پیشنهاد‌های دکترحامد رسولی (١,٦٧١)

بازدید
٥,٣١٦
تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

مفهوم. تصور کلی، راه کار، تدبیر، روش اجرای یک چیز، چکیده، فکر، عقیده، روانشناسی: مفهوم، علوم نظامی: خلاصه خط مشی. عقیده، اعتقاد. تصور، اندیشه، نظریه، ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٦

وسط چیزی گذشتن، از جایی رد شدن. متقاطع، عرضی، عبور کردن، تقاطع کردن، برخورد کردن، قطع کردن یک مسیر، صلیب، خاج، چلیپا، علامت ضربدر یا به اضافه، حد وسط ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٧

وسط چیزی گذشتن، از جایی رد شدن. متقاطع، عرضی، عبور کردن، تقاطع کردن، برخورد کردن، قطع کردن یک مسیر، صلیب، خاج، چلیپا، علامت ضربدر یا به اضافه، حد وسط ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٥

مایه هیبت یا حرمت، پر از ترس و بیم، حاکی از ترس، ناشی از بیم، وحشت اور، ترس اور شگفت آور - شگفت انگیز - هیجان انگیز - زیبا - نفس گیر - دلهره آور - چش ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٥

تکلیف. واگذار کردن، ماموریت دادن، انتقال اظهار، تعیین تعداد سهمیه، گمارش، واگذاری، انتقال قانونی، حواله، تخصیص اسناد، تکلیف درسی و مشق شاگرد، وظیفه، ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

انتزاعی ( یک نوع سبک هنری ) ، تجریدی، مطلق ( عدد ) ربودن، بردن، کش رفتن، خلاصه کردن، چکیده کردن، جداکردن، تجزیه کردن، جوهرگرفتن از، عاری ازکیفیات وا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٩

٢٧سلام جناب استاد قربانی با همه احترامی که واسه هم رشته خودم قائل هستم پس از یک هفته صفحه باز کردم تمام نشستی روی نظرات من نظر گذاشتی یعنی اینقدر بیک ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

٢٧سلام جناب استاد قربانی با همه احترامی که واسه هم رشته خودم قائل هستم پس از یک هفته صفحه باز کردم تمام نشستی روی نظرات من نظر گذاشتی یعنی اینقدر بیک ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٦

کلمه. واژه پرداز . لغت، لفظ، گفتار، واژه، سخن، حرف، عبارت، پیغام، خبر، قول، عهد، فرمان، لغات را به کار بردن، با لغات بیان کردن، کامپیوتر: واژه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١١

زردپی طرفین حفره پشت زانو، عضلات عقب ران، زردپی، زانوی کسی را بریدن، فلج کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٢

قطعا، حاکمانه، امرانه، حکما

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٤

تاسف خوردن، زاریدن، سوگواری کردن، سوگواری، ضجه و زاری کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٥

دره کوچک، حلق، دره تنگ، گلوگاه، ابکند، شکم، گدار، پر خوردن، زیاد تپاندن، با حرص و ولع خوردن، پر خوری کردن، پر خوری، عمران: گذرگاه تنگ بین دو کوه، معم ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٢

بااب گرم سوزاندن، اب جوش ریختن روی، تاول زده کردن، تاول، اثر اب جوش بر روی پوست، سوختگی، اب پز کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٢

دروغگو، کاذب. نعناعی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٤

مطلوب، پسندیده. مرغوب، خواستنی، خوشایند

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٢

عتاب کردن، تشر زدن، نهیب زدن به

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٩

اسب، توسن، مرکوب، وسیله نقلیه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٠

وفق دادن، سازگار کردن صلح دادن، آشتی دادن، تطبیق کردن، راضی ساختن، وفق دادن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٥

عوارض بیماری. عواقب . پیچیدگی. مشکل . مسئله بغرنج.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٩

مدیر. عملگر. مدیر عامل، مدیر اجرایی، مجری، هیئت رئیسه، ضابط عدلیه، قوه مجریه، کامپیوتر: مجری، قانون فقه: قوه مجریه، روانشناسی: مدیر، بازرگانی: مجری، ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٣

خوشه. مجموعه. کلاستر، خوشه ای، گروه، سنبله، دسته کردن، جمع کردن، خوشه کردن، لوستر چند شاخه شمش، خوشه مین، علوم مهندسی: قالب، کامپیوتر: گروه، الکترونی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٤

حد متوسط، حد معمول. میانگین حسابی، خسارت ( دریائی ) ، معدل گرفتن، به دست آوردن مقدار متوسط، مقدار متوسط، میانگاه، حد متوسط، معدل، متوسط، درجه عادی، ح ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٢

انتظار داشتن. پیش بینی کردن، چشم داشتن، منتظر بودن، حامله بودن، علوم نظامی: انتظار داشتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٠

لیموترش. رنگ لیمویی، ورزش: باخت عمدی، بردن بازی بیلیارد به روش آماتوری

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

محدود کردن؛ حد. حریم، کران ( حد ) ، کنار، پایان، اندازه، وسعت، معین کردن، منحصر کردن، علوم مهندسی: محدود، قانون فقه: محدود کردن، روانشناسی: محدود کرد ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١١

متفخر، مایه افتخار، سربلند

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١١

شورا؛ سازمان خدمات شهری. هیات، انجمن، مشاوره، مجلس، کنکاشگاه،

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

ساختار، تشکیل. صورت بندی، فرم، زیرگاه، تشکیل دادن، شکل گیری، تکوین، آرایش، شکل، ساختمان، تشکیلات، احداث، صف آرایی، تشکیل، رشد، ترتیب قرار گرفتن، معما ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

تنش؛ گرفتگی ( عضلات ) . کشش، امتداد، تمدد، قوه انبساط، سفتی، بحران، تحت فشار قرار دادن، کشمکش، علوم مهندسی: امتداد، عمران: کشش، معماری: تنش، روانشناس ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

مسابقه. مباحثه وجدل کردن، اعتراض داشتن بر، ستیزه کردن، مشاجره، رقابت، دعوا، مورد تردید یا اعتراض قرار دادن، بازرگانی: اعتراض کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

نهر، جویبار. رود. جوی . روانه، جریان آب آبیاری، جویبار، جوب، رودخانه، مسیل، جریان، نهر، رود، جوی، جماعت، جاری شدن، ساطع کردن، بطور کامل افراشتن ( پرچ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

آب میوه، شیره، عصاره، شربت، جوهر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

مشکوک بودن. بدگمان شدن، ظنین بودن، گمان کردن، شک داشتن، مظنون بودن، مظنون، موردشک،

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

جنگجو، رزمنده. جنگ کننده، جنگنده، مشت باز، ورزش: بوکسور، علوم هوایی: هواپیمای جنگنده، علوم نظامی: هواپیمای شکاری، هواپیمای جنگنده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٩

بار زدن؛ بار. ظرفیت، شارژ کردن، بارگیری کردن، ذخیره کردن، فشار، مسئولیت، بار الکتریکی، عملکرد ماشین یا دستگاه، بار کردن، گرانبار کردن، سنگین کردن، فی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

خطا. غلط، اشتباه کردن، درست نفهمیدن، اشتباه، کامپیوتر: اشتباه، اشتباه کردن، بازرگانی: خطا

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

داستان رازآلود، معمایی. رمز، راز، سر، معما، صنعت، هنر، فن، کسب، شغل، حرفه، پیشه، قانون فقه: تجارت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

هدف، مقصود. مفاد، مفهوم، غرض، عزم، منظور، عمد، در نظر داشتن، قصد داشتن، پیشنهادکردن، نیت، قصد، مقصود، غایت،

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

پیشرفته. عالی، جلویی، ترقی کرده، پیش افتاده، مترقی. جلوافتاده، کامپیوتر: Data Communication Control Protocolپروتکل پیشرفته کنترل ارتباطات، پیشرو. روا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

با تفنگ شلیک کردن. تیر اندازی کردن. تیر زدن، هدف گرفتن شکار، زخمی کردن یا کشتن شکار، تیراندازی کردن، زدن با تیر، پرتاب کردن، تیرباران کردن، پرتاب کر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

داد و ستد، کسب و کار، تجارت. بده بستان مبادله یا معاوضه کردن، صنعت، سوداگری، بازرگانی، کسب، پیشه وری، کاسبی، مسیر، شغل، پیشه، حرفه، مبادله کردن، آمد ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

تدارک، آماده سازی. مقرر کردن، فراهم کردن، تهیه کردن، آذوقه، توشه، تهیه، قید، بند، ماده، قوانین، مقررداشتن، شرط کردن، بازرگانی: تدارک، علوم نظامی: تدا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

مرکز. میان، وسط، نقطه مرکزی، درمرکز قرار گرفتن، تمرکز یافتن، متمرکز کردن، کانونی کردن، متمرکز، نقطه اتکاء، کیان، مجمع، علوم مهندسی: نقطه گره، کامپیوت ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

nonentity, cipher, lightweight ( informal ) , menial هیچکس. آدم بی اهمیت، آدم گمنام

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

چرخیدن. فشردن فلز، فشردن سرد، اسپین، چرخش توپ، فرفره، چرخش ( به دور خود ) ، ( دور خود ) چرخیدن، ریسیدن، رشتن، تنیدن، به درازا کشاندن، چرخاندن، علوم م ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

کارفرما، سرکار، مباشر ظالم، جبار، سختگیر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

کارگر زیر دریایی، علوم نظامی: خدمه زیردریایی. کارکنان زیر دریایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

مجازا. استعاری. استعاره ای. کنایه ای

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

attractive, alluring, appealing, bewitching, drawing, enchanting, fascinating, glamorous, magnetic, seductive فریبنده. دلربا. جذاب. گیرا. دلکش. جالب. ...