people. از لحاظ ...
اسموتی {ترکیب یک یا چند میوه که بوسیله مخلوط کن به صورت مایعی نرم جهت نوشیدن تبدیل شده است} مثال: They started off making smoothies, a drink made wit ...
تعیین کننده، مهم، اساسی، نقش پرداز - مشخص کننده، معلوم کننده، تصمیم گیرنده مثال: Having a good teacher is a determining factor to be successful. داش ...
۱. مهمات ۲. {مربوط به} مهمات سازی ۳. زرادخانه مثال: The rebels bombed the munitions factory. شورشیان کارخانه ی مهمات سازی را بمباران کردند.
۱. تسلیحات ۲. سلاح سنگین ۳. نیروهای مسلح ۴. مسلح ساختن. تدارک نظامی ۵. نظامی. تسلیحاتی مثال: I was qualified as an armaments instructor من به عنوان ...
{شیمی} کلرات پتاسیم مثال: I was going to add potassium chlorate and a little TNT to give a louder and stronger explosion. من قصد داشتم برای ایجاد یک ...
تی ان تی {ماده منفجره ای قوی} مثال: I was going to add potassium chlorate and a little TNT to give a louder and stronger explosion. من قصد داشتم برا ...
ناسازگاری. مغایرت مثال: their incompatibility was obvious ناسازگاری آنها واضح بود.
ندانسته. ناخواسته. از روی بی اطلاعی. با بی خبری مثال: 'Forgive me my God, forgive me my sins, those I remember and those I do not, those I committed ...
( برای انتقال بیماران در بیمارستان و غیره ) تخت خواب چرخ دار، تخت روان مثال: We got to the base hospital and I got out of the car, holding my stomac ...
در هوا. در وسط هوا مثال: He sent Angels who fired sorts of arrows of love, destroying evil, smashing it in mid - air. او فرشتگانی فرستاد که نوعی تی ...
۱. قدمت۲. عهد عتیق. دوران باستان ۳. اثر باستانی مثال: legends of antiquity افسانه هایی از دوران باستان و عهد عتیق the antiquity of Nowruz customs قد ...
۱. میانجی صلح. مصلح ۲. {عامیانه} تپانچه. اسلحه مثال: He said that very soon a Peacemaker would be coming who would put an end to everything او گفت ک ...
شتاب، سرعت، تندی مثال: Sound travels at a high velocity. صوت با سرعت و شتاب زیادی حرکت می کند.
۱. مغناطیس. خاصیت آهن ربایی ۲. جذبه. جاذبه. جذابیت. گیرایی مثال: Most metals are subject to magnetism. بیشتر فلزات تحت تاثیر جاذبه و خاصیت آهن ربایی ...
۱. قطبیت ۲. قطب ۳. جهت. دیدگاه. موضع ۴. اختلاف. تضاد. دوگانگی مثال: the polarity of their views اختلاف و تضاد دیدگاه های آنها
بی پایان. بی انتها. تمام نشدنی مثال: In other words, the never - ending knowledge needed by humankind is available in the Quran, whether it is the kn ...
{لباس} چسبان. تنگ مثال: She was wearing a skintight dress. او یک لباس چسبان و تنگ پوشیده بود.
۱. {زبانشناسی} دمیده تلفظ کردن ۲. فرو بردن. فرو دادن ۳. بیرون کشیدن. دمیدن مثال: there was a drug, aspirated by tube fixed over the mouth and nose, w ...
بیضه مثال: Children were slaughtered for harvest, their organs, eyes, tongue, heart and testicles کودکان برای محصول سلاخی شده بودند، اندامهایشان، چش ...
۱. عیاشی. میگساری ۲. افراط. زیاده روی orgies مجلس عیش مثال: There were orgies, male homosexual orgies, women with women, women with animals, married ...
شهر سدوم. مرکز فساد مثال: God destroyed Sodom’s people because of their sins. خداوند مردم شهر سدوم را بخاطر گناهانشان نابود کرد.
۱. مکش ۲. {ایجاد} خلاء ۳. مکشی. مکنده مثال: Some pumps and all vacuum cleaners work by suction. برخی از پمپ ها و همه جارو برقی ها با مکش و {ایجاد} ...
۱. نامگذاری ۲. نام ۳. فرقه {مذهبی} ۴. واحد ۵. ارزش 6. مخرج مشترک مثال: One country built a chemical bomb, which had some denomination like RG or RS, ...
آرامش. سکون. سکوت. خاموشی مثال: , then everything was quiet, the night full of stars, everything calm, in peace, nothing moved, nothing breathed, a c ...
مشعل جوشکاری مثال: the whole earth was consumed by fire, as if a blowtorch had been taken to it. تمام زمین توسط آتش نابود شده بود، گویی بر روی آن م ...
به سوی آسمان {ها}. به سوی ملکوت مثال: The angels flew heavenwards. فرشتگان به سوی آسمانها پرواز کردند. / فرشتگان به سوی ملکوت پرواز کردند.
خوشکل. خوش قیافه. قشنگ. جذاب مثال: everything was clean and very nice - looking. همه چیز تمیز و بسیار قشنگ و جذاب بود.
عقب ماندگی. عقب افتادگی مثال: In the same way that the world and the earth are revived in spring, the Quran revives hearts and saves people from mise ...
۱. خواباندن. لالایی گفتن ۲. آرام کردن. ساکت کردن ۳. آرام شدن. ارامش ۴. وقفه مثال: These were the ones who let the Spirit be lulled to sleep. اینها ...
۱. تابناک. درخشان. خیره کننده. پر تلالو ۲. باشکوه. عالی. بی نظیر مثال: their white clothing remained resplendent. لباسهای سفیدشان درخشان و خیره کنن ...
نقاط قوت و ضعف. جنبه های مثبت و منفی مثال: What pros and cons do they mention? آنها چه نقاط قوت و ضعف {و جنبه های مثبت و منفی} را ذکر می کنند؟
۱. سیر نزولی ۲. جنبه منفی. نقطه ضعف ۲. زیان مالی. زیان احتمالی ۳. {مربوط به} زیان حتمالی مثال: What do you think the downsides of the job would be? ...
متن نوشته صوتی . متنی که از روی صوت نوشته شده باشد. مثال: listen again with an audio script, if they are available, to help you figure out what you ...
عیب. ایراد. اشکال. نقطه ضعف مثال: Can you think of any drawbacks? آیا می توانید به عیب و ایراد و نقطه ضعفی فکر بکنید؟
پادکست، فایل صوتی. صدا یا ویدیوی ضبط شده که به طور معمول می توان آن را از طریق اینترنت دریافت کرد مثال: Try to listen to as much English as you can ...
مثلا. برای مثال. به عنوان مثال جمله نمونه: Try to listen to as much English as you can outside class in a format you can listen to repeatedly, e. g. ...
۱. بریده {فیلم} تکه {فیلم} کیلیپ مثال: Try to listen to as much English as you can outside class in a format you can listen to repeatedly, e. g. , a ...
۱. {شخص}بیماری هراس ۲. بیماری هراسانه // خودبیمار انگار. a miserable hypochondriac whose interests are bounded by his own imaginary ailments. یک بی ...
خودمحور. خودخواه. خودبین. خودمدار مثال: My nephew is a little egocentric. پسرخواهرم کمی خودخواه {و خودبین} است.
۱. نابردبار. ناشکیبا. کم تحمل. کوته فکر. متعصب ۲. خودکامه. مستبد مثال: He's incredibly intolerant. او به بطور باورنکردنی کم تحمل است. an intoleran ...
اب و هوا. سرزمین. اقلیم. مثال: He'd lived in northern climes all his life and was used to snow and ice. او تمام طول عمرش را در اقلیمهای شمالی گذران ...