پیشنهاد‌های آرمان بدیعی (٧,٢٩٠)

بازدید
٥,٨٣٤
تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

۱. به طور باورنکردنی. به طرز غریبی ۲. به طور غیر قابل تحملی مثال: Impossibly, she lifted up the front of the car to free her daughter. او به طور با ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

نائب السلطنه مثال: We are the regents of God and a regent is one who obeys and puts into practice the will of the one who sent him. ما نائب السلطنه ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

۱. صرف کردن ۲. مصرف کردن. تمام کردن ۳. خرج کردن. هزینه کردن مثال: A lot of money was expended in building the new bridge. پول زیادی برای ساخت یک پل ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

۱. فسقلی. ریزه میزه. کوچولو ۲. ضعیف. نحیف. لاغر مردنی ۳. {تلاش} مذبوحانه مثال: He'd eaten little while in the hospital, and his arms had become pun ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

۱. از نو تفسیر کردن. از نو تعبیر کردن. برداشت تازه ای ارائه کردن از. // دوباره تفسیر کردن مثال: we have to go back and reinterpret our scriptures to ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

جنین. رویان مثال: They inform her that the fetus is not at risk from the medication. آنها به او گفتند که جنین در تجویز دارو در خطر نیست.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

( هر یک از چهار کتاب مقدس هندوها ) ودا، ودا، کتاب مقدس باستانی هند مثال: When the Mughals ruled in India, they encountered those people who followed ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

زبان آرامی مثال: The same kalam allah was sent down to Jesus in Aramaic and is called by the Qur'an, the Injil. کلام الله مشابهی بر عیسی در زبان آر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

۱. عربی. {مربوط به} عرب یا عراب ۲. زبان عربی. عربی مثال: Finally, the Kalam Allah is sent down in Arabic to Muhammad and that is the Qur'an. و در پا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

۱. بی درد. بدون درد ۲. به راحتی. به سهولت. بی زحمت. بی دردسر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

{در چهارپایان به معنی:} سم شکافته - صورت جمع آن می شود {cloven hooves} مثال: Jews were taught that acceptable animals had to have cloven hooves and c ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

نشخوار مثال: Jews were taught that acceptable animals had to have cloven hooves and chew the cud, which ruled out the pig amongst other animals, that ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

زنای با محارم مثال: We can think of Lot ( Arabic: Lut ) becoming drunk and committing incest with his two daughters as an example ( Genesis ) . ما ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٠

۱. {عمل} گنجاندن. وارد کردن ۲. شمول مثال: we know that many gospels existed at this time and that the Church collectively decided that only these fo ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

۱. امانت ۲. امانت داری . / نگهداری، حفظ، حفاظت، توجه مثال: I left my watch with Helen for safekeeping while I swam. من زمانی که رفتم شنا ساعتم را ب ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

۱. ناگفته. بیان نشده ۲. بی حد و حصر. بی حساب. بی شمار مثال: Amongst the untold billions of human beings who have lived upon the earth در میان میلیار ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

حضرت محمد ( ص ) Mohammed is the prophet of the Muslims. حضرت محمد ( ص ) پیامبر مسلمانان است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

۱. الفبایی. حرفی ۲. دقیق. مو به مو ۳. لفظ به لفظ. تحت الفظی ۴. حقیقی {در مقابل مجازی} لفظی. لقوی ۵. خشک. بی روح. فاقد قوه تخیل مثال: They do not rec ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

۱. باکره. تمیز. پاک Jesus was born through a virginal conception. حضرت عیسی از یک لقاح پاک به دنیا آمد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

{ادبیات. هنر و غیره} نوع. ژانر مثال: Drama and short stories are two different literary genres. نمایش و داستان کوتاه دو نوع {و ژانر } متفاوت ادبی هس ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

{اسلام} شرع، شریعت مثال: The party seeks to establish Islamic Sharia laws in Bangladesh, a Muslim - majority nation governed by liberal secular laws ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

۱. تعالی. استعلا ۲. فراروندگی. فراگیری

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

وصف ناپذیر. نگفتنی. غیر قابل بیان God is ineffable and God is transcategorial – beyond all our categories. خداوند وصف ناپذیر است. و خداوند فرامقوله ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

حضور در همه جا مثال: The immanence of God. حضور خداوند در همه جا

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

۱. اشاره ۲. کنایه ۳. تلمیح ۳. تلویح مثال: God is beyond such allusions. خداوند ورای چنین اشاره ها {و تلمیح ها} است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

۱. آینده نگر. دوراندیش. مال اندیش ۲. دوراندیشانه. مال اندیشانه ۳. {چشم} دوربین مثال: Mohammad was far - sighted and saw that appearing to ‘give way’ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

حکمیت. داوری. رای به طریق حکمیت/ کدخدا منشی مثال: Both sides in the dispute have agreed to go to arbitration. هر دو طرف مناقشه توافق کرده بودند که ب ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

۱. تک همسر. {مربوط به} تک همسری ۲. {حیوانات} تک جفت // دارای یک همسر مثال: We live in a monogamous society. ما در جامعه ای تک همسری زندگی می کنیم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

۱. معامله. داد و ستد ۲. تاخت زدن. معاوضه . بازرگانی. سوداگری. کسب. تجارت. مبادله مثال: Macca was a great trading city. شهر مکه یک شهر بزرگ بازرگانی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

وابسته به اعضای کلیسا، گروهی, دسته ای , جماعتی مثال: Sunnis do this in a special congregational prayer called tarawih, whilst the Shi'a do their reci ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

( اسباب ورزش ) تردمیل، تسمه ی چرخان مثال: The treadmill has a heart rate monitor. این تردمیل صفحه نمایش ضربان قلب دارد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

۱. از جانب خدا ۲. محشر. معرکه. عالی It's the divinely inspired holy revelation that brings life. آن وحی مقدسِ الهام شده از طرف خدا است که زندگی را ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

۱. مرکزیت ۲. اهمیت / محوریت The centrality of the German economy to the welfare of Europe must be recognized. مرکزیت اقتصاد آلمان برای رفاه اروپا با ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

پیرو زردشت، زرتشتی، زردشتی مثال: Religiously they were Zoroastrians, followers of the prophet Zoroaster, a monotheistic religion worshipping God unde ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

{مسیحیت} گناهکاری ذاتی. گناه آدم و حوا، نخستین گناه ادم ابوالبشر مثال: The act of Adam and Eve was not original sin, but, in truth, first blessing. ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

۱. حمایت. پشتیبانی ۲. حق عزل و نصب ۳. بنده نوازی. تفقد. لطف. مرحمت. ترحم ۴. خرید مثال: These leaders would give their patronage and protection to th ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پستانک مثال: As soon as he pulls the pacifier out of his mouth, we put it in his mouth again to calm him down! به محض اینکه او پستانک را از دهانش بیر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

موافق عقل، معقولانه مثال: This is called "substitution", in which instead of dealing rationally with a phenomenon, humans replace it with something n ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

جذاب. جالب. گیرا The book was so engrossing that I couldn't put it down. کتاب بسیار جذاب بود که من نمی توانستم آن را زمین بگذارم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نشاط. شور. سرزندگی مثال: And it becomes clear that temporary calm and vivacity was not real, because true peace not only never disappears, but always ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

۱. بازآفرینی ۲. احیا ۳. تفریح. سرگرمی ۴. وسیله تفریح مثال: I do not want to say that seeking diversity or going to the park and recreation is comple ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

ذاتا. فی نفسه. اساسا. به طور فطری مثال: A collapse into new forms of fascism is inherently unlikely in any Western democracy. سقوط در {دامان} اشکال ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

۱. دینداری ۲. افراطی گری مذهبی. خشکه مقدسی مثال: they do not know that man can only become cheerful with religiosity. آنها نمی دانند که انسان تنها ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

{راه. پل و غیره} باجه اخذ عوارض. گیشه اخذ عوارض مثال: She stopped at the tollbooth where Michael Fazio was working. او در باجه اخذ عوارض جایی که ما ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

۱. به طور عاشقانه. عاشقانه ۲. به شکل دلربایی. با حالتی رویایی. به طور خیال انگیزی. به صورت هوس انگیزی مثال: they looked at each other romantically. ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خوشبختانه مثال: Luckily the museum was not damaged by the earthquake. خوشبختانه موزه توسط زلزله آسیب ندیده بود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کیک فنجانی. کیک یزدی مثال: I usually have a coffee and a cupcake because I think it will keep me awake and give me energy. من معمولا یک قهوه و کیک ف ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

حلزون مثال: For instance, when I was six or seven my favorite things were snails, oh and prawns with garlic. به عنوان مثال وقتی من شش، هفت ساله بود ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

۱. شاه میگو ۲. شاه میگو صید کردن مثال: For instance, when I was six or seven my favorite things were snails, oh and prawns with garlic. به عنوان مثا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

ایگووانا {نوعی مارمولک بزرگ، بومی مناطق استوایی قاره آمریکا} مثال: I’ve also seen enormous butterflies, iguanas and vultures that fly above me in bi ...