پیشنهادهای میرزایی (١,٤٨٢)
محدوده سرعت
چسباندن گیر افتادن گیر کردن
برنامه _ برنامه ریزی کردن _ طراحی کردن synonym : organize _ design e. g. Adam's GPS was programmed to give directions in Spanish instead of English
هواپیمای دریایی
مدیر اجرایی synonym : managing director
مدیر عامل یا مدیر اجرایی synonym : executive director
کوه زباله
عبارات cut out و cut down هر دو یک معنای مشابه دارن و اون هم معنی قطع کردن یا حذف کردنه اما cut down بیشتر به معنای کاهش دادن یا کم کردن است . Examp ...
عبارات cut out و cut down هر دو یک معنای مشابه دارن و اون هم معنی قطع کردن یا حذف کردنه اما cut down بیشتر به معنای کاهش دادن یا کم کردن است . Examp ...
حساس ( allergic ) I'm allergic to milk من به شیر حساس هستم
حساسیت ( allergy ) Many people have some form of allergy بسیاری از افراد نوعی آلرژی ( حساسیت ) دارند
Trophy case جام قهرمانی _ جام مسابقات
پر کننده ( رجوع شود به expletive )
مبحث پر کننده ناسزا
ویولون زن
بنابراین در کل واژگانی که چنین معنی ای میدهند 👇 so therefore thus accordingly hence ergo thereupon insomuch
بنابراین در کل واژگانی که چنین معنی ای میدهند 👇 so therefore thus accordingly hence ergo thereupon insomuch
بنابراین در کل واژگانی که چنین معنی ای میدهند 👇 so therefore thus accordingly hence ergo thereupon insomuch
بنابراین در کل واژگانی که چنین معنی ای میدهند 👇 so therefore thus accordingly hence ergo thereupon insomuch
بنابراین در کل واژگانی که چنین معنی ای میدهند 👇 so therefore thus accordingly hence ergo thereupon insomuch
بنابراین در کل واژگانی که چنین معنی ای میدهند 👇 so therefore thus accordingly hence ergo thereupon insomuch
بنابراین در کل واژگانی که چنین معنی ای میدهند 👇 so therefore thus accordingly hence ergo thereupon insomuch
مکمل متمم
لغت loose / لوس / به معنای گشاد یا لق است لغت lose / لوز / به معنای باختن یا از دست دادن است
تردید _ شک indecisive میشه مردد _ بلاتکلیف
سرد کن سرد کننده
در حالت فعل به معنای مرور کردن یا ورق زدن هست e. g. thumb through the pages quickly مثال : به سرعت صفحات را مرور کنید / ورق بزنید
پاراف _ پاراف کردن امضای اختصاری، امضاء ( در اصطلاح سیاسی و بانکی معمول است ) ، پیش امضا
تعریف _ تمجید _ ستایش _ تحسین تعریف کردن _ تمجید کردن _ ستایش کردن _ تحسین کردن
بزرگ نویسی حرف اول واژه معادل مناسبی برای این واژه وجود ندارد
poem : شعر poet : شاعر scop : شاعر bard : شاعر minstrel : شاعر poetry : شعر ، شاعری poetic : شاعرانه poetically : به طور شاعرانه ⭕️ در کل scop , bard ...
poem : شعر poet : شاعر scop : شاعر bard : شاعر minstrel : شاعر poetry : شعر ، شاعری poetic : شاعرانه poetically : به طور شاعرانه ⭕️ در کل scop , bard ...
poem : شعر poet : شاعر scop : شاعر bard : شاعر minstrel : شاعر poetry : شعر ، شاعری poetic : شاعرانه poetically : به طور شاعرانه ⭕️ در کل scop , bard ...
poem : شعر poet : شاعر scop : شاعر bard : شاعر minstrel : شاعر poetry : شعر ، شاعری poetic : شاعرانه poetically : به طور شاعرانه ⭕️ در کل scop , bard ...
poem : شعر poet : شاعر scop : شاعر bard : شاعر minstrel : شاعر poetry : شعر ، شاعری poetic : شاعرانه poetically : به طور شاعرانه ⭕️ در کل scop , bard ...
poem : شعر poet : شاعر scop : شاعر bard : شاعر the Bard = شکسپیر ( شاعر معروف ) minstrel : شاعر poetry : شعر ، شاعری poetic : شاعرانه poetically : ب ...
poem : شعر poet : شاعر scop : شاعر bard : شاعر minstrel : شاعر poetry : شعر ، شاعری poetic : شاعرانه poetically : به طور شاعرانه ⭕️ در کل scop , bard ...
poem : شعر poet : شاعر scop : شاعر bard : شاعر minstrel : شاعر poetry : شعر ، شاعری poetic : شاعرانه poetically : به طور شاعرانه ⭕️ در کل scop , bard ...
old ancient قدیمی _ کهنه _ باستانی
موقتا
متناوب _ متناوب کردن جایگزین 🔶 متناوب یعنی یکی پس از دیگری، آنچه به نوبت بیاید.
انتشار
تازگی
definition میشه ( تعریف ) بنابراین define میشه ( تعریف کردن )
Organized
خوانش قرائت تلاوت
پخته ترین ( فرد , شخص ، آدم )
توسعه دادن _ گسترش دادن مترادفش میشه express
ارزش _ ارزش داشتن
با این وجود synonym : despite