numberless

/ˈnʌmbəlɪs//ˈnʌmbəlɪs/

بی شمار، بی حدوحصر، بسیار زیاد، نشمردنی، شمارناپذیر

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: having no number.

- The offices are numberless, but each has a name on it.
[ترجمه گوگل] دفاتر بی شمار هستند، اما هر کدام نامی روی خود دارند
[ترجمه ترگمان] The بی شماری است، اما هر کدام نام دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: extremely numerous; countless; innumerable.
متضاد: numberable
مشابه: myriad, without number

- The cemetery is filled with numberless graves of fallen soldiers.
[ترجمه گوگل] گورستان پر از قبرهای بی شمار سربازان کشته شده است
[ترجمه ترگمان] گورستان پر از numberless soldiers است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. In wooded recesses were numberless springs of pure water and numerous small lakes.
[ترجمه گوگل]در فرورفتگی های پر درخت، چشمه های بی شماری از آب خالص و دریاچه های کوچک متعدد وجود داشت
[ترجمه ترگمان]در گوشه های پر درخت چشمه های آب گرم و دریاچه های کوچک فراوان بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The examples are not numberless nor are the responses.
[ترجمه گوگل]مثال ها بی شمار نیستند و پاسخ ها هم نیستند
[ترجمه ترگمان]این نمونه ها دارای تعداد بی شماری نیستند و پاسخ ها نیز نیستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. All at once my numberless days were numbered.
[ترجمه گوگل]به یکباره روزهای بی شمار من به شماره افتاد
[ترجمه ترگمان]تمام روزه ای بی شمار من به شماره افتاده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Let this development precede, and contributions, numberless, and of inestimable value, will be sure to follow.
[ترجمه گوگل]بگذارید این توسعه مقدم باشد و کمک‌های بی‌شمار و با ارزش غیرقابل تخمین مطمئناً دنبال خواهند شد
[ترجمه ترگمان]بگذارید این توسعه مقدم باشد و مشارکت ها، numberless، و ارزش inestimable از آن پیروی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I am haunted by numberless islands, and many a Danaan shore.
[ترجمه گوگل]من توسط جزایر بی شمار و بسیاری از سواحل دانان تسخیر شده ام
[ترجمه ترگمان]عده بی شماری از این جزایر به سر می برند و عده زیادی به ساحل می آیند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Practically every rock outcrop shows numberless joints.
[ترجمه گوگل]عملاً هر رخنمون سنگ درزهای بی شماری را نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]در واقع هر یک از rock rock numberless را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Of past stationmaster, director numberless as the sand, does position little official do how more now?
[ترجمه گوگل]از رئیس ایستگاه گذشته، کارگردان بی شماری مثل شن، آیا مقام کمی در حال حاضر چه کاری انجام می دهد؟
[ترجمه ترگمان]گذشته از این stationmaster، رئیس بی شماری به عنوان ماسه، آیا این مقام کمی در حال حاضر این کار را انجام می دهد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. All are built from numberless atoms, the majority of them united into molecules.
[ترجمه گوگل]همه از اتم های بی شماری ساخته شده اند که اکثریت آنها به مولکول تبدیل شده اند
[ترجمه ترگمان]همه آن ها از اتم های زیادی ساخته شده اند که اکثر آن ها به مولکول تبدیل شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Numberless recent massacres were still vivid in their recollection.
[ترجمه گوگل]کشتارهای بی شمار اخیر هنوز در خاطراتشان زنده بود
[ترجمه ترگمان]massacres اخیر هنوز در خاطره آن ها زنده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. We can see numberless grains of sand in a windy day.
[ترجمه گوگل]ما می توانیم دانه های بی شماری از شن را در یک روز بادی ببینیم
[ترجمه ترگمان]ما می تونیم مقدار زیادی ماسه توی یه روز پر باد ببینیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. And as time goes by numberless pains come flying at me.
[ترجمه گوگل]و با گذشت زمان دردهای بی شماری به سمت من پرواز می کنند
[ترجمه ترگمان]و با گذشت زمان بیشتر زحمت به دست من خواهد آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. At the water's edge numberless rocky pinnacles, and cup - shaped masses like those we had already seen.
[ترجمه گوگل]در لبه آب، قله‌های سنگی بی‌شماری و توده‌هایی به شکل فنجان مانند آنچه قبلا دیده بودیم
[ترجمه ترگمان]در لبه آب، با قله های پر از صخره، مانند آن هایی که قبلا دیده بودیم، توده ای شکل به چشم می خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He had bad digestion, fevers and numberless other illnesses.
[ترجمه گوگل]او هضم بد، تب و بیماری های بی شمار دیگری داشت
[ترجمه ترگمان]دچار گوارش بد و تب و دیگر بیماری های دیگر شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Dearest, the shadows I live with are numberless.
[ترجمه گوگل]عزیزترین، سایه هایی که من با آنها زندگی می کنم بی شمارند
[ترجمه ترگمان]عزیزترین م، تاریکی که من باه اش زندگی می کنم بی numberless
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The network language fancy numberless as the sand, enumerate.
[ترجمه گوگل]زبان شبکه بی شمار به عنوان شن و ماسه، برشمرد
[ترجمه ترگمان] زبون شبکه - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[ریاضیات] بی شمار

انگلیسی به انگلیسی

• too much to count; not numbered
numberless means too many to be counted; a literary word.

پیشنهاد کاربران

بی شمار. بی حد و حصر
مثال:
I could see numberless machines and cables.
من می توانستم دستگاه ها و کابلهای بی شماری را ببینم.

بپرس