پیشنهاد‌های میرزایی (١,٤٨٢)

بازدید
١,٩٠٢
تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

با ارزش در پاسخ به اونی که نوشته ( ارزشمند تر ) باید بگم اشتباهه ❌ more valuable میشه ارزشمندتر ( وقتی more به پشت یک صفت چند هجایی میاد اون صفت به ص ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

تشویق _ الهام

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

درونی _ باطنی For example : Despite my inner desire, I accept your offer به عنوان مثال : علی رغم میل باطنی ، پیشنهاد شما را قبول میکنم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

در حالت اسم یعنی بادبادک و در حالت فعل فکر میکنم به معنای بادبادک بازی یا بادبادک سواری باشه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

منظره view _ landscape

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

در حالت اسم به معنی ( نظر یا پیشنهاد ) هست e. g. Give my regards to Matt نظراتم / پیشنهاداتم را به مت بده در حالت فعل به معنای ( ملاحظه کردن یا در ن ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

در همین فاصله

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

لانگمن دیکشنری : کمکیار _ دستیار e. g. the nurse's aide will bring you an extra pillow دستیار پرستار برای شما یک بالشت اضافه خواهد آورد. 🔻 توجه 🔻 ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

لانگمن دیکشنری : کمک _ کمک کردن _ کمکیار e. g. She came to my aid at once او یک بار به کمکم آمد . 🔻 توجه 🔻 شاید براتون سوال بشه که فرق این لغت با ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

مریضی ، بیماری synonym : sickness _ disease _ illness

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

مریضی ، بیماری synonym : ailment _ disease _ illness

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

مریضی ، بیماری synonym : ailment _ sickness _ illness

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

مریضی ، بیماری synonym : ailment _ sickness _ disease

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

به طور متحول کننده ای

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٠

این واژه وقتی استفاده میشه که چند واژه همراه هم میان e. g. primary school ( همایند _ همنشین ) میشه گفت همون compound nouns ( اسامی مخلوط ) هستن e ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

وسیله نقلیه Transportation

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

Get along with = have a good relationship with somebody

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

جایگزین ، جایگزین کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

hurt

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

پرداخت payment هزینه ، دستمزد ، شهریه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

پرستار پرستاری کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

exploratory trip ( esp. to Africa )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

remake

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

از کوره در رفتن e. g. You should go before I lose my temper بهتره بری قبل از اینکه از کوره در برم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

Male = جنس نر _ مذکر Mail = پُست

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

یکی یه دونه ی منی ( این عبارت به بچه هایی که تک فرزند هستن زیاد گفته میشه )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

Tie the knot = to get marry ازدواج کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

اصطلاح leave at the alter یعنی لحظه آخر نظرت رو عوض کنی !

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٥

اسمش : چاه صفتش : خوب _ سرحال قیدش : به خوبی فعلش : سرازیر شدن وقتی هم که اول جمله میاد به معنای ( خب _ بسیار خب ) هست

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

فعل این واژه به معنای ( دیدن کردن یا تماشا کردن ) است اما اسم این واژه شامل دو معنای متفاوت است ( ۱_ منظره ۲ _ عقیده )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

اسمش : دستگیره _ دسته فعلش : کنترل کردن _ رسیدگی کردن _ اداره کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣٦

این واژه وقتی اسم است یعنی ( رویکرد، روش ، شیوه، نزدیک ) و وقتی فعل باشد یعنی ( نزدیک شدن ، نزدیک آمدن ، نزدیک کردن )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

Council hall = سالن شورا

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

اساتید

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

طبقه منهای یک

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

عباراتی که تقریباً یک مقصود و معنا را میرسانند 👇 1_ don't bother me اذیتم نکن 2_ don't mess with me سر به سرم نزار 3_ don't offend me آزارم نده 4_ d ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

عباراتی که تقریباً یک مقصود و معنا را میرسانند 👇 1_ don't bother me اذیتم نکن 2_ don't mess with me سر به سرم نزار 3_ don't offend me آزارم نده 4_ d ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

عباراتی که تقریباً یک مقصود و معنا را میرسانند 👇 1_ don't bother me اذیتم نکن 2_ don't mess with me سر به سرم نزار 3_ don't offend me آزارم نده 4_ d ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

عباراتی که تقریباً یک مقصود و معنا را میرسانند 👇 1_ don't bother me اذیتم نکن 2_ don't mess with me سر به سرم نزار 3_ don't offend me آزارم نده 4_ d ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

عباراتی که تقریباً یک مقصود و معنا را میرسانند 👇 1_ don't bother me اذیتم نکن 2_ don't mess with me سر به سرم نزار 3_ don't offend me آزارم نده 4_ d ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

عباراتی که تقریباً یک مقصود و معنا را میرسانند 👇 1_ don't bother me اذیتم نکن 2_ don't mess with me سر به سرم نزار 3_ don't offend me آزارم نده 4_ d ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٠

عباراتی که تقریباً یک مقصود و معنا را میرسانند 👇 1_ don't bother me اذیتم نکن 2_ don't mess with me سر به سرم نزار 3_ don't offend me آزارم نده 4_ d ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٤

عباراتی که تقریباً یک مقصود و معنا را میرسانند 👇 1_ don't bother me اذیتم نکن 2_ don't mess with me سر به سرم نزار 3_ don't offend me آزارم نده 4_ d ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٥

عباراتی که تقریباً یک مقصود و معنا را میرسانند 👇 1_ don't bother me اذیتم نکن 2_ don't mess with me سر به سرم نزار 3_ don't offend me آزارم نده 4_ d ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٢

عباراتی که تقریباً یک مقصود و معنا را میرسانند 👇 1_ don't bother me اذیتم نکن 2_ don't mess with me سر به سرم نزار 3_ don't offend me آزارم نده 4_ d ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

اسم : چرم صفت : چرمی فعل : چرم کردن ❌ این واژه را با واژه leader ( رهبر _ پیشوا ) اشتباه نگیرید

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

زرنگ

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

لانگمن دیکشنری : حمایت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

لانگمن دیکشنری : حامی ، حمایت کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

لانگمن دیکشنری : رقیب Synonym : opponent _ enemy