پیشنهاد‌های آرمان بدیعی (٧,٢٩٠)

بازدید
٥,٨٣٤
تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

۱. بی فایده. بیهوده. ناسودمند ۲. فاقد حس همکاری مثال: The instructions were badly written and was unhelpful. دستورالعملها به طور بدی نوشته شده و بی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

۱. انقضاء ۲. اتمام. خاتمه ۳. بازدم مثال: the expiration of the contract انقضای قرارداد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

۱. غذای بخر و ببر ۲. رستوران بخر و ببر ۳. {غذا و رستوران} بخر و ببر. بیرون بر مثال: Do you ever have take - out food? What kind? تا حالا غذای بیرون ب ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کم چرب مثال: I prefer to drink low - fat milk. من ترجیح می دهم شیر کم چرب بخورم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

۱. کارتن. جعبه مقوایی ۲. قوطی. جعبه. بسته. پاکت مثال: Who put the empty milk carton back in the refrigerator? کی کارتن شیر خالی را سرجایش داخل یخچال ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

هیدرات کربن. کربوهیدرات مثال: Are the foods in the list carbohydrates or proteins? آیا غذاهای داخل فهرست هیدرات کربن هستند یا پروتئین؟

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

۱. اهنگ زاد و ولد. میزان موالید ۲. میزان افزایش جمعیت. اهنگ رشد جمعیت مثال: Do you think the birthrate will go up or down in your country? فکر می کن ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

۱. خفه کردن ۲. خاموش کردن. سرکوب کردن ۳. خفه شدن ۴. از رشد باز ماندن مثال: but I only remember him trying to suffocate me under the bedcovers. اما م ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

وسایل تختخواب ( ملافه و پتو وغیره ) ، رخت خواب، روتختی، تختپوش، شمد مثال but I only remember him trying to suffocate me under the bedcovers. اما من ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

۱. پس انداز کننده ۲. بلیت ارزان قیمت مثال: Are you a spender or a saver? أیا شما یک {آدم} هزینه کننده هستید یا یک پس انداز کننده؟

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

۱. هزینه کننده. خرج کننده ۲. آدم خراج. ولخرج مثال: Are you a spender or a saver? أیا شما یک {آدم} هزینه کننده و ولخرج هستید یا یک پس انداز کننده؟

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

۱. قسط ۲. قسمت. بخش ۳. نصب. کارگذاری مثال: You speak to your friend and explain the situation and offer to pay the money back in small installments. ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

کم درامد. کم مزد. با دستمزد کم مثال: he then worked at low - paying jobs including encyclopedia salesman, janitor, and insurance salesman, and he was ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

خودساخته مثال: DeJoria's self - made rise is an inspiring story. پیشرفت و ترقی خودساخته ی دیجوریا یک داستان الهام بخش است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

۱. کارآفرینانه. {مربوط به} کارفرمایی ۲. ماجراجو. اهل خطر. اهل ریسک // کارآفرین مثال: As a child, you were fairly entrepreneurial, weren’t you? به عنو ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کشور اوگاندا ( در مرکز و خاور افریقا مثال: Two of Jane's children have been helping in Uganda. دو تا از بچه های جین در کشور اوگاندا در حال کمک کردن ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

{آفت. حشرات. انگل و غیره} هجوم بردن. حمله کردن. آلوده کردن. فرا گرفتن، ، پربودن از مثال: There are no roads and no towns, only rainforest and the riv ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

۱. هنرپیشه کمدی. کمدین ۲. ادم شوخ ۳. {عامیانه} خل و چل مثال: Is there a comedian or a comedy series on TV in your country that you think is absolutel ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دلگرم کننده. مایه دلگرمی. امیدبخش. مهربان مثال: Bill's bad luck was ending and his heart - warming story was just beginning. شانس بد بیل داشت به اتم ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دوباره اجرا کردن. دوباره بازی کردن. {صحنه ای را} بازسازی کردن امثال: Police officers re - enacted the crime in an attempt to get witnesses to come fo ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

۱. موتور وسپا ۲. روروک مثال: Then he rented a scooter. بعد او یک موتور وسپا کرایه کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

هواپیمای دریایی. هواپیمای دریا نشین. هواپیمای اب نشین مثال: Tanner flew over both of them in the seaplane at about the same time. تنر هم تقریبا هم ز ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

( اتومبیل و هواپیما و غیره ) کمربند ایمنی مثال: Despite the fact that she was wearing a seat - belt, she was thrown sharply forward. با وجود این حق ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

پرتکاپو. پر تلاش. پر جنب و جوش مثال: London’s just not as hectic as New York. لندن دقیق مثل نیویورک پر جنب و جوش نیست.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٦

۱. ناکام. شکست خورده ۲. مایوس. نومید. سرخورده. دلسرد. ۳. عاجز. ناتوان. درمانده ۴. ناراضی. ناخرسند. ۵. ازرده. رنجیده. عصبانی کننده مثال: I know my pi ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

۱. چند زبانه ۲. شخص چند زبانه مثال: Well - educated and multilingual women from many different countries worked as international stewardesses. زنان ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

تحصیل کرده. فرهیخته. دارای تحصیلات بالا مثال: Well - educated and multilingual women from many different countries worked as international stewardess ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

فی البداهه. بدون برنامه ریزی {قبلی}. از قبل پیش بینی نشده مثال: This afternoon the Palestinians held an impromptu press conference. بعد از ظهر امروز ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

بلندگوی دستی مثال: Your phone is not a megaphone. You don’t have to shout. گوشی موبایل شما بلندگوی دستی نیست. شما نباید داد بزنید.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

وقت غذا // موقع صرف غذا مثال: Wherever possible, turn off your phone in social situations and at mealtimes, or put it on vibrate. هر کجا که ممکن اس ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

هندزفری. هدفون مثال: If you must take a call in the car, use a hands - free set. اگر شما باید داخل ماشین تماس تلفنی داشته باشید از دستگاه هندزفری اس ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

{میان خانه و محل کار} مسافر هر روزه مثال: Sonya Baker was a frequent commuter from her home in the suburbs to New York City. �سونیا بیکر� یک مسافر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

۱. توالت. مستراح ۲. آرایش مثال: when the toilet is in use the light is red. وقتی که توالت اشغال باشد چراغ قرمز است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

کاغذ توالت. دستمال توالت کلمات مترادف: toilet tissue. Toilet roll

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

۱. به طور چشمگیری ۲. مخصوصا. بویژه مثال: he was notably impressed. او به طور چشمگیری تحت تاثیر قرار گرفته بود. The house had many drawbacks, most ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

نخود مثال: Boil chickpeas for about 30 minutes until they are just tender, then drain. نخودها را برای مدت تقریبا ۳۰ دقیقه بجوشان تا آنها درست نرم بش ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

۱. سامی ۲. یهودی. کلیمی مثال: It only speaks about one of the groups amongst humankind, the Semitic peoples. آن تنها درباره یک گروه در میان انسانها ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

یکتا پرستی. توحید مثال: Islam came into being in accordance with monotheism. پیدایش اسلام برطبق یکتاپرستی و توحید است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

۱. یت پرستی ۲. پرستش. ستایش. ستایش گری مثال: The prophet Mohamad was born in an age when idolatry was common. حضرت محمد در دورانی که بت پرستی رایج ب ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

داوطلبانه. با رضا و رغبت. با طیب خاطر مثال: a freewill offering of money and food یک اهدای داوطلبانه پول و غذا

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

۱. غلغلک دادن ۲. خوردن. به خارش انداختن ۳. خشنود کردن. به نشاط آوردن ۴. احساس خارش کردن. خاریدن ۵. غلغلک 6. خارش مثال: I tickled her and she burst ou ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

۱. روز کار. روز غیر تعطیل ۲. مدت کار روزانه مثال: Sunday is not a workday for me. یکشنبه برای من روز کار نیست.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

جلوگیری کردن. بازداشتن. مانع شدن مثال: Such rebellion will inhibit our growth into the fullness of humanity. چنین سرکشی مانع از رشد ما به کمال انسا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

دوره آموزشی فشرده // کلاس فشرده و کوتاه مدت مثال: I did a 15 - week crash course in typing. من یک دوره آموزشی فشرده ی ۱۵ هفته ای ماشین نویسی طی کردم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

لا ینحل. حل نشدنی مثال: These two factors combined to make the problem insolvable. این دو تا عامل با هم ترکیب شده اند تا مشکل را لاینحل کنند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

۱. از پیش تعیین شده. از پیش مشخص شده ۲. مقدر مثال: Some Muslim scholars emphasis the pre - determined nature of human freedom but would say that noth ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دندان مصنوعی مثال: Should I have taken the false teeth? آیا من باید دندان مصنوعی بگذارم؟

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

فراماسون مثال: People relate to each other secretly, like Freemasons. مردم مثل فراماسون ها به طور مخفیانه با همدیگر ارتباط دارند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

۱. سری ۲. غیبی ۳. مرموز. اسرارآمیز ۴. رازورزانه. عرفانی. عارفانه ۵. عارف. صوفی مثال: the mystic words of a man called Shams Tabrizi. سخنان عرفانی م ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

۱. {گیاه شناسی و جراحی} پیوند ۲. پیوند زدن ۳. {مجازی} وصله کردن با. وصله زدن به ۴. پارتی بازی ۵. رشوه خواری. رشوه 6. پارتی بازی کردن. رشوه دادن. حق و ...