پیشنهاد‌های میرزایی (١,٤٨٢)

بازدید
١,٨٩٩
تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

لانگمن دیکشنری : بی هوشی ، بی حسی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

لانگمن دیکشنری : کم خونی Also : anaemia definition : lack of enough red blood cells

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

لانگمن دیکشنری : کم خونی Also : anemia definition : lack of enough red blood cells

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

داستان/ حکایت / خاطره کوتاه definition : short interesting story that is true

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

لانگمن دیکشنری : دوجنسیتی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

لانگمن دیکشنری : انسان ماشینی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

لانگمن دیکشنری : ماهی کولی definition : small fish with a strong taste

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

لانگمن دیکشنری : مسئول خبر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

لانگمن دیکشنری: تبار تو از کدام تباری ؟ تبار بختیاری تو از کدام تباری ؟ تبار . . .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

لانگمن دیکشنری : جد ancestor like your great _ grandparents

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

لانگمن دیکشنری : علم تشریح

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

لانگمن دیکشنری : بررسی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

لانگمن دیکشنری : داروی ضد درد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

لانگمن دیکشنری : مقعد _نشستگاه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

لانگمن دیکشنری : خطای تاریخی مثلا ما اگه بگیم ناپلئون بناپارت ، داریوش هخامنشی رو دیده یک خطای تاریخی است زیرا ما میدونیم ناپلئون و داریوش هخامنشی در ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

تلویزیون بصورت 🅣🅥 هم نوشته میشود نکته : از حرف اضافه on برای مجموعه های در تلویزیون و بسیاری از موارد مختلف استفاده میشود ! e. g. 1_ He is on TV no ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

افسانه e. g. The legend of Joomong is one of the most favorite series on TV افسانه جومونگ یکی از مورد علاقه ترین سریال ها در تلویزیون است

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

اسم : لاستیک فعل : خسته کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

تاکیدی for example : Fill in the blank with the correct adjective form of the italicized verb

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٠

طاقت آوردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

۱_ ساعت مچی ۲_ تماشا کردن ۳ _ مراقبت کردن _ مواظب بودن 🖇 تفاوت 𝐬𝐞𝐞 و 𝐥𝐨𝐨𝐤 𝐚𝐭 و 𝐰𝐚𝐭𝐜𝐡 🔍 دیدن ( see ) اتفاق می افتد چون چشم ها باز هست ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

۱_ قدم به قدم به جلو رفتن ۲_ سخت نگرفتن مثلاً : آنقدر موضوع رو پیچیده نکن ، قدم به قدم بیا جلو ( یعنی آروم آروم هم میتونی پیشرفت می کنی )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

پارس واژه Persia برگرفته از متون قدیمی یونانیان می باشد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

فلسطینی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

فلسطین 🇵🇸

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

جسور بی باک

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

سخنگو ، سخنور

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

سخاوتمند ، بزرگوار

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٤

🔍 فرق through و throughout حرف اضافه through نشان دهنده حرکت به سمت تکمیل یا پایان چیزی است. e. g. “The sale goes through the end of June” "فروش ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٢

🔍 فرق through و throughout حرف اضافه through نشان دهنده حرکت به سمت تکمیل یا پایان چیزی است. e. g. “The sale goes through the end of June” "فروش ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

🔗 فرق relation و relationship واژه relation ارتباط بین افراد، کشورها، سازمان ها، قاره ها و غیره را نشان می دهد. توجه داشته باشید که این یک نوع ارتب ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

🔗 فرق relation و relationship واژه relation ارتباط بین افراد، کشورها، سازمان ها، قاره ها و غیره را نشان می دهد. توجه داشته باشید که این یک نوع ارتب ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٢

همه این معنی هایی که دوستان گفتن درسته اما همیشه gracefully معنی ( باشکوه _ با نظافت ) رو نمیده e. g. Jackie runs gracefully در جمله بالا gracefully ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

independent آزاد، مستقل ، آزاد کار کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

۱ _ فاز e. g. What's your mood ? فازت چیه ؟ ۲ _ حالت Synonym : state

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

متواضع _ فروتن A person should be modest when we are successful

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٢

⭕️ واژه doll ( عروسک ) را با واژه dull ( احمق ) اشتباه نگیرید !

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٣

احمق _ کودن _ کسل کننده _ کسل کردن یا شدن _ کدر کردن Synonyms : silly _ foolish _ stupid Antonyms : keen _ sharp _ honed اصطلاح معروف انگلیسی برای کا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٩

🧷 فرق different ( متفاوت ) و vary ( متفاوت بودن ) واژه different صفت است اما vary فعل می باشد Example 1: Work hours are different from one country ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

🧷 فرق different ( متفاوت ) و vary ( متفاوت بودن ) واژه different صفت است اما vary فعل می باشد Example 1: Work hours are different from one country ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

مرخصی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

در حالت فعل : پاره کردن _ تکه تکه کردن در حالت اسم : اشک نکته : اگر توجه کنید تلفظ واژه در حالت فعل ( تِر ) و در حالت اسم ( تی یِر ) خوانده میشود

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

۱ _ بلند کردن یا شدن ۲ _ بالا بردن یا رفتن ۳ _ سواری ۴ _ بریتیش انگلیش : آسانسور

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

Worth = ارزش Worse = بدتر Worst = بدترین

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

Worth = ارزش Worse = بدتر Worst = بدترین

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٩

Worth = ارزش Worse = بدتر Worst = بدترین

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

بصورت خوش فرم بصورت خوش استایل

پیشنهاد
٥

معنای واژه رو دوستان گفتن فقط خواستم بگم این واژه بلندترین واژه در زبان انگلیسی است که ۴۵ تا حرف داره ! pneumonoultramicroscopicsilicovolcanoconiosis

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

لانگمن دیکشنری : تفضیل دادن Definition: explain in more detail

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

لانگمن دیکشنری : کافی مترادف : enough