undernourishment

/ˌʌndəˈnʌrɪʃmənt//ˌʌndəˈnʌrɪʃmənt/

معنی: سوء تغذیه، گرفتار سوءتغذیه
معانی دیگر: undernourished سوء تغذیه

جمله های نمونه

1. His health collapsed from undernourishment.
[ترجمه گوگل]سلامتی او از سوء تغذیه به هم ریخت
[ترجمه ترگمان]سلامتی او از undernourishment خراب شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. What with overwork and ( what with ) undernourishment, she fell ill.
[ترجمه گوگل]چه با کار زیاد و (چه با) سوء تغذیه، او بیمار شد
[ترجمه ترگمان]چه با این کار و چه کار و چه با چه درد و چه، او بیمار شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. What with overwork and what with undernourishment his brother became very ill.
[ترجمه گوگل]چه با کار زیاد و چه با سوءتغذیه برادرش سخت بیمار شد
[ترجمه ترگمان]با این کار که از کار زیاد داشت و با این که برادرش به شدت مریض شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Few of them starved to death: diseases take a deadlier toll of weakened bodies than undernourishment.
[ترجمه گوگل]تعداد کمی از آنها از گرسنگی جان خود را از دست دادند: بیماری ها تلفات مرگبارتری برای بدن های ضعیف می گیرند تا سوءتغذیه
[ترجمه ترگمان]تعداد کمی از آن ها از گرسنگی تلف می شوند: بیماری از اجساد ضعیف شده آن کشنده تر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The workers' ignorance compounds their poverty: everywhere, failure to follow the most elementary rules of diet makes undernourishment worse.
[ترجمه گوگل]جهل کارگران فقر آنها را تشدید می کند: در همه جا، عدم رعایت ابتدایی ترین قوانین رژیم غذایی، سوءتغذیه را بدتر می کند
[ترجمه ترگمان]کارگران بی خبری از فقر خود را زیر پا می گذارند: در همه جا، عدم پیروی از ابتدایی ترین قوانین رژیم غذایی، undernourishment را بدتر می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The collapse of his health is brougt on by undernourishment.
[ترجمه گوگل]از بین رفتن سلامتی او ناشی از سوء تغذیه است
[ترجمه ترگمان] سلامتی او his brougt on on is is is is is is is is is is is is is is is is is is is is is is is is is is is is is
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Forty per cent of children under five in developing countries are short for their age because of undernourishment.
[ترجمه گوگل]40 درصد از کودکان زیر پنج سال در کشورهای در حال توسعه به دلیل سوءتغذیه نسبت به سن خود کوتاه هستند
[ترجمه ترگمان]چهل درصد از کودکان زیر پنج سال در کشورهای در حال توسعه به دلیل of کوتاه هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سوء تغذیه (اسم)
malnutrition, undernourishment

گرفتار سوء تغذیه (اسم)
undernourishment

انگلیسی به انگلیسی

• condition of getting less than the required food needed for health and growth

پیشنهاد کاربران

بپرس