تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

تبریکات صمیمانه Please accept my sincere congratulations لطفا تبریکات صمیمانه مرا بپذیرید

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

ترفند بازاریابی These ads are only a marketing ploy این تبلیغات فقط ترفند بازاریابی هستند

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

زبان محلی Only one of the soldiers could speak the local lingo فقط یکی از سربازان می توانست زبان محلی آنجا را صحبت کند

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

سردسته The soldiers marched behind their point man سربازان پشت سر سردسته شان حرکت می کردند

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

مشکل ایجاد کردن Her behavior on the job poses problems رفتارش در محل کار، مشکل ایجاد می کند

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٠

لحن سرد و غیرصمیمی In a distant voice, he told me to pack and leave او با لحنی سرد و غیرصمیمی به من گفت که اسباب هایم را بردارم و بروم

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٠

زمان تمدید When is the renewal date for this lease زمان تمدید این اجاره نامه چه موقع است؟

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٠

( از حالت جمع شده ) بازشدن / بازکردن The snake slowly uncurled آن مار به آرامی از حالت جمع شده درآمد The cat uncurled itself and jumped off the wall ...

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٠

لباسی ویژه برای کار و فعالیتی خاص – لباس خاصی پوشیدن I forgot to bring my swimming togs من فراموش کردم لباس های شنایم را بیاورم They were all togged ...

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٠

روند فزاینده There is a growing trend towards earlier retirement یک روند فزاینده نسبت به زود بازنشسته شدن وجود دارد

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٠

صندلی بدون شماره The unnumbered seats are in the back row صندلی های بدون شماره در ردیف عقب هستند

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٠

حرفه بازیگری The vicissitudes of his acting career brought him depression فراز و نشیب های حرفه بازیگری اش برای او افسردگی به ارمغان آورد

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
١

چیزهای مبهم As usual, he said some ambiguous things that only he himself understood طبق معمول، او چیزهای مبهمی گفت که فقط خودش می فهمید

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٠

بیشتر شبیهِ His friendship is more akin to enmity دوستی او بیشتر شبیه دشمنی است

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
١

امر خصوصی Their argument is a private affair جرّوبحث آنها یک امر خصوصی است

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
١

حمله هوایی France was under German aerial attacks for two years فرانسه به مدت دو سال زیر حملات هوایی آلمان بود

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٢

باد نامساعد The plane ran into adversarial winds آن هواپیما با باد نامساعد مواجه شد

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٢

رفتار غیرعادی His freakish behavior makes him unsuitable to be a teacher رفتار غیرعادی اش او را برای معلم بودن نامناسب می کند

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٢

موجب شرمندگی است To my shame, I refused to listen to her side of the story باعث شرمندگی من است که از گوش دادن به ماجرای او امتناع کردم

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٣

چمن خیس We cannot picnic on this sodden grass ما روی این چمن های خیس نمی توانیم به پیک نیک برویم

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٣

اقلیت بسیار کوچک Only a tiny minority hold such extreme views فقط یک اقلیت بسیار کوچک چنین عقاید افراطی دارند

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٢

با ترشرویی – با اکراه و بداخلاقی She grumpily started to do the dishes او با اکراه و بداخلاقی شروع به شستن ظرف ها کرد

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٥

درو کردن – بریدن و انداختن The Storm hewed down thousands of trees طوفان هزاران درخت را درو کرد

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٦

هم زمان با She wants to go to school in parallel with raising her baby او می خواهد هم زمان با بزرگ کردن نوزادش به مدرسه هم برود

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٥

پاشنه لاستیکی Tennis shoes have rubber heels کفش های تنیس پاشنه لاستیکی دارند

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٦

جفت و جور شدن My idea needs time to gel ایده من زمان می خواهد تا جا بیفتد That day, everything gelled آن روز، همه چیز جفت و جور شد We just did not ge ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٩

آماده They have geared up for the game آنها برای مسابقه آماده شده اند Children are all geared up for Norouz بچه ها کاملاً آماده نوروز هستند

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٨

بچه آرام و ساکت I have never seen such a placid baby تا به حال بچه ای به این ساکتی و آرام ندیده بودم

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
١٠

دامن چین دار She was wearing a pleated skirt او دامن چین دار پوشیده بود

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
١١

لباس های اشرافی مآبانه مدرسه خصوصی He took off his preppy clothes and joined the army او لباس های اشرافی مآبانه مدرسه خصوصی اش را درآورد و وارد ارتش ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
١٠

درگیر شدن I got into a tangle with the manager من با مدیر درگیر شدم

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٩

پرچم تسلیم A group of German soldiers raised the white flag گروهی از سربازان آلمانی پرچم تسلیم را بلند کردند

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
١٢

قوانین استعمارگری Africans demonstrated against colonialist laws آفریقایی ها علیه قوانین استعمارگری تظاهرات کردند

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
١٥

مجرد بودن His years of bachelorhood finally ended when he was 50 سرانجام در 50 سالگی، سال های مجرد بودنش پایان یافت

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٢١

دلخور I could see she was getting narked with me می توانستم ببینم که دارد از من دلخور می شود

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٢٢

( کاری را ) مثل آب خوردن انجام دادن She romped through the exam questions او مثل آب خوردن به سئوالات امتحانی جواب داد

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٢٥

بخش اخترفیزیک The astrophysics department at Amir Kabir University announced the exact time of the new year بخش اخترفیزیک دانشگاه امیرکبیر، زمان دقیق ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٢٣

مدار بیضی شکل The earth revolves around the sun in an elliptic path زمین در یک مدار بیضی شکل به دور خورشید می گردد

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٣٤

گیسویِ That distress of the long nights and grief of the heart, too Have ended all, thanks to the tress of the beloved آن پریشانی شب های دراز و غم دل ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٣٤

ایام غم Glad tidings came that the days of sorrow won’t remain As those days have not remained, these, too, won’t remain رسید مژده که ایام غم نخواهد ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٣٢

موی دلبر I said, how pleasant is the air brought by the morning wind. Replied, how cool is the breeze blowing from the beloved’s hair گفتم خوشا هوایی ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٣٣

انعکاسِ – بازتابِ – عکسِ Like the reflection of moonlight’s face into water, you are in my heart and there is too distance between us مثل عکس رخ مهت ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٣٦

کیمیای Out of the elixir of your name, the words come alive از کیمیای نام تو، کلمات جان می گیرند

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٣٥

مهربان Should you come to my house, O Kind Soul, bring me a lamp and a crevice through which I may look at the crowd of the happy alley اگر به خانه ا ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٣٤

آینه ای I will place a mirror in front of your mirror to create eternity with you آینه ای در برابر آینه ات می گذارم تا با تو ابدیتی بسازم

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٣٣

شایسته تحسین – سزاوار تمجید – درخور ستایش She said to her soul mate: Your insight is worthy of admiration

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٨

معنای The meaning of her name is existence معنای نام او هستی است

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٣٣

پاورچین پاورچین رفتن / آمدن – یواشکی رفتن / آمدن مثال: She sidled up to me and whispered something in my ear او پاورچین پاورچین نزد من آمد و یک چیزی ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٣٤

تَه – انتها – آخر – قسمت انتهایی مثال: The tail end of the queue was a mile away انتهای آن صف یک مایل دورتر بود I only caught the tail end of the int ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٣٣

بازی برگشت مثال: Japan won the return match = ژاپن بازی برگشت را برنده شد

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٣٥

حرف و اعتراض داشتن نسبت به مثال: She has no quarrel with her present salary او در مورد حقوق کنونی اش هیچ حرفی ندارد We have no quarrel with her teach ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٣٤

در سوگِ مثال: She wore black for a year in bereavement for her husband او در سوگ شوهرش به مدت یک سال سیاه پوشید

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٣٣

افراد فوق الذکر – ( موارد ) فوق الذکر مثال: The aforementioned are the officers who rescued him افراد فوق الذکر افسرانی هستند که او را نجات دادند The ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٣٣

نمایش سقوط آزاد مثال: The ceremony began with a free fall display مراسم با یک نمایش سقوط آزاد شروع شد

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٣٤

نمناک – نمور – قدیمی – افکار قدیمی مثال: His office was a dark fusty room دفتر کارش اتاقی تاریک و نمناک بود His fusty ideas cost him his marriage عقا ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٣٣

فیلم تخیلی مثال: This is the first time he is making a futuristic movie = این اولین بار است که او یک فیلم تخیلی می سازد

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٣٣

ایده مبهم مثال: His fuzzy ideas led to his defeat in the elections = ایده های مبهم او منجر به شکستش در انتخابات شد

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٣٣

سلام دوستانه مثال: He raised his hat as a friendly salute = او به عنوان سلامی دوستانه کلاهش را برداشت

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٣١

از سرگیری مثال: There is no sign of the peace talks resuming = هیچ نشانه ای در مورد از سرگیری مذاکرات صلح نیست

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٣٠

با آبکش آبگیری کردن مثال: Strain off any excess liquid = هرگونه مایع اضافی را با آبکش بگیر

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٢٩

دریای ناآرام مثال: We sailed for five hours in the restless sea = ما پنج ساعت در دریای ناآرام قایق رانی کردیم

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٣٠

طبع شاعرانه مثال: He had a poetic temperament = او طبع شاعرانه ای داشت

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٢٩

لحن گله مند مثال: He complained in a querulous voice about having been woken up او با لحنی گله مند شِکوه می کرد که بیدارش کرده بودند

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٢٧

ادامه داشتن مثال: Fields and hills stretched out as far as we could see دشت و تپه ها تا آنجا که ما می توانستیم ببینیم ادامه داشتند

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٢٩

سکه نقره تمام عیار مثال: He rejected the sterling silvers = او آن سکه های نقره تمام عیار را رد کرد

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٢٧

مطبوعات جنجالی مثال: The tabloid press immediately printed her story مطبوعات جنجالی فوراً داستانش را چاپ کردند

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٢٦

پسر ناسپاس مثال: He had a thankless son = او یک پسر ناسپاس داشت

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٢٩

لرزش عصبی مثال: She has a nervous twitch in her left eye = او در چشم چپش یک لرزش عصبی دارد

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٢٥

دولت شفاف مثال: He has promised a transparent government = او قول یک دولت شفاف را داده است

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٢٧

در برابر کسی محکم ایستادن و پیروز شدن مثال: The Russian army outfaced the Germans = ارتش روسیه در مقابل آلمان ها ایستاد و شکست شان داد

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٢٩

توقف فوری مثال: The United Nations has called for an immediate cessation of hostilities سازمان ملل خواستار توقف فوری درگیری ها شده است

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٣٠

انفجار کر کننده مثال: An earsplitting explosion woke me up in the middle of the night یک انفجار کر کننده در نیمه شب مرا از خواب بیدار کرد

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٣٣

تأثیرات مخرب مثال: The damaging effects of the war are incalculable تأثیرات مخرب آن جنگ غیرقابل محاسبه هستند

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٣٢

آتش بس دوجانبه مثال: The premiers of the two countries signed a bilateral ceasefire نخست وزیران دو کشور، آتش بس دوجانبه ای را امضا کردند

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٣٤

بلوز متین و با وقار مثال: The actress was wearing a demure blouse with a white collar آن خانم بازیگر یک بلوز متین و با وقار با یقه ای سفید به تن داشت

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٣٣

نازک – ( پارچه ) بدن نما مثال: The actress was wearing a filmy blouse آن خانم هنرپیشه یک بلوز نازک پوشیده بود

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٣٣

چای معطر I don’t like fragrant tea = چای معطر دوست ندارم

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٣٣

مهره کوچک مثال: I am just a small cog in this office = در این اداره، من فقط یک مهره کوچک هستم

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٣٤

بدی گفتن مثال: They sit around and bash at others all day آنها تمام روز می نشینند و از دیگران بد می گویند

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٣٤

انتقاد تند و تیز مثال: Newspapers printed acrid criticisms of the premier روزنامه ها انتقاداتِ تند و تیزی از نخست وزیر چاپ کردند

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٣٤

از موضوع خارج شدن – از بحث اصلی دور شدن مثال: This meeting is beginning to stray from the point این جلسه دارد از بحث اصلی دور می شود

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٣٣

هنر سازش مثال: In a democracy, it is no bad thing to learn the art of compromise در یک نظام مردم سالار، کار خوبی است که انسان هنر سازش را یاد بگیرد

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٣٥

در نظر گرفته شدن که – قرار بودن که مثال: Three of the army bases have been ticketed for closure قرار است که سه تا از پایگاه های نظامی برچیده شوند

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٣٨

خیره شدن – متوقف شدن – ایستادن مثال: His eyes came to rest on Mina’s face = چشمان او به صورت مینا خیره شد

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٣٦

در دست اقدام بودن مثال: We’ve made several changes lately and there are more in the pipeline ما این اواخر تغییراتی داده ایم و تغییرات دیگری نیز در دس ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٣٥

هنوز ادامه داشتن – جریان داشتن – در حال اجرا بودن مثال: When we arrived, the match was in progress وقتی ما وارد شدیم، مسابقه هنوز ادامه داشت

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٣٨

طومار تهیه کردن مثال: Local residents have drawn up a petition to protest the hospital closure اهالی محل طوماری تهیه کرده اند تا به بستن بیمارستان اع ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٣٦

از این رو به آن رو شدن – واژگون شدن – وارونه شدن مثال: The world has turned topsy turvy in my lifetime در طول زندگی ام دنیا از این رو به آن رو شده است

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٣٥

گرفتن و کشیدن – تکان تکان دادن مثال: The boy plucked at his mother’s sleeve = آن پسربچه آستین مادرش را گرفته بود و می کشید

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٣٦

با گذشت زمان مثال: He believed that, given time, his business would become profitable او معتقد بود که با گذشت زمان، کسب و کارش سودآور خواهد شد

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٣٦

از لحاظ زمان، در مضیقه بودن – وقت نداشتن مثال: I’m pinched for time = اصلاً وقت ندارم

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٣٤

با سردی مثال: I have nothing to say to you, she said icily او با سردی گفت که من چیزی برای گفتن به تو ندارم

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٣٧

اول گرفتاری – اول داستان – اول ماجرا مثال: Workers believe the job cuts are just the thin end of the wedge کارگرها معتقدند که این اخراج ها تازه اول د ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٣٦

مناسب بودن برای – مساعد بودن برای مثال: None of her books really lends itself to being made into a film هیچ کدام از کتاب های او واقعاً برای ساختن فیل ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٣٤

جلوی گریه خود را گرفتن مثال: She fought back the tears until she got home جلوی گریه خود را گرفت تا به خانه رسید

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٣٦

باغچه هرس شده مثال: She is proud of her trim garden = او به باغچه هرس شده اش می بالد

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٣٤

( دود، آتش و غیره ) بیرون دادن – بیرون آمدن – بیرون زدن مثال: Smoke belched out from the chimneys throughout the city دود از دودکشهای منازلِ سراسر شه ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٣٩

تجربه عذاب آور مثال: Having to leave her parents was an agonizing experience for him اجبار به ترک کردن والدینش یک تجربه عذاب آور برای او بود

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٣٩

شمّ قوی سیاسی مثال: His political acumen made him a successful premier شمّ قوی سیاسی اش از او یک نخست وزیر موفق ساخت

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٣٨

عرشه کشتی مثال: The sailor enjoyed his life aboard ships آن ملوان از زندگی اش در عرشه کشتی ها لذت می برد

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٣٤

تصمیم تند و ناگهانی مثال: He made an abrupt decision to sell his house او یک تصمیم تند و ناگهانی گرفت که خانه اش را بفروشد

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٣٧

زمین مجاور مثال: We bought the house and the piece of land adjacent to it ما آن خانه و قطعه زمین مجاورش را خریدیم

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٣٩

عکس هوایی مثال: This is an aerial photo of Istanbul این یک عکس هوایی از شهر استانبول است

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٣٦

عکس ضمیمه شده مثال: He tore up the letter and the affixed photo او آن نامه و عکس ضمیمه اش را پاره کرد

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٣٣

( مشکلی را ) به زور پول حل کردن مثال: They are throwing money at their schools’ problems without producing any long term solutions آنها بدون اینکه به ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٣٢

از نو سر بلند کردن – قد علم کردن – دوباره ظاهر شدن مثال: Racial discrimination should never again be allowed to rear its ugly head هرگز نباید اجازه د ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٣٤

فعلاً مثال: The power supply should be back soon, for the meantime we’ll have to use candle برق به زودی می آید، ولی فعلاً باید از شمع استفاده کنیم

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٣٤

حالا می رسیم به مثال: And now for what we’re going to do tomorrow و حالا می رسیم به اینکه فردا چه خواهیم کرد

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٣٣

( خشم – دق و دلی ) خالی کردن – بیرون ریختن مثال: She gave vent to her anger = خشم خود را بیرون ریخت

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٣٤

چه خوب شد که مثال: It’s just as well you’re not here, you wouldn’t like the noise چه خوب شد که اینجا نیستی، از این سر و صداها اصلاً خوشت نمی آمد

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٣٥

رمان سنگین و کسل کننده مثال: His latest book is a stodgy novel = کتاب اخیرش یک رمان سنگین و کسل کننده بود

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٣٤

نتیجه محسوس مثال: The peace negotiations produced no tangible results مذاکرات صلح، نتیجه محسوسی در پی نداشت

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٣٤

هدف گیری بی خطا مثال: He had unerring aim = او هدف گیری بی خطایی داشت

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٣٤

به لحاظ تعلیم و تربیت مثال: He was a Catholic by upbringing = او به لحاظ تعلیم و تربیت، کاتولیک بود

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٣٧

تصویرپردازی شاعرانه مثال: The Divan by Hafez is full of poetic imagery دیوان حافظ مملو از تصویرپردازی شاعرانه است

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٣٧

آب زلال مثال: We swam in the limpid waters of the lake ما در آب های زلال آن دریاچه شنا کردیم

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٣٥

دفتر کار فرسوده مثال: His days were spent in a moldy office روزهای عمرش در یک دفتر کار فرسوده گذشت

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٣٥

محله اقلیت ها مثال: He was raised in a minority neighborhood in Istanbul او در محله اقلیت ها در استانبول بزرگ شد

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٣٦

برج مراقبت مثال: There is an observation post on every corner of the prison در تمام گوشه های زندان یک برج مراقبت وجود دارد

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٣٥

اجرای بی عیب و نقص مثال: She gave a polished performance on the piano او اجرای بی عیب و نقصی در نواختن پیانو ارائه داد

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٣٤

وسیله نوک تیز – ابزار نوک تیز مثال: I need a pointed instrument to open this lock یک وسیله نوک تیز نیاز دارم تا این قفل را باز کنم

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٣٧

ذهن تاثیرپذیر مثال: His films are not suited for the impressionable minds of children فیلم های او برای ذهن تاثیرپذیر بچه ها مناسب نیستند

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٣٧

اقدام خیانت آمیز مثال: His perfidious actions cost Spain the war اقدامات خیانت آمیز او به قیمت جنگ برای اسپانیا تمام شد

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٣٨

آغوش باز مثال: He welcomed me with arms outspread = او با آغوش باز به من خوشامد گفت

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٣٨

احساس همسایگی و رفاقت مثال: Gradually, a sense of neighborliness developed between us به تدریج یک احساس همسایگی و رفاقت بین ما به وجود آمد

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٣٨

قمارباز کهنه کار مثال: My sister is married to an inveterate gambler خواهرم با یک قمارباز کهنه کار ازدواج کرده است

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٣٦

در برخورد با مثال: The atomic particles break apart on impact with others ذرات اتمی در برخورد با یکدیگر از هم متلاشی می شوند

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٣٧

نگاه شیطنت آمیز مثال: He said I did not do it with an impish look او با یک نگاه شیطنت آمیز گفت که من آن کار را نکردم

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٣٧

دور از دسترسِ – خارج از بُردِ – خارج از تیررَسِ – خارج از شعاع عملِ مثال: By now the ship was out of range of enemy radar حالا دیگر، کشتی خارج از شعا ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٣٦

نفوذ – سلطه – کنترل مثال: Free from the apron strings of home and family, she changed completely او خارج از سلطه خانه و خانواده، به کلی تغییر کرد

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٣٩

پا در هوا بودن – قطعی نبودن – مشخص نبودن مثال: Our plans for next year’s holiday are still up in the air نقشه های ما برای تعطیلات سال آینده هنوز پا د ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٣٦

ناغافل پیدا شدن – یکدفعه ظاهر شدن – یکدفعه جلوی کسی سبز شدن مثال: I had not seen or heard him coming, he just appeared out of thin air نه آمدنش را دی ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٣٦

کم سن و سال – خیلی جوان مثال: She was married at a tender age = او خیلی جوان بود که ازدواج کرد

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٣٥

داستان ماجراجویانه مثال: He entertained us with his swashbuckling tales of the war او ما را با داستان های ماجراجویانه اش از جنگ سرگرم کرد

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٣٥

آب های آرام مثال: We fished in the serene waters = ما در آن آب های آرام ماهیگیری کردیم

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٣٥

ذاتاً مثال: She is quiet by temperament = او ذاتاً کم حرف است

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٣٥

به دنبال مثال: In the train of the rich and famous came the journalists به دنبال آن آدم های پولدار و مشهور، خبرنگاران آمدند

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٣٤

خوش صحبت مثال: Her husband is a good schmoozer = شوهرش خوش صحبت است

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٣٤

یک روز در میان مثال: She works on alternate days = او یک روز در میان کار می کند

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٣٦

زودتر از ما مثال: She had arrived ahead of us = او زودتر از ما رسیده بود

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٣٥

همسایه بد اخلاق و بد عنق مثال: Our crotchety neighbor does not let the kids play in the alley همسایه بد اخلاق و بد عنق ما به بچه ها اجازه نمی دهد در ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٣٥

حرف موذیانه مثال: His wife fell into tears by his catty comments همسرش از حرف های موذیانه او به گریه افتاد

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٣٥

بمباران سراسری مثال: The blanket bombing continued for three weeks non - stop آن بمباران سراسری به مدت سه هفته بی وقفه ادامه داشت

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٣٣

هم پیاله مثال: They are drinking companions = آنها هم پیاله هستند

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٣٤

مسئول میز قمار – مدیر میز قمار مثال: He wanted to become a brain surgeon but ended up as a croupier او می خواست جراح مغز شود ولی مدیر میز قمار از آب ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٣٤

صدای گرم و دلنشین مثال: I fell in love with her dulcet voice = من عاشق صدای گرم و دلنشین او شدم

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٣٤

صلح با دوام مثال: Let’s pray for a durable peace = بیائید برای یک صلح با دوام دعا کنیم

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٣٥

کتاب خاک گرفته مثال: There was a pile of dusty books on his desk یک عالمه کتاب های خاک گرفته روی میزش بود

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٣٤

جاده خاکی مثال: We drove on a dusty road until we reached a village ما در یک جاده خاکی راندیم تا به یک روستا رسیدیم

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٣٤

رسم فنی مثال: All the mechanical engineering students must take a course in technical drawing تمام دانشجویان رشته مهندسی مکانیک باید واحد رسم فنی را ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٣٥

با کلاس مثال: She dresses with flair = او خیلی با کلاس لباس می پوشد

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٣٦

فاصله ایمنی مثال: Always try to drive with a safety margin = همیشه سعی کن با فاصله ایمنی رانندگی کنی

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٣٦

جعبه تقسیم تلفن مثال: They are repairing the telephone junction box on our street آنها درحال تعمیر جعبه تقسیم تلفن خیابان ما هستند

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٣٥

غول اقتصادی مثال: China has turned into an economic juggernaut چین به یک غول اقتصادی تبدیل شده است

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٣٨

آمادگی ناکافی مثال: Inadequate preparation led to the defeat = آمادگی ناکافی، منجر به شکست شد

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٣٤

نگاه ملتمسانه مثال: She gave the judge an imploring look = او نگاهی ملتمسانه به قاضی انداخت

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٣٦

نیرو و انگیزه اصلی مثال: His speeches provided the main impetus for the French Revolution سخنرانی های او نیرو و انگیزه اصلی برای انقلاب فرانسه را فرا ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٣٤

دست زبر و خشن – دست پینه بسته مثال: Farmers have horny hands = کشاورزان دست های پینه بسته ای دارند

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٣٦

کبوتر نامه بر مثال: The German army used homing pigeons during the war در زمان جنگ، ارتش آلمان از کبوترهای نامه بر استفاده می کرد

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٣٤

چهره عبوس مثال: His saturnine face belies his kind heart چهره عبوسش، قلب مهربانش را پنهان می کند

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٣٥

عتیقه مثال: You and your superannuated ideas = تو هم با آن ایده های عتیقه ات

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٣٤

نگاه اندوهبار مثال: A woebegone look filled her face = نگاه اندوهباری چهره اش را پُر کرد

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٣٥

بی سر و صدا خزیدن و رفتن مثال: The snake slithered away as we approached با نزدیک شدن ما، آن مار خزید و رفت

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٣٤

استعداد طبیعی مثال: He had an untaught talent for acting = او یک استعداد طبیعی برای هنرپیشگی داشت

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٣٦

کلام زننده مثال: His latest film is rife with vile language فیلم اخیرش مملو از کلام زننده است

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٣٥

اخلاق بد مثال: As usual, he was in a vile mood = طبق معمول، او اخلاق بدی داشت

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٣٥

بوی بد مثال: The refinery was surrounded by a vile smell آن پالایشگاه با یک بوی بد احاطه شده بود

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٣٥

ثبات اقتصادی مثال: His policies have brought economic stabilization سیاست های او ثبات اقتصادی به ارمغان آورده اند

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٣٦

کم غذایی – عدم تغذیه کافی مثال: Undernourishment can lead to anemia = عدم تغذیه کافی می تواند باعث کم خونی شود

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٣٥

از لحاظ حروفچینی مثال: Typographically, it is perfect = از لحاظ حروفچینی، عالی است

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٣٦

آرزوی واهی مثال: His dream of becoming an actor remained a pious hope رؤیای هنرپیشه شدنش یک آرزوی واهی ماند

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٣٤

کشاورزی مثال: Crop husbandry employs most of the people in this area اکثر مردم این منطقه به کشاورزی مشغول هستند

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٣٣

سیاست چپ گرایانه مثال: People rejected his pinko policies = مردم سیاست های چپ گرایانه او را رد کردند

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٣٤

ارزش پولی مثال: Although this ring has very little monetary value, It is very dear to me گرچه این انگشتر ارزش پولی کمی دارد ولی برای من خیلی عزیز است

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٣٤

اشرافی – مربوط به اشراف مثال: He was born into a baronial family and never experienced poverty او در خانواده ای اشرافی متولد شد و هرگز فقر را تجربه ن ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٣٤

خارج از تنظیم مثال: The brakes on his car seem to be out of adjustment ترمزهای اتومبیل او خارج از تنظیم به نظر می آیند

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٣٣

ناسازگاری زناشویی مثال: After three years of marital disharmony, love returned to their life پس از سه سال ناسازگاری زناشویی، عشق به زندگی آنها بازگشت

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٣٣

اختلاف عقیده مثال: There is a dissonance of opinion between the two presidents یک اختلاف عقیده بین آن دو رئیس جمهور وجود دارد

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٣٢

رنگ طبیعی مثال: She only puts natural dye on her hair = او به موهایش فقط رنگ طبیعی می زند

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٣٣

کلام احساس برانگیز مثال: In emotive language, Napoleon asked young men to defend the country ناپلئون با یک کلام احساس برانگیز از مردان جوان خواست که ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٣٢

هیجان زده – مضطرب مثال: My heart was aflutter before the meeting = قبل از جلسه، دلم مضطرب بود

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٣٦

سپرده گذار بانکی مثال: Bank depositors can use the new teller machine سپرده گذاران بانکی می توانند از دستگاه جدید عابربانک استفاده کنند

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٣٣

با بی عرضگی مثال: The mayor of Tokyo clownishly wasted the city budget شهردار توکیو با بی عرضگی بودجه شهر را هدر داد

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٣٢

منزوی – ناسازگار – گوشه گیر مثال: Even in high school he was asocial = حتی در دبیرستان هم او منزوی بود

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٣٣

انجام وظیفه مثال: She has shown competence in the performance of her duties او در انجام وظایفش از خود لیاقت نشان داده است

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٣٢

اجرای مسحورکننده مثال: The young violinist gave an enthralling performance آن ویولونیستِ جوان یک اجرای مسحورکننده ارائه داد

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٣٢

بازی مسحورکننده مثال: Her enchanting performance won her an Oscar بازی مسحورکننده اش برایش جایزه اسکار به ارمغان آورد

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٣٣

مرحله اولیه مثال: The plan, as yet, only exists in embryonic form آن طرح هنوز فقط در مرحله اولیه خودش است

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٣٣

سراسیمه رفتن مثال: I last saw him beetling off down the road آخرین بار که او را دیدم سراسیمه در جاده می رفت

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٣٢

رشد انفجاری مثال: No one could have predicated the explosive growth of the cellular phone هیچ کس نمی توانست رشد انفجاری تلفن همراه را پیش بینی کند

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٣٤

ارقام ذهنی مثال: My calculation is based on notional figures, since the actual figures are not yet available چون ارقام واقعی هنوز در دسترس نیستند محا ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٣٤

سود قابل توجه مثال: Samsung made a handsome profit last year سامسونگ سال گذشته سود قابل توجهی به دست آورد

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٣٣

سوء استفاده از اختیارات مثال: A misuse of authority led to the scandal = سوء استفاده از اختیارات منجر به آن رسوایی شد

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٣٢

اظهارنظر گنگ و مبهم مثال: He made a murky statement about the peace plan او در مورد آن طرح صلح، یک اظهارنظر گنگ و مبهم کرد

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٣٣

یک عالمه مثال: They spent gobs of money on their wedding آنها یک عالمه پول خرج عروسی شان کردند

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٣٢

عقربه قطب نما مثال: The compass needle is pointing north عقربه قطب نما به سمت شمال است

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٣٢

بهم زدن و خراب کردن مثال: The baby mussed my hair = آن نوزاد موهای مرا بهم ریخت

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٣٣

غرور بی اندازه مثال: His overweening pride alienated all his friends غرور بی اندازه اش تمام دوستانش را فراری داد

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٣٢

چرم مصنوعی مثال: Imitation leather costs less = چرم مصنوعی ارزان تر است

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٣٣

افکار احمقانه مثال: His loony ideas cost him his job = افکار احمقانه اش باعث از دست دادن شغلش شد

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٣٢

پیوند کلیه مثال: He is waiting for a kidney implant = او منتظر پیوند کلیه است

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٣٥

حصار غیرقابل عبور مثال: The soldiers built an impenetrable barrier around the city سربازان در دور آن شهر یک حصار غیرقابل عبور ساختند

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٣٣

دروغگوی اصلاح ناپذیر مثال: My wife is an incorrigible liar = زن من یک دروغگوی اصلاح ناپذیر است

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٣٤

درخور استیضاح مثال: What he has done is not really worthy of impeachment کاری که او انجام داده است درخور استیضاح نیست

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٣٠

( برای مبالغه ) دهمین بار، صدمین بار، هزارمین بار مثال: This is incorrect". She told herself for the umpteenth time" "این درست نیست". او برای صدمین ب ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٣٢

استخر کم عمق مخصوص بچه ها مثال: That hotel has a wading pool = آن هتل یک استخر کم عمق مخصوص بچه ها دارد

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٣٢

دست های لرزان مثال: He opened the letter with trembling hands او نامه را با دست های لرزان باز کرد

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٣١

رفتار غیرشایسته مثال: He was accused of conduct unbecoming to an officer او متهم به رفتار غیرشایسته برای یک افسر شد

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٣٣

با بی اعتنایی رد کردن مثال: He shrugged aside suggestions او پیشنهادات را با بی اعتنایی رد کرد

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٣٤

جواب طولانی و بی سر و ته مثال: The teacher gave a rambling answer, which no one understood معلم جواب طولانی و بی سر و تهی داد که هیچ کس متوجه نشد

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٣٤

نظارت پزشکی مثال: This drug should be used under medical supervision این دارو بایستی تحت نظارت پزشکی استفاده شود

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٣٣

واحد سنجش سرعت انتقال داده های الکترونیکی مثال: ?What is the baud rate on this modem = سرعت این مودم چقدر است؟

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٣٢

سفر کردن برای سخنرانی یا اجرای برنامه مثال: In the last days of the election, he barnstormed across eleven states در روزهای قبل از انتخابات، او به یا ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٣٢

سربالایی تند مثال: The heavy truck could not pull up the steep ascent آن کامیون سنگین نمی توانست از آن سربالایی تند، بالا برود

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٣٢

مهره راکد سیاسی مثال: That country became a political backwater with no serious influence in the world آن کشور به یک مهره راکد سیاسی تبدیل شد بدون هی ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٣٣

عابربانک – خودپرداز مثال: Bank depositors can use the new teller machine سپرده گذاران بانکی می توانند از دستگاه جدید عابربانک استفاده کنند

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٣٥

آتش توپخانه مثال: Cannon fire went on all night long = آتش توپخانه تمام شب ادامه داشت

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٣٤

کاهش یافتن مثال: After they scored the second goal, our enthusiasm began to ebb away بعد از اینکه آنها گل دوم را زدند، شور و شوق ما شروع به کاهش کرد

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٣٣

بداخلاق مثال: Don’t be such a crosspatch = این قدر بداخلاق نباش

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٣٧

رنگ ناهماهنگ مثال: The actress entered dressed in dissonant colors = آن خانم هنرپیشه درحالی که لباسی با رنگ های ناهماهنگ پوشیده بود وارد شد

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٣٤

رفتار بی ادبانه مثال: ?How do you explain such rude behavior = چطور می توانید چنین رفتار بی ادبانه ای را توجیه کنید؟

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٣٣

با ضعف و سستی مثال: The Indian premier is effetely running the country and will probably lose in the next elections نخست وزیر هند کشورش را با ضعف و س ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٣٦

اولین خاطرات مثال: My earliest memories are from when I was only 4 years old = اولین خاطراتم از زمانی است که فقط 4 سال داشتم

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٣٤

قایق کرایه ای مثال: His father operates a charter boat for fishing = پدرش متصدی قایق کرایه ای برای ماهیگیری است

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٣٤

قوه جاذبه آهن ربا مثال: Physics students study attraction of magnets = دانشجویان فیزیک قوه جاذبه آهن ربا را بررسی می کنند

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٣٤

سرشار از انرژی مثال: She woke up all brimful of energy = او سرشار از انرژی بیدار شد

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٣٥

تابش مستقیم اشعه خورشید مثال: Protect your child from direct sunlight = بچه خود را از تابش مستقیم اشعه خورشید محفوظ نگه دارید

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٣٥

استقامت جسمی مثال: This event tests both mental and physical endurance = این مسابقه هم استقامت جسمی و هم استقامت روحی را آزمایش می کند

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٣٣

خانه دو طبقه مثال: We rented a two storey dwelling by the Caspian = ما یک خانه دو طبقه در کنار دریای خزر اجاره کردیم

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٣٥

اقتصاددان سیاسی مثال: Max Weber was a political economist that in his most famous book, The Protestant Ethic and the Spirit of Capitalism, he claimed ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٣٥

استقبال نه چندان گرم – تشویق نه چندان جدی مثال: The play was greeted with tepid applause آن نمایشنامه با استقبال نه چندان گرمی مواجه شد

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٣٨

لباس فیروزه ای رنگ مثال: The mother of the bride was wearing a turquoise dress مادر عروس یک لباس فیروزه ای رنگ پوشیده بود

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٣٨

بهانه همیشگی – بهانه معمول مثال: She made all the usual excuses = او بهانه های همیشگی را آورد

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٣٦

سرعت نور مثال: The velocity of light is constant = سرعت نور ثابت است

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٣٤

شعرخوانی مثال: We have poetry recitation on Wednesday nights = ما چهارشنبه شبها شعرخوانی داریم

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٣٤

ورود ناگهانی مثال: The teacher’s sudden entrance took the children by surprise ورود ناگهانی معلم، بچه ها را غافلگیر کرد

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٣٤

نماد صلح مثال: The dove is an emblem of peace = کبوتر سفید نماد صلح است

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٣٥

همسایه ورّاج مثال: She sneaked out the side door to avoid her chatty neighbor او از در بغلی بیرون رفت که همسایه ورّاجش او را نبیند

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٣٥

فکر احمقانه مثال: He came up with the batty idea to drop out of medical school در دانشکده پزشکی فکر احمقانه ترک تحصیل به سرش زد

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٣٩

پایانه اتوبوس – ایستگاه اتوبوس مثال: We picked him up at the bus depot = ما او را از پایانه اتوبوس سوار کردیم و به خانه آوردیم

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٣٦

سیاستمدار نوپا مثال: She married an embryo politician who made enemies for himself left and right او با یک سیاستمدار نوپا ازدواج کرد که چپ و راست برا ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٣٦

روبالشی مثال: She embroidered the pillow covers = او روبالشی ها را گلدوزی کرد

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٣٤

نهایت ادب مثال: He was treated with the utmost courtesy when he visited this city او وقتی از این شهر بازدید کرد با نهایت ادب با او رفتار شد

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٣٥

صداهای گوشخراش مثال: I was going deaf by the dissonant sounds at the airport من داشتم از صداهای گوشخراش فرودگاه کر می شدم

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٣٤

کشتی غرق شده مثال: The captain of the sunken ship was exculpated = کاپیتان آن کشتی غرق شده تبرئه شد

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٣٤

عصر حاضر مثال: Computer have been the biggest invention in the modern era کامپیوتر بزرگترین اختراع عصر حاضر بوده است

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٣٣

غیبت طولانی مثال: His long absence led to his dismissal = غیبت طولانی او منجر به اخراجش شد

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٣٦

ارتش منضبط مثال: The disciplined army continued to march on in the freezing cold آن ارتش منضبط در سرمای یخبندان هم به پیشروی ادامه داد

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٣٤

به مشکل برخورد کردن مثال: Everything was going well but then we hit trouble همه چیز داشت به خوبی پیش می رفت که بعد به مشکل برخوردیم

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٣٥

تخطی – تخلف – نقض مثال: Sweden is accused of minor infractions of EU regulations کشور سوئد متهم به تخطی های جزئی از مقررات اتحادیه اروپا می باشد

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٣٥

بدموقع – وقت نامناسب مثال: The guests arrived at an inopportune time = مهمان ها بدموقع رسیدند This is an inopportune time to sell your house = این وق ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٣٥

شاعر دربار مثال: He was a Poet Laureate before he became mayor او قبل از اینکه شهردار شود شاعر دربار بود

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٣٥

( برق ) نارسانا مثال: Wood is nonconductive = چوب نارسانا است

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٣٦

بی عقل مثال: How could such a non compos mentis person have become a teacher چطور چنین آدم بی عقلی توانسته معلم شود

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٣٦

زمان گذشته کامل – ماضی بعید مثال: “I had eaten” is the past perfect tense of the verb “to eat” "من خورده بودم" زمان گذشته کامل فعل "خوردن" است

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٣٩

وزیر بهداشت مثال: The Health Minister visited the new hospital = وزیر بهداشت از بیمارستان جدید بازدید کرد

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٣٧

هیئت تجاری مثال: The trade mission to China came back empty handed آن هیئت تجاری که به چین رفت دست خالی برگشت

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٣٩

شخصی ترین احساسات مثال: She expressed her innermost feelings to her psychologist او شخصی ترین احساساتش را به روانشناسش گفت

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٣٩

مثال: Intergalactic space is measured in light years فاصله بین کهکشان ها با سال نوری محاسبه می شود

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٣٩

پیش فرض غلط مثال: His arguments are based on false presuppositions استدلال های او بر اساس پیش فرض های غلط است

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٣٦

نیمه بسته مثال: He looked at me with half closed eyes او با چشم های نیمه بسته به من نگاه کرد

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٣٩

عوارض توهم زایی مثال: Some sleeping pills have hallucinogenic effects بعضی از قرص های خواب آور، عوارض توهم زایی دارند

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٣٩

منشی حقوقی مثال: She worked as a law clerk for a judge before she got married قبل از ازدواجش، او برای یک قاضی در سمت منشی حقوقی کار می کرد

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٣٩

نوسان آب و هوایی مثال: Air pollution has caused climatic perturbations آلودگی هوا باعث نوسانات آب و هوایی شده است

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٣٩

به طور غم انگیزی – به طور اسف باری – به طور افتضاحی مثال: She was a pathetically shy until she got married او به طور اسف باری خجالتی بود تا اینکه ازد ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٣٦

زنگ زدگی مثال: Moisture will lead to oxidization = رطوبت موجب زنگ زدگی می شود

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٣٩

زنگ زده کردن مثال: Air oxidizes silver = هوا، نقره را زنگ زده می کند

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٣٨

تلاش قابل تحسین – اقدام درخور ستایش مثال: He made a praiseworthy attempt to help his brother او تلاش قابل تحسینی برای کمک به برادرش انجام داد

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٣٦

چاشنی مثال: Of all the flavor enhancers, I like lemon juice the most از تمام چاشنی ها، من آب لیمو را بیشتر دوست دارم

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٣٤

به هدر رَوی انرژی – اتلاف انرژی مثال: This formula calculates the dissipation of energy in the form of heat این فرمول میزان به هدر روی انرژی به صورت ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٣٦

برخلاف همیشه – به طور غیرمعمول و نامتعارف مثال: He atypically kept quiet and did not say anything او برخلاف همیشه ساکت ماند و چیزی نگفت

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٣٥

بی قرار و هیجان زده مثال: The students were all atwitter to hear their scores دانش آموزان همگی بی قرار و هیجان زده بودند تا نمرات شان را بشنوند

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٣٤

جدا شدن مثال: The Russian spaceship decoupled from the American spaceship and returned to earth فضاپیمای روسی از سفینه فضایی آمریکایی جدا شد و به زمی ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

A Tale of Two Cities is a novel by Charles Dickens. This book begins with these sentences: It was the best of times, it was the worst of times, it wa ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٣٦

اجرای بی همتا – نمایش بی نظیر مثال: This actor gave another peerless performance = این بازیگر یک اجرای بی همتای دیگر ارائه داد

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٣٧

کولی گری – اَدا درآوردن برای تحت تأثیر قرار دادنِ دیگری مثال: Stop the melodramatics, you have only scraped your knee کولی گری را کنار بگذار، فقط کمی ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٣٦

دنبال شهرت بودن – در فکر معروفیت بودن مثال: I’m not out for fame = من دنبال معروفیت نیستم

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٣٤

تازه استقلال یافته مثال: In those days, this country was still a newly independent republic در آن روزها، این کشور هنوز یک جمهوری تازه استقلال یافته ب ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٣٤

به بیرون – به سمت بیرون مثال: This door opens outwards = این در به سمت بیرون باز می شود

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٣٥

پرت و پلا گفتن – بی سر و ته صحبت کردن – حرافی کردن – وراجی کردن مثال: He maundered about for an hour = او یک ساعت وراجی کرد

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٣٦

در زیر – ذیلاً مثال: Their names are listed infra = اسامی آنها در زیر، لیست شده است

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٣٥

به طور سرزنش آمیزی مثال: His father chidingly told him to hit the books = پدرش به طور سرزنش آمیزی به او گفت که به درست برس

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٣٧

فهرست کتابخانه مثال: He went through the library catalogue but could not find the book he was looking for او به فهرست کتابخانه مراجعه کرد اما نتوانست ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٣٦

به خوبی پیش رفتن – به طور سهل و راحت پیش رفتن – به خوبی و خوشی انجام شدن مثال: We hope everything will go swimmingly = ما امیدواریم که همه چیز به خوب ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٣٥

به خواب رفتن – به خواب . . . فرورفتن مثال: She fell into deep slumber = او به خواب عمیقی فرورفت

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٣٦

کم حرف مثال: He is a man of few words = او آدم کم حرفی است

پیشنهاد
٣٥

تا مدت ها – حالا حالاها مثال: Their dependence on oil exports will continue for the foreseeable future وابستگی آنها به صادرات نفت تا مدت ها ادامه خوا ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٣٦

( کلاف سردرگم ) باز کردن، باز شدن – حل کردن مثال: No one knows how to unsnarl the traffic situation = کسی نمی داند چطور وضع ترافیک را حل کند

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٣٥

بی طرف مثال: A referee must be unprejudiced = داور باید بی طرف باشد

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٣٧

بی آستر – بی خط – بدون چروک – صاف – بی شیار مثال: Write your name on an unlined paper = نام خود را به روی یک صفحه کاغذ بی خط بنویسید At 70, her skin ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٣٥

بدون بار مثال: This truck has an unladen weight of 3000 kg. = وزن بدون بار این کامیون سه تن است

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٣٦

به طور بارز – به نحو چشمگیری مثال: He signally qualified for the job = او به طور بارزی دارای صلاحیت برای آن شغل بود

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٣٤

از انزوا مثال: The re - emergence of Nixon from the political wilderness خروج نیکسون از انزوای سیاسی

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٣٦

واکنش نشان ندادن مثال: Their behavior may seem insulting, but it’s important not to rise to the bait and get cross رفتار آنها ممکن است موهن به نظر بی ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٣٥

گیج و منگ – درهم برهم و غیرواضح مثال: The medicine made me feel muzzy = آن دارو مرا گیج کرد I got up this morning with a muzzy head = امروز صبح با سر ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٣٥

اراده ی شخصی – خواستِ فردی مثال: An appeal to the will of the individual only stood a chance of working when there was possibility of success متوسل ش ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٣٥

با رضایت خاطر – با گشاده رویی مثال: You must learn to accept defeat with good grace باید یاد بگیری که شکست را با گشاده رویی بپذیری

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٣٢

با اکراه تمام – با بی میلی – با نارضایتی مثال: With bad grace I packed up and drove north با بی میلی، وسایلم را جمع کردم و به طرف شمال حرکت کردم

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٣٤

ذره ای حقیقت

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٣٤

فوق العاده – بی اندازه – بی نهایت مثال: His latest film is riotously funny = فیلم اخیرش فوق العاده خنده دار است

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٣٤

خطر قطعی – خطر واقعی مثال: This chronic tendency to underrate enemy capabilities is gradually assuming grotesque proportions and develops into a posi ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٣٤

هوچی گری - عوام فریبی - شعار پراکنی

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٢٨

بدون صاحب مثال: All unclaimed luggage will be delivered to the police تمام چمدان های بدون صاحب به پلیس تحویل داده خواهند شد

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٢٩

خدایان مثال، برگرفته از نمایشنامه ژاندارک اثر شیلر: Against stupidity, the gods themselves contend in vain در مبارزه با بلاهت، خدایان هم بیهوده تلاش ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٣٣

دوپهلو حرف زدن مثال: Stop prevaricating and come to the point = دست از دوپهلو حرف زدن بردار و برو سر اصل مطلب

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Milan Kundera writes in his book: Love means renouncing strength میلان کوندرا در کتابش می نویسد: دوست داشتن یعنی چشم پوشی از قدرت

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Franz Kafka wrote in a letter to his friend: A book must be the axe for the frozen sea inside of us فرانتس کافکا در نامه ای به دوستش نوشت: کتاب بایست ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

In One Hundred Years of Solitude, Marquez says: A person does not belong to a place until there is someone dead under the ground مارکز در کتاب صد سال ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٣٦

به امضای دیگری رساندن – امضا کردن به منظور تصدیق امضای شخص دیگر مثال: The foreign minister signed the agreement and the President countersigned it آن ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٣٥

پایین آوردن سطح، قیمت و مقیاس چیزی به ویژه از منظر اجتماعی مثال: They downscaled the store and its product line آنها سطح فروشگاه و اجناس آن را عامه پ ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٣٧

به طور سرسری مثال: The teacher cursorily looked at his exam paper = معلم به طور سرسری به برگه امتحان او نگاه کرد

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٣٥

مترسک مثال: He has installed a human decoy on his farm to chase the birds away او یک مترسک در مزرعه اش گذاشته است تا پرنده ها را فراری دهد

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٣٤

زود قضاوت کردن مثال: Don’t jump into conclusions about your roommate = در مورد هم اتاقی ات زود قضاوت نکن

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٣٥

مبهم کردن مثال: His false testimonies beclouded the case = اظهارات دروغینش، آن پرونده را مبهم ساخت

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٣٤

به طور غیرمستقیم مثال: He referred obliquely to their recent marital problems او به طور غیرمستقیم به مشکلات زناشوئی اخیرشان اشاره کرد

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٣٤

از این نوع – از این قماش – از این جور مثال: I can’t stand him or any others of that ilk = من تحمل او و آدم های دیگر از این قماش را ندارم

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٣٦

جرقه ای از حسادت مثال: A niggle of jealousy ended their friendship = جرقه ای از حسادت به دوستی آنها خاتمه داد A niggle of jealousy crept into their r ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٣٨

طرز بیان مثال: Her husband has an unusual locution = شوهرش طرز بیان غیرمعمولی دارد

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٣٥

شدت مثال: The French army was shocked by the ferocity of the German attack شدت حمله آلمانی ها، ارتش فرانسه را شوکه کرد

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٣٦

تظاهر کردن – فیلم درآوردن مثال: You can tell if he is dissembling, his voice trembles when he lies می توان فهمید که او دارد فیلم درمی آورد، چون وقتی ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٣٩

پریشان و نگران کردن مثال: The argument between his parents has discomposed the little boy جروبحث بین والدینش، آن پسر کوچک را پریشان و نگران کرده است

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٣٨

وقف معنویات کردن مثال: He consecrated his life in the service of orphan children = او زندگی اش را وقف رسیدگی به بچه های یتیم کرد

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٣٩

آموزش عقیدتی مثال: He received ideological instruction = او تحت آموزش عقیدتی قرار گرفت

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٣٦

جاری شدن – موج – هجوم ناگهانی مثال: I opened the window and an inrush of air came in = من پنجره را باز کردم و موجی از هوا داخل شد An inrush of water ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٣٩

با بی ریایی مثال: She guilelessly told her friend everything = او با بی ریایی همه چیز را به دوستش گفت

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٣٧

نعنایی مثال: This toothpaste has a minty flavor = این خمیردندان طعم نعنایی دارد

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٣٣

بچه های محل مثال: The locals don’t like newcomers = بچه های محل از غریبه ها خوششان نمی آید The locals are very friendly = بچه های محل خیلی گرم و مهرب ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٣٦

قدرت نظامی

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٣٧

حق داشتن که مثال: He was absolutely justified in resigning = او صد در صد حق داشت که استعفا بدهد

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٣٦

ارزیابی موقعیت مثال: He cannot even appraise the situation = او حتی قادر به ارزیابی موقعیت نیست

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٣٦

هیچ اشاره ای نکردن به مثال: He made no reference to what had happened = او به آنچه اتفاق افتاده بود هیچ اشاره ای نکرد

پیشنهاد
٣٨

ارزش ندارد - فایده ندارد مثال: There is no percentage in working here = کار کردن در اینجا ارزش ندارد

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٣٧

نه هر مثال: He wears jeans but not just any jeans = او شلوار جین می پوشد اما نه هر شلوار جینی

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٣٥

در باطن مثال: You wear Nazi’s shirts on the outside but on the inside you are Bolshevik شماها در ظاهر لباس نازی ها را پوشیدید اما همگی در باطن بولشوی ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٣٠

ابلاغ مثال: The necessity for toughness was a theme of the order he sent to Army لزوم سرسختی، مضمون دستوری بود که او به ارتش ابلاغ کرد

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٣٧

انتخاب داروینی مثال: He would have seen all this as evidence of Darwinian selection او همه اینها را گواهی بر انتخاب داروینی می دانست

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٣٨

فوری – زود – در یک چشم به هم زدن مثال: We’ll be back in a couple of shakes = ما در یک چشم به هم زدن برمی گردیم

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٣٦

چاله های انفجاری مثال: He suggested they blast holes in the frozen earth to create shelter = او پیشنهاد داد آنها با حفر چاله های انفجاری در زمین های ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٣٦

به عنوان مقدمه – مقدمتاً مثال: By way of introduction, I would like to say that به عنوان مقدمه می خواهم بگویم که

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٣٧

مدتی نسبتاً طولانی

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٣٥

لباس مناسب

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٣٥

روزهای خوش مثال: The sunny side of life = روزهای خوش زندگی

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٣٦

به اوج شهرت رسیدن مثال: He shot to stardom last year = او سال قبل به اوج شهرت رسید

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٣٥

طبق نقشه پیش رفتن مثال: Since 22 June everything has gone according to plan = از 22 ژوئن تا حالا همه چیز طبق نقشه پیش رفته است

پیشنهاد
٣٧

حفظ گونه ها

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٣٤

قانون طبیعت مثال: The stronger asserts his will, it’s the law of nature قوی تر خود را برحق می داند، این قانون طبیعت است

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٣٦

مناطق نفت خیز

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٣٦

هدف اصلی

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٣٤

قوۀ تشخیص

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٣٦

باور قلبی

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٣٤

با خیال راحت مثال: We entered this war in a rather carefree = ما تقریباً با خیال راحت وارد این جنگ شدیم

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٣٤

آسیب پذیری

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٣٨

دشمن تراشی

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٣٤

برطرف شدن مثال = When he speaks, all doubts fall away وقتی او صحبت می کند همه تردیدها برطرف می شود

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٣٦

اما اینجا هم مثال = And here too the Germans faced problems اما اینجا هم آلمانی ها با مشکلاتی مواجه بودند

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٣٦

خطای آشکار مثال = There was an obvious flaw in their logic خطایی آشکار در استدلالشان وجود داشت

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٣٥

به خاطر کوچک ترین – برای کم ترین مثال: On the merest suspicion = به خاطر کوچک ترین سوء ظن

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٣٨

مهمترین مورد

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٣٧

شخصیتِ چندگانه

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٣١

بقا مثال: It was essential for the health of the German war machine to protect iron ore supplies = حفاظت از ذخایر سنگ آهن برای بقای ماشین جنگی آلمان ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٣٦

بی اعتماد

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٣٢

حس همبستگی مثال: This event has strengthened the notion of togetherness = این واقعه حس همبستگی را تقویت کرده است

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٢٩

بی فایده مثال: It is essentially negative = اساساً بی فایده است

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٢٨

در گذشته سیر کردن – مثال: His thinking was old fashioned = افکارش در گذشته سیر می کرد

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٣٥

انتقاد سرسختانه مثال: He was able to stay in his job in the face of strident criticism from his boss = او با وجود انتقاد سرسختانه ازسوی رئیسش توانست ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٣٥

تعقیب کردن خطاکار مثال: They no longer had any legal way of pursuing the perpetrators = آنها دیگر هیچ راه قانونی برای تعقیب خطاکاران نداشتند

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٣٠

نبرد – پیکار – درگیری مثال: The largest engagement of the Polish war = بزرگترین درگیری در جنگ لهستان

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٣٣

اعاده حیثیت – مثال: His promise to restore honour = وعده او برای اعاده حیثیت

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٣٤

قوه تشخیص درونی مثال: They confidence in his intuitive flair = آنها به قوه تشخیص درونی او اطمینان دارند

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٣٤

اشتباه محض مثال: His inspirations were plain wrong = الهاماتش اشتباه محض بود

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٢٩

ثابت مثال: His foreign policy vision had remained the same دیدگاه سیاست خارجۀ او همچنان ثابت مانده بود

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢٨

ترجیح دادن – موافق بودن مثال: He favoured the latter = او دومی را ترجیح داد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣١

شمّ سیاسی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣٣

بیماری ذاتی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣٢

مشروعیت دهنده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣١

به افرادی می گویند که حرف هایشان تأثیر زیادی بر جماعت دارد. به عنوان مثال، به Local opinion formers می توان گفت "ریش سفیدهای محل"

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢٩

مرز مشخص مثال: They had crossed a clear line of medical ethics آنها از مرز مشخصی از اخلاق پزشکی عبور کرده بودند

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

رسیدن به ( از لحاظ بررسی و نتیجه گیری ) مثال: We may one day mature into the view = ما شاید روزی به این نتیجه برسیم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

معلول ذهنی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣٤

به خصوص به خاطرِ

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣٤

آرایش تازۀ نژادی مثال: Hitler knew that racial reordering on this scale is currently impractical هیتلر می دانست که آرایش تازۀ نژادی در چنین مقیاسی فع ...

پیشنهاد
٣١

نفع اقتصادی - نفع اقتصادی داشتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣٥

جلب حمایت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣٤

در مورد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣٤

احیای ملی - تجدید قوای ملی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣٣

عناصر تشکیل دهنده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣٧

کشتی نجات

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣٩

بدون قید و شرط – بدون هیچ تغییری مثال: The plan was approved without qualification = آن طرح بدون هیچ تغییری پذیرفته شد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣٧

موفقیتی شگرف مثال: It was a dramatic success for him = موفقیتی شگرف برای او بود

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣٦

ماشین روباز مثال: He was driving in his open top car او با ماشین روبازش درحال رانندگی بود

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣٨

توضیح مناسب – توجیه قابل قبول مثال: It was a possible explanation for the whole episode توضیحی مناسب برای کل ماجرا بود

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣٧

سابقه خوب. پیشینه خوب مثال: He was a conservative officer from a good background او افسری محافظه کار با سابقه ای خوب بود

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣٩

به نتیجه ای رسیدن مثال: He came to the view that David was not to be trusted او به این نتیجه رسید که دیوید قابل اعتماد نیست

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣٩

بی خبر گذاشتن مثال: He had deliberately kept me in the dark او عمداً من را بی خبر گذاشته بود

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

ناپلئون کوچک این واژه ای است که استالین در مورد ژنرال توخاچفسکی به کار می برد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٩

ارتش سرخ مثال: He was the most brilliant military thinker in the Red Army او درخشان ترین متفکر نظامی در ارتش سرخ بود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣٨

هدف اصلی مثال: A woman whose chief objective was to please Maryam in any way she could زنی که هدف اصلی اش این بود که مریم را به هر نحوی که می تواند خ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣٣

مورد بررسی قرار دادن مثال: The evidence against him could, in due course, be tested in military court شواهد علیه او می تواند در زمان مناسبی در دادگاه ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣٣

عنوان کردن مثال: He had presented evidence = او دلیلی عنوان کرده بود

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣٢

به لحاظی، به نحوی، به گونه ای. مثال: What was believed by some to be = آنچه که به نحوی تصور می شد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣٧

عقب نشینی نکردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣٤

at root a traditional officials : از تبار صاحب منصبان قدیمی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣٥

اگر جمله مربوط به مسائل نظامی باشه، معنی گماشته بهتر است.