پیشنهادهای میرزایی (١,٤٨٢)
لانگمن دیکشنری : چرب کردن put oil on especially in a ceremony
لانگمن دیکشنری : داروی مسکن
لغو کردن synonym : cancel
لانگمن دیکشنری : مستمری سالیانه
معانی کلی annual در دیکشنری لانگمن : 𝐚𝐝𝐣𝐞𝐜𝐭𝐢𝐯𝐞 : ⭐ happening once every year = سالانه ⭐ for one year = یک ساله 𝐧𝐨𝐮𝐧 : ⭐ plant that li ...
مراقبت کردن Take care of your friends I don't care یعنی اهمیت نمیدم
لانگمن دیکشنری : حاشیه نوشتن Definition : add notes to ( a book )
لانگمن دیکشنری : سالروز
تاریخچه
لانگمن دیکشنری : دشمنی Definition : powerful hatred
در حالت صفت میشه ( زنده ) و در حالت فعل میشه ( زندگی بخشیدن )
در دیکشنری لانگمن این واژه رو ( سر زندگی ) معنا کرده اما نمیشه گفت درسته چون بنده در هیچ دیکشنری دیگه ای نتونستم مثالی از این واژه پیدا کنم و به عقید ...
رنج شدید Definition : great suffering , esp of the mind
لانگمن دیکشنری : پشم آنقره 𝐈𝐭'𝐬 𝐧𝐨𝐮𝐧 𝐚𝐧𝐝 𝐮𝐧𝐜𝐨𝐮𝐧𝐭𝐚𝐛𝐥𝐞 Definition : soft wool made from fur of some goats or rabbits
معانی دیکشنری لانگمن 👇 ۱_ زاویه ۲_ ماهی گرفتن با قلاب angel for = با حقه گرفتن غیر از اینها معانی دیگری هم داره که باید بررسی بشه
⭕️🅥🅔🅡🅑 intensify = تشدید کردن ⭕️🅝🅞🅤🅝 intensity = شدت intensification = تشدید ⭕️🅐🅓🅙🅔🅒🅣🅘🅥🅔 intense = شدید intensive = فشرده ⭕️🅐🅓🅥� ...
⭕️🅥🅔🅡🅑 intensify = تشدید کردن ⭕️🅝🅞🅤🅝 intensity = شدت intensification = تشدید ⭕️🅐🅓🅙🅔🅒🅣🅘🅥🅔 intense = شدید intensive = فشرده ⭕️🅐🅓🅥� ...
⭕️🅥🅔🅡🅑 intensify = تشدید کردن ⭕️🅝🅞🅤🅝 intensity = شدت intensification = تشدید ⭕️🅐🅓🅙🅔🅒🅣🅘🅥🅔 intense = شدید intensive = فشرده ⭕️🅐🅓🅥� ...
⭕️🅥🅔🅡🅑 intensify = تشدید کردن ⭕️🅝🅞🅤🅝 intensity = شدت intensification = تشدید ⭕️🅐🅓🅙🅔🅒🅣🅘🅥🅔 intense = شدید intensive = فشرده ⭕️🅐🅓🅥� ...
⭕️🅥🅔🅡🅑 intensify = تشدید کردن ⭕️🅝🅞🅤🅝 intensity = شدت intensification = تشدید ⭕️🅐🅓🅙🅔🅒🅣🅘🅥🅔 intense = شدید intensive = فشرده ⭕️🅐🅓🅥� ...
⭕️🅥🅔🅡🅑 intensify = تشدید کردن ⭕️🅝🅞🅤🅝 intensity = شدت intensification = تشدید ⭕️🅐🅓🅙🅔🅒🅣🅘🅥🅔 intense = شدید intensive = فشرده ⭕️🅐🅓🅥� ...
⭕️🅥🅔🅡🅑 intensify = تشدید کردن ⭕️🅝🅞🅤🅝 intensity = شدت intensification = تشدید ⭕️🅐🅓🅙🅔🅒🅣🅘🅥🅔 intense = شدید intensive = فشرده ⭕️🅐🅓🅥� ...
⭕️🅥🅔🅡🅑 reside = ساکن بودن، سکونت داشتن ، سکونت کردن ⭕️🅝🅞🅤🅝 resident = ساکن residence = اقامتگاه ⭕️🅐🅓🅙🅔🅒🅣🅘🅥🅔 resident = . . . resid ...
⭕️🅥🅔🅡🅑 reside = ساکن بودن، سکونت داشتن ، سکونت کردن ⭕️🅝🅞🅤🅝 resident = ساکن residence = اقامتگاه ⭕️🅐🅓🅙🅔🅒🅣🅘🅥🅔 resident = . . . resid ...
⭕️🅥🅔🅡🅑 reside = ساکن بودن، سکونت داشتن ، سکونت کردن ⭕️🅝🅞🅤🅝 resident = ساکن residence = اقامتگاه ⭕️🅐🅓🅙🅔🅒🅣🅘🅥🅔 resident = . . . resid ...
⭕️🅥🅔🅡🅑 reside = سکونت داشتن ، سکونت کردن ⭕️🅝🅞🅤🅝 resident = ساکن residence = اقامتگاه ⭕️🅐🅓🅙🅔🅒🅣🅘🅥🅔 resident = . . . residential = مس ...
⭕️🅥🅔🅡🅑 reside = سکونت داشتن ، سکونت کردن ⭕️🅝🅞🅤🅝 resident = ساکن residence = اقامتگاه ⭕️🅐🅓🅙🅔🅒🅣🅘🅥🅔 resident = . . . residential = مس ...
۱_ مرز ، حاشیه ۲ _ محدودیت ۳ _ محدود کردن
اداری Part of speech : adjective Example : ministerial duties
عهده دار بودن ، عهده دار کردن ، ( در ) مسئولیت بودن he is in charge of the ministerial duties of the department
Ministry of Labor = وزارت کار
respond = پاسخ دادن response = پاسخ respondent = پاسخ دهنده responsibility = مسئولیت responsiveness = پاسخگویی ، پاسخ دهی responsible = مسئولیت پذیر ...
respond = پاسخ دادن response = پاسخ respondent = پاسخ دهنده responsibility = مسئولیت responsiveness = پاسخگویی ، پاسخ دهی responsible = مسئولیت پذیر ...
respond = پاسخ دادن response = پاسخ respondent = پاسخ دهنده responsibility = مسئولیت responsiveness = پاسخگویی ، پاسخ دهی responsible = مسئولیت پذیر ...
respond = پاسخ دادن response = پاسخ respondent = پاسخ دهنده responsibility = مسئولیت responsiveness = پاسخگویی ، پاسخ دهی responsible = مسئولیت پذیر ...
respond = پاسخ دادن response = پاسخ respondent = پاسخ دهنده responsibility = مسئولیت responsiveness = پاسخگویی ، پاسخ دهی responsible = مسئولیت پذیر ...
respond = پاسخ دادن response = پاسخ respondent = پاسخ دهنده responsibility = مسئولیت responsiveness = پاسخگویی ، پاسخ دهی responsible = مسئولیت پذیر ...
respond = پاسخ دادن response = پاسخ respondent = پاسخ دهنده responsibility = مسئولیت responsiveness = پاسخگویی ، پاسخ دهی responsible = مسئولیت پذیر ...
respond = پاسخ دادن response = پاسخ respondent = پاسخ دهنده responsibility = مسئولیت responsiveness = پاسخگویی ، پاسخ دهی responsible = مسئولیت پذیر ...
respond = پاسخ دادن response = پاسخ respondent = پاسخ دهنده responsibility = مسئولیت responsiveness = پاسخگویی ، پاسخ دهی responsible = مسئولیت پذیر ...
در حالت اسم به معنای ( سر ) و در حالت فعل به معنای ( اداره کردن ، تحویل دادن ) می باشد Example : 1_ My head is hurt 2 _ A ministry is headed by a mi ...
President = رئیس جمهور Prime minister = نخست وزیر به طور کلی در نظامهای سیاسی جهان دو نوع سیستم � ریاستی� و � پارلمانی� وجود دارد که بر اساس نگرش هری ...
President = رئیس جمهور Prime minister = نخست وزیر به طور کلی در نظامهای سیاسی جهان دو نوع سیستم � ریاستی� و � پارلمانی� وجود دارد که بر اساس نگرش هری ...
اونور آب واژه oversee یعنی نظارت کردن ، پاییدن
اونور آب واژه oversee یعنی نظارت کردن ، پاییدن
نظارت کردن ، پاییدن واژه oversea یعنی اونور آب
کارشناس حقوق Someone licensed to represent someone else in legal matters
گواهینامه مجوز دادن
بر طبق بر اساس
آیورمکتین ایورمکتین چیست؟ ایورمکتین دارویی است که برای درمان انگل هایی، مانند انگل های روده در حیوانات، و گال ( scabies ) در انسان تجویز می شود. دارو ...