پیشنهاد‌های دکترحامد رسولی (١,٦٧١)

بازدید
٥,٣٠٥
تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١٨

علاوه بر پیشنهاد اساتید محترم در پزشکی، اصطلاح "cut off" به یک مقدار یا حد مشخص اشاره دارد که برای تصمیم گیری های بالینی مورد استفاده قرار می گیرد. ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١٨

سلول های زایای جنینی ( Germ cells ) سلول هایی هستند که نقش اساسی در تولید مثل دارند. این سلول ها توانایی تبدیل شدن به سلول های تخمک ( در زنان ) یا اس ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١٩

علاوه بر پیشنهاد اساتید محترم . در پزشکی OS یعنی استرس اکسیداتیو . استرس اکسیداتیو ( Oxidative Stress ) وضعیتی است که در آن تعادل بین رادیکال های آ ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١٩

این اصطلاح نشان دهنده این است که بدن شما مقادیر زیادی از ویتامین ها و مواد معدنی را دریافت می کند که بیش از نیاز روزانه ی بدن است. مصرف بیش از حد این ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١٩

Undersupplementation به معنای ناکافی بودن مکمل های غذایی است. این اصطلاح معمولاً در مورد ویتامین ها و مواد معدنی استفاده می شود و نشان دهنده این است ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٨١

الگو. قالب. چارچوب. پیش زمینه. ریل هدایت، قالب چوبی یا فلزی، بالشتک. کالبد.

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٨١

موقتی. گذرا. آزمایشی. مشروط. غیرقطعی . فعلی . غیر دائمی.

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٧٧

عملکرد پذیری. قابلیت عملکرد.

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٨٩

زبان زرگری. زبان لاتی. زبان مخصوص کوچه و بازار. زبان ویژه کولی ها. گویش ویژه

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٧٩

عبوس. بداخلاق. بد خلق. کج خلق. پاچه گیر.

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١٢٦

علاوه بر ترجمه دوستان عزیز این واژه به معنای to run or go swiftly یعنی دویدن یا به سرعت رفتن هم میشود

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١٣٢

بی نظمی. عدم تعادل

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١٢٧

مقاوم . خودمختار. چغر. بد بدن. کله خر. یه دنده و لجباز

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١٣٦

تعقیب کردن، اذیت کردن. پیازچه، پیاز کوهی، موسیر اسپانیا

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١٣٧

برنامه، نرم افزار؛ برنامه تلویزیونی برنامه ریزی کردن، مجموعه حرکات اسکیت باز، برنامه، نقشه، روش کار، پروگرام، دستور کار، برنامه تهیه کردن، برنامه دار ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١١٢

دارای تزیینات. دارای زوائد. پر زرق و برق

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٩٥

matrimonial, conjugal, connubial, marital, marriage, nuptial, wedding جشن عروسی. متعلق به عروس. برای عروس. مراسم عروسی

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١١٢

توجیه کردن. هم تراز کردن، قضاوت کردن، تبرئه کردن، حق دادن، تصدیق کردن، ذی حق دانستن، کامپیوتر: هم تراز کردن، علوم نظامی: تصدیق کردن، توجیه کردن

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٨٤

ادم پر خور، شکم پرست، دله. به اصطلاح آدم لاشخور و مفت خور

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٨٢

شکاف. چاک دادن، شیار درآوردن، رنده کردن، چاک، شیار، مجرای عبور روغن، مجرا، کلون در، چفت در، تخته باریک، سوراخ جای کلید، شکاف یا سوراخی که برای انداخت ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٧٥

قابل تغییر، مغایر، نوع دیگر، گوناگون، مختلف، متغیر، روانشناسی: گونه، بازرگانی: گزینه

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٥٥

روده ای، امعایی، روده دار، مجرای گوارشی ، مربوط به روده

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٦٧

He/she is close fisted اصطلاحا یعنی او نم پس نمیدهد. او آدم خسیسی است. ( دستش را سوراخ کنی یک ریال نمیدهد )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧٠

برخورد کردن، تصادف کردن. تصادم کردن، بهم خوردن، کوبیده شدن. له شدن. باهم برخورد کردن. به زور باهم بودن . ادغام شدن یا ادغام کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥٩

presumed, accepted, alleged, assumed, professed - usually with to: meant, expected, obliged, required فرضی . تصور شده .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥٢

فرض کردن. بخود گرفتن، بخود بستن، وانمود کردن، تظاهر کردن، تقلید کردن، فرض کردن، پنداشتن، بعهده گرفتن، تقبل کردن، انگاشتن، التزام، در دست گرفتن، فرمان ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤٦

احساس کردن لمس کردن، محسوس شدن touch, caress, finger, fondle, handle , manipulate, paw, stroke - experience, be aware of, notice, observe, perceive ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤٧

اغاز چند کلمه پیاپی با یک حرف متشابه الصورت the use of several words together that begin with the same sound or letter in order to make a special eff ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤٥

a man who leads the prayers and songs in a Jewish religious service 2. the leader of a group of singers in a church آوازخوان مذهبی در فرقه یهودیت و م ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤١

مصونیت از خطا، عصمت، معصومیت، پاکی از گناه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤٠

کافر، بیدین، بی ایمان، شخص غیر مومن، ملحد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣٢

انکار، دست کشی، ترک

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣٢

ساطع کننده، تشعشع کننده، منتشر کننده، ساتع کننده، کامپیوتر: امیتر، علوم هوایی: امیتر، علوم نظامی: پس دهنده امواج

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥٣

فهرست اموال. لیست موجودی، صورت دارایی، موجودی کالا، دفتر دارایی، فهرست اموال، سیاهه، صورت کالا، دفتر دارایی، موجودی انبار، صورت، تحریر ترکه متوفی، رو ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣٥

کین خواه، خونخواه، دادگیر، انتقام جو. کینه جو.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤٠

قطعی، قاطع، صریح، معین کننده، نهایی final, absolute, complete, conclusive, decisive - authoritative, exhaustive, perfect, reliable, ultimate

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣٦

دودکش ناو، قیف، دودکش، بادگیر، شکل قیفی داشتن، ( مج ) . باریک شدن، ( تش ) . عضو یا اندام قیفی شکل، علوم مهندسی: قیف، شیمی: قیف، علوم نظامی: دودکش، عل ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣٢

generous, beneficent, benevolent, bountiful, lavish, liberal, magnanimous, open - handed, philanthropic, unstinting سخاوتمند، با گذشت، سخی، بخشنده. ک ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢٩

small sea creature that you can eat, which has ten legs and a soft shell میگو

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

اوج، ذروه، قله، منتها ( درجه ء ) ، سر، مرتفعترین نقطه، ( طب ) بحران، نقطه ء کمال، روانشناسی: اوج apex, apogee, capstone, climax, culmination, meridia ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

مزمن. دیرینه، سخت، شدید habitual, accustomed, confirmed, habituated, usual, accepted, customary, routine, wonted

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

فساد. تخریب. نابودی. خرابی. تباهی. مستهلک

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

قدرت، نیرومندی، زور، نیرو، انرژی، توان. شور. حرارت.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٧

کنسرت. انجمن ساز و آواز، هم آهنگی، توافق، تفاهم، مرتب کردن، جور کردن، هماهنگی negotiate, arrange, settle, agree, coincide, concord, concur, harmonize ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

ضابطه. قانون. کنترل، نظارت. مقررات و نظامات، نظام، نظامنامه، تنظیم، تعدیل، قاعده، دستور، قانون، آیین نامه، مقرره، علوم مهندسی: آیین نامه، الکترونیک: ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

مورب. کج. اریب. غیر مستقیم. مایل . منحرف.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٨

مزاحم شدن، ( تمرکز، خواب، آرامش کسی را ) بهم زدن مختل کردن، برهم زدن، بهم زدن، آشفتن، مضطرب ساختن، مزاحم شدن، زیست شناسی: بر هم زدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

فدایی، شهید راه خدا کردن، شهید، به شهادت رساندن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧٧

وصیت. میل . اراده . خواسته. مشیت، اختیار، رضا، وصایا، با وصیت واگذار کردن، خواستن، خواست، خواهش، آرزو، نیت، قصد، وصیت نامه، اراده کردن، وصیت کردن، می ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

مرکز. کانون. قطب. برجستگی، ناف، کاسه چرخ، رینگ چرخ، توپی چرخ، قطب، مرکز فعالیت، علوم مهندسی: چرخ فرز، علوم هوایی: توپی، علوم نظامی: طوقه