پیشنهاد‌های میرزایی (١,٤٨٢)

بازدید
١,٨٩٠
تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

⭕️🅥🅔🅡🅑 domesticate = اهلی کردن ، رام کردن ، بومی کردن ⭕️🅝🅞🅤🅝 domestic = خدمتکار ⭕️🅐🅓🅙🅔🅒🅣🅘🅥🅔 domestic = بومی ، اهلی ، داخلی domestic ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٤

⭕️🅥🅔🅡🅑 domesticate = اهلی کردن ، رام کردن ، بومی کردن ⭕️🅝🅞🅤🅝 domestic = خدمتکار ⭕️🅐🅓🅙🅔🅒🅣🅘🅥🅔 domestic = بومی ، اهلی ، داخلی domestic ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٥

صفت : اهلی ، رام شده فعل : اهلی کردن ، رام کردن

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٤

بطور ناچیز

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

They predicted that I would fail آنها پیش بینی کردن که من شکست میخورم

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٣

کشتی گردشی یا تفریحی ( به انگلیسی: cruise ship ) گونه ای کشتی مسافری است که برای سفرهای تفریحی استفاده می شود. فعل : گشت زدن ، رهسپار بودن

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٣

کشتی گردشی یا تفریحی ( به انگلیسی: cruise ship ) گونه ای کشتی مسافری است که برای سفرهای تفریحی استفاده می شود.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

دارو ، دوا

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

market = مغازه ، بازاریابی کردن marketer = بازاریاب ، فروشنده marketing = بازاریابی

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٣

market = مغازه ، بازاریابی کردن marketer = بازاریاب ، فروشنده marketing = بازاریابی

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٣

market = مغازه ، بازاریابی کردن marketer = بازاریاب ، فروشنده marketing = بازاریابی

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

روزه در اسلام عبادتی است که انسان برای انجام فرمان خدا از اذان صبح تا اذان مغرب تمام روزهای ماه رمضان از چیزهایی که روزه را باطل می کند خودداری نماید ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

مارچوبه plant whose stems are eaten as a vegetable

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٣

کج ، بطور کجی ، کجکی He wore his hat askew

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٤

چپ چپ The beggar asked for change, but the haughty woman only looked at him askance گدا تقاضای پول خرد کرد، اما زن مغرور فقط چپ چپ به او نگاه کرد نکت ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

پرس و جو کردن یا اطلاع یافتن از احوال کسی

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٣

۱ _ پرسیدن ، سوال کردن Ask him where to go ۲ _ درخواست کردن Ask for . . . ۳ _ دعوت کردن Ask them for dinner

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٣

کنار ، به کنار She stepped aside to let them pass او کنار ایستاد که بهشون اجازه بده بگذرن

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

در ساحل، به سوی ساحل on or to the shore

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

طرد شده

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

ناخوانا غیر قابل خوانش

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

prevaricated = طفره رو ، دو پهلو ، دروغگو

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٤

دستبند

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

زخم ، جراحت

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٣

این واژه فقط به معنای همزن است تعاریف خانم مرضیه فلاحی غلط است . در کتاب study skills معنای این واژه را در تمرینی بصورت انحرافی آورده و ما باید حدس ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

مبهم ، دور از فهم

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

لانگمن دیکشنری : شرمنده

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

خاکستر noun خاکستر رنگ پریده ، خاکستر کم رنگ adj

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

۱ _ غیر جنسی without sex ۲ _ بی جنسگرا not interested in sex

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٣

نسبت دادن نکته : از اونجایی که حرف اضافه to همراه این واژه میاد ، یک phrasal verb است اونم از نوع جدا شدنی ! Example : He ascribed his success to lu ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٣

نسبت دادن نکته : از اونجایی که حرف اضافه to همراه این واژه میاد ، یک phrasal verb است اونم از نوع جدا شدنی ! Example : He ascribed his success to lu ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٣

زاهد کسی که از لذت و آسایش جسمی بخصوص برای دلایل مذهبی اجتناب می کند Somebody who avoid physical pleasure and comforts , especially for religious rea ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٨

ascend = بالا رفتن ، صعود کردن ascent = بالا ، صعود

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٣

لانگمن دیکشنری : بالا رفتن go up

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

پادشاه شدن ملکه شدن become king or queen

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٤

لانگمن دیکشنری : به زودی زود 𝕒𝕤 𝕤𝕠𝕠𝕟 𝕒𝕤 𝕡𝕠𝕤𝕤𝕚𝕓𝕝𝕖

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٣

جگوار پستاندار گوشتخوار از تیرة گربه سانان ، دارای جثه ای درشت تر از پلنگ

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

وارد کننده

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

⭕️🅥🅔🅡🅑 innovate = نوآوری کردن ⭕️🅝🅞🅤🅝 innovation = نوآوری innovator = نوآور ⭕️🅐🅓🅙🅔🅒🅣🅘🅥🅔 innovative = نوآورانه ⭕️🅐🅓🅥🅔🅡🅑 innovat ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٥

⭕️🅥🅔🅡🅑 innovate = نوآوری کردن ⭕️🅝🅞🅤🅝 innovation = نوآوری innovator = نوآور ⭕️🅐🅓🅙🅔🅒🅣🅘🅥🅔 innovative = نوآورانه ⭕️🅐🅓🅥🅔🅡🅑 innovat ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

⭕️🅥🅔🅡🅑 innovate = نوآوری کردن ⭕️🅝🅞🅤🅝 innovation = نوآوری innovator = نوآور ⭕️🅐🅓🅙🅔🅒🅣🅘🅥🅔 innovative = نوآورانه ⭕️🅐🅓🅥🅔🅡🅑 innovat ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٩

⭕️🅥🅔🅡🅑 innovate = نوآوری کردن ⭕️🅝🅞🅤🅝 innovation = نوآوری innovator = نوآور ⭕️🅐🅓🅙🅔🅒🅣🅘🅥🅔 innovative = نوآورانه ⭕️🅐🅓🅥🅔🅡🅑 innovat ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٥

⭕️🅥🅔🅡🅑 innovate = نوآوری کردن ⭕️🅝🅞🅤🅝 innovation = نوآوری innovator = نوآور ⭕️🅐🅓🅙🅔🅒🅣🅘🅥🅔 innovative = نوآورانه ⭕️🅐🅓🅥🅔🅡🅑 innovat ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٣

۱ _ سلول ( یاخته ) ۲ _ سلول ( زندان )

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٣

لانگمن دیکشنری : هنر دوست Interested in art or knowing a lot about art

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

لانگمن دیکشنری : ساده و طبیعی Definition : simple and natural ; almost foolish

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٥

صنعتگر مترادفش میشه craftsman

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٣

صنعتگر مترادفش میشه artisan

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

تنفس مصنوعی

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٣

هوش مصنوعی The modern world is the world of robots with artificial intelligence