urinary

/ˈjɜːrəˌneri//ˈjʊərɪnri/

معنی: بولی، ادراری، پیشابی، موجود در ادرار
معانی دیگر: وابسته به شاش، گمیزی، پیشاب دان

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: of or relating to urine or the organs that produce and excrete it.

جمله های نمونه

1. urinary tracts
مجاری ادرار،پیشابراه ها

2. In acute infections of the urinary tract the patient may suffer severe pain.
[ترجمه گوگل]در عفونت های حاد مجاری ادراری بیمار ممکن است دچار درد شدید شود
[ترجمه ترگمان]در عفونت های حاد دستگاه ادراری، بیمار ممکن است درد شدیدی را تحمل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Some urinary games are fairly harmless, but I reckon this one could damage your delicate vaginal tissue.
[ترجمه گوگل]برخی از بازی های ادراری نسبتاً بی ضرر هستند، اما من فکر می کنم این یکی می تواند به بافت ظریف واژن شما آسیب برساند
[ترجمه ترگمان]بعضی از بازی های مجرای دفع ادرار کاملا بی ضرر هستند، اما به نظر من این یکی میتونه به بافت سلولی delicate آسیب برسونه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. A urinary catheter had been inserted and was draining into a sealed drainage system.
[ترجمه گوگل]یک کاتتر ادراری قرار داده شده بود و در حال تخلیه به یک سیستم زهکشی مهر و موم شده بود
[ترجمه ترگمان]یک دستگاه catheter ادراری وارد سیستم زه کشی شده شده و تخلیه شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Did urinary or fecal incontinence occur?
[ترجمه گوگل]آیا بی اختیاری ادرار یا مدفوع رخ داده است؟
[ترجمه ترگمان]آیا بی اختیاری ادراری یا مدفوع رخ می دهد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Nowadays the urinary symptoms seem to be of a lesser order.
[ترجمه گوگل]امروزه به نظر می رسد علائم ادراری از درجه کمتری برخوردار است
[ترجمه ترگمان]امروزه به نظر می رسد که علائم ادرار از رده پایین تری برخوردارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Nine percent of patients had at least one urinary tract infection.
[ترجمه گوگل]9 درصد بیماران حداقل یک بار عفونت ادراری داشتند
[ترجمه ترگمان]نه درصد بیماران دارای حداقل یک عفونت دستگاه ادراری بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The treatment is maintenance of a high urinary flow rate.
[ترجمه گوگل]درمان حفظ سرعت جریان ادرار بالا است
[ترجمه ترگمان]این روش درمان، نگهداری از نرخ بالای جریان ادرار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Abnormalities it, urinary but not intestinal excretion of uric acid may produce clinically recognizable disorders of urate metabolism.
[ترجمه گوگل]ناهنجاری های آن، دفع ادراری اما نه روده ای اسید اوریک ممکن است باعث ایجاد اختلالات قابل تشخیص بالینی در متابولیسم اورات شود
[ترجمه ترگمان]دفع آن، ادرار، اما دفع روده ای اسید اوره ممکن است اختلالات قابل تشخیصی را از متابولیسم urate تولید کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Tongue laceration and urinary or fecal incontinence.
[ترجمه گوگل]پارگی زبان و بی اختیاری ادرار یا مدفوع
[ترجمه ترگمان]همدردی دلتا و مدفوع و مدفوع آن ها
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Figure 1 shows the individual changes in urinary albumin excretion with time and treatment.
[ترجمه گوگل]شکل 1 تغییرات فردی در دفع آلبومین ادرار را با زمان و درمان نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]شکل ۱، تغییرات فردی در دفع آلبومین ادرار با زمان و درمان را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Many of the states of increased urinary losses involve excessive mineralocorticoid effect.
[ترجمه گوگل]بسیاری از حالت های افزایش از دست دادن ادرار شامل اثر مینرالوکورتیکوئیدی بیش از حد است
[ترجمه ترگمان]بسیاری از حالت های افزایش تلفات ادراری ممکن است اثر mineralocorticoid بیش از حد داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It has therefore been accepted that the urinary albumin concentration or albumin:creatinine ratio can be used to screen patients.
[ترجمه گوگل]بنابراین پذیرفته شده است که غلظت آلبومین ادرار یا نسبت آلبومین به کراتینین می تواند برای غربالگری بیماران استفاده شود
[ترجمه ترگمان]بنابراین پذیرفته شده است که غلظت آلبومین urinary یا آلبومین: نسبت creatinine می تواند برای غربال کردن بیماران مورد استفاده قرار گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. If there is any pain or a burning sensation, tell the doctor, just in case you have a urinary infection.
[ترجمه گوگل]اگر درد یا احساس سوزش داشتید، فقط در صورت ابتلا به عفونت ادراری، به پزشک اطلاع دهید
[ترجمه ترگمان]اگر درد یا احساس تب دارید، به دکتر بگویید که در صورتی که عفونت مجرای ادرار داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بولی (صفت)
boolean, urinary

ادراری (صفت)
urinary, uric

پیشابی (صفت)
urinary, uric

موجود در ادرار (صفت)
urinary

انگلیسی به انگلیسی

• pertaining to urine
urinary means belonging to or related to the parts of a person's body through which urine flows; a formal word.

پیشنهاد کاربران

ادراری. {مربوط به} ادرار
مثال:
a lung badly perforated in two places and urinary system damaged,
{در} یکی از شش ها دو جا بطور بدی سوراخ شده بود و سیستم ادراری آسیب دیده بود.
دستگاه ادراری

بپرس