پیشنهاد‌های دکترحامد رسولی (١,٦٧١)

بازدید
٥,٣١٢
تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

بی میل، مخالف، ناراضی، نا رضا، بی تمایل، بی رغبت. بیزار. متنفر. بی رضایت . دودل، مردد، درنگ کننده، تامل کننده. خجالتی. دارای عدم اتکاء به نفس، محجوب

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

دعوا و مشاجره کردن اتفاق افتادن، رخ دادن، ذرات رادیواکتیوی که از جو به زمین می ریزد، باران رادیواکتیو، زیست شناسی: فرونشست

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

فقدان، کمبود. عدم، نبودن، نداشتن، احتیاج، کسری، فاقد بودن، ناقص بودن، کم داشتن، نیازمندی، نبودن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

معتبر، موجه. موثق. نافذ، قابل قبول، قوی، سالم، قانونی، درست، صحیح، دارای اعتبار، موثر، قانون فقه: معتبر، نافذ، بازرگانی: قابل اطمینان، درست، علوم نظا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

وضعیت. موقعیت، وضع، عارضه، حالت، چگونگی، مقید کردن، شرط نمودن، شایسته کردن، شرط مهم در قرارداد، مشروط کردن، شرطی کردن، شرط

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

مجددا بیان کردن، تصریح کردن، باز گفتن. بازگو کردن. دوباره ادا کردن. دوباره گویی. دوباره گفتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

نیشدار، تند، تیز، هجو امیز، سوزش اور burning, acrid, astringent, biting, corroding, corrosive, mordant, vitriolic - sarcastic, acrimonious, cutting, ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

گل، لجن. گل آلود کردن، تیره کردن، علوم مهندسی: رسوب، عمران: گل، معماری: لجن، زیست شناسی: گل

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

خراب کردن، ویران کردن؛ خرابه، ویرانه، لاشه ماشین و هواپیما پس از حادثه. کالای بازیافتی از کشتی یا ماشین شکسته یا خانه ویران، کشتی شکسته، خرابی، لاشه ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

زیبا. قشنگ. خوبرو. خوشگل. جذاب. گیرا. دلبر. دوست داشتنی. خوب .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

relating to the position or job of someone or something:وابسته به مقام و موقعیت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٠

ابرو کنار راه، کنده، چاله، سنگر رابط خندق کندن، شهر، خندق، حفره، راه اب، نهراب، گودال کندن، عمران: راه اب، معماری: جوی، زیست شناسی: ابرو، ورزش: حفره ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

حیله، برپا کردن، نصب قطعات، بادگل و بادبان اراستن، مجهز کردن، اماده شدن، با خدعه و فریب درست کردن، گول زدن، دگل ارایی، وضع حاضر، سر و وضع، اسباب، لوا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

صاحب. مالک . دارا. possessor, holder, landlord or landlady, proprietor

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

خودبه خود. خود انگیز، بی اختیار، فوری، شیمی: خود به خود، روانشناسی: خود انگیخته، علوم هوایی: خود انگیز

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

اشراف زاده، اعیان. صاحب، ارباب، خداوندگار، فرمانروا، شاهزاده، مالک، ملاک، حکمروایی کردن، مانند لرد رفتار کردن، عنوان لردی دادن، بازرگانی: ارباب

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

ترویج کننده فروش، پیش برنده، ترقی دهنده، ترویج کننده، قانون فقه: موسس، بازرگانی: مبلغ، ورزش: برگزار کننده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٩

topic, affair, business, issue, matter, object, point, question, substance, theme - citizen, national, subordinate - subordinate, dependent, inferi ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٥

copy, duplicate, mimic, recreate, reduplicate, reproduce تکرار کردن. تکثیر یافتن. ازدیاد. زیاد شدن. برگرداندن، تازدن، جورساختن، کپی، تقلید کردن، ادا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

firm, compact, concrete, dense, hard - strong, stable, sturdy, substantial, unshakable - sound, genuine, good, pure, real, reliable. reliable, depen ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤٩

خواسته. مشیت، اختیار، رضا، وصایا، با وصیت واگذار کردن، خواستن، خواست، خواهش، آرزو، نیت، قصد، وصیت نامه، اراده کردن، وصیت کردن، میل کردن، فعل کمکی'خوا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

mediator, ambassador, delegate, diplomat, honest broker, intermediary, moderator

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

توانایی های خود را به رخ کشیدن، پز دادن. تفاخر کردن. فخر فروشی کردن. لاف، مباهات، بالیدن، خودستایی کردن، سخن اغراق آمیز گفتن، به رخ کشیدن، رجز خواندن ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١١

مهندسی صنایع: ارزش، بها، قیمت، قدر، قابلیتی که به موقع و به قیمتی مناسب برای خریدار فراهم میشود و در هر مورد توسط خریدار تعریف می شومهندسی صنایع: تول ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١١

sureness, assurance, confidence, conviction, faith, positiveness, trust, validity - fact, reality, sure thing ( informal ) , truth اطمینان، یقین. قط ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

That which entitles one to confidence, credit, or authority استوار نامه، گواهی نامه، اعتبار نامه، اختیار

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

نفوذ کردن در منطقه، تراوش کردن، نشر کردن، گذاشتن، در خطوط دشمن نفوذ کردن، علوم نظامی: نفوذ به منطقه. از سوراخهای صافی گذراندن، صاف کردن، با تراوش گذر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

enormous, colossal, giant, huge, immense, mammoth, stupendous, titanic, tremendous غول پیکر. بسیار بزرگ. هنگفت . کلان. ماموت. عظیم الجثه.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

judgment, arbitration, conclusion, decision, finding, pronouncement, ruling, settlement, verdict قضاوت، داوری، احقاق حق، حکم ورشکستگی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

dear, admired, adored, darling, loved, pet, precious, prized, treasured, worshipped عزیز، معشوق، محبوب، مورد علاقه. دلبر. عزیز دل. با ارزش

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

azure, cerulean, cobalt, cyan, navy, sapphire, sky - coloured, ultramarine - depressed, dejected, despondent, downcast, low, melancholy, sad, unhapp ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

great, enormous, fearful, gigantic, huge, intense, tremendous. excellent, amazing, brilliant, fantastic ( informal ) , magnificent, marvellous, outst ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

نمره. نشان کردن، مارک ( واحد پول کشور آلمان ) ، نشانه کردن، علامت گذاری کردن، نشانه هدف، نمره گذاری کردن، نمره، نشانه، نشان، هدف، پایه، نقطه، درجه، م ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

high - spirited, animated, cheerful, ebullient, energetic, enthusiastic, lively, spirited, vivacious - luxuriant, abundant, copious, lavish, plentifu ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

evident, apparent, clear, conspicuous, distinct, indisputable, manifest, noticeable, plain, self - evident, undeniable, unmistakable واضح، بدیهی، مشه ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

outline, abstract, plan, rough, sketch, version - order, bill ( of exchange ) , cheque, postal order. outline, compose, design, draw, draw up, formu ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

elation, ecstasy, exaltation, exhilaration, intoxication, joy, jubilation, rapture رضامندی، خوشی، خوشحالی، رضایت، مشاط، شنگولی. شادی. کیف. شعف.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

cause, aim, goal, grounds, incentive, intention, motive, object, purpose - sense ( s ) , intellect, judgment, logic, mind, rationality, sanity, soun ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

to make a high or musical sound by blowing air out through your lips سوت. صفیر، سوت زدن، ورزش: سوت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٢

alike, duplicate, indistinguishable, interchangeable, matching, twin یکسان، همسان برابر، همانند، همان، مساوی، علوم مهندسی: کاملا برابر، روانشناسی: هم ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

companion, buddy ( informal ) , chum ( informal ) , comrade, mate ( informal ) , pal, playmate - supporter, ally, associate, patron, well - wisher ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

personality, big name, big shot ( informal ) , dignitary, luminary, star, superstar, V. I. P. - fame, distinction, notability, prestige, prominence ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

passage, alleyway, backstreet, lane, passageway, pathway, walk کریدور، راهرو، غلام گردش، محل عبور، گذر. جاده. معبر، گذرگاه، خط سیر، پیاده رو، کوچه خ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٩

important, big, considerable, material, meaningful, momentous, significant, substantial, weighty نتیجه ای، مهم، دارای اهمیت، پربرایند. قابل ملاحظه، چ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

فرا مفصلی. ترا مفصلی. ماورای مفصلی. سراسر مفصلی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

تغییر و تبدیل استخوان. بازده استخوان. دگرگونی استخوان.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

پیری سلولی. کهولت سلولی. ازکار افتادگی سلولی. ناتوانی سلولی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

indicative, characteristic, suggestive مطابق نشانه بیماری، نماینده، حاکی از علائم مرض، ( طب ) نشانه بیماری. نماینده، حاکی، دال، نشانه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

همیشگی، پایا. مداوم، پایدار، ثابت قدم، باثبات، استوار، وفادار، دائمی، عدد ثابت، کامپیوتر: ثابت، معماری: ثابت، دائمی: ثابت، مقدار ثابت، دایمی