تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

زننده, زشت، شنیع Her bloody, bitten legs were . indecorously splayed

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

- ( رفتار ) زشت، ناشایست، زننده، رفتاری که برازنده شخص نباشد. دور از شان بودن - ( لباس ) : نا مناسب، برازنده نبودن ( تناسبی با موقعیت ، مجلس یا شخص ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

- یعنی - به عبارتی - To put it another way - In other words • None of that is to say : نه به این معنا که؟؟!! • None of that is to say there aren’ ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

یهویی به مال و منال رسیدن ، به گنج رسیدن Strike it rich Kick the jackpot Shout if you hit paydirt

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

ته مانده، باقیمانده Leftover, residue, remnant, remainder, . These bloody leavings had been his neighbors

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

۱ - رفتن، عازم شدن، to leave ۲ - شروع کردن to start, to get started I just want to get rolling

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

نمیشه گفت، نمیشه فهمید، Its impossible to know

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

همینطوری بی ربط گفتن To say something that has nothing to do with the current discussing topic

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢١

۱ - کسی که زندگی رو خیلی سخت گرفته A person who overly controls everything can't relax and enjoy life ۲ - قدیمی مسلک، متعصب conservative، Straight l ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٤

بلا استفاده شدن کاربرد خود را از دست دادن به فراموشی سپرده شدن به کنار رانده شدن To become obsolete No longer used To be discarded The usage of ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

1 - a noisy, cheap, disreputable bar, club 2 - a bar that provides country music for the clients 3 - a type of music

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

سر زبانها افتادن، خیلی معروف شدن ( در رسانه ها ) To become talked about That 8 years old Ugandan boy has become a sensation Her book quickly becam ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٥

توجه دیگران را به شدت جلب کردن، To attract or impress With these outfits on you'll turn heads wherever you go

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

۱ - یه جا، مداوم، بدون/بی وقفه ، پشت سر هم، In a particular span of time All at once • I peeled 20 kilograms of potatoes at a clip ۲ - به سرعت : q ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

Also: true to type طبق معمول، طبق روال قبل Exactly as expected Behaving the way expected Following one's usual pattern True to form, she spent ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٤

۱ - مست Extremely drunk or intoxicated ۲ - نحیف، خسته، ضعیف ، تکیده ، لاغر ، فرتوتphysically or mentally exhausted, thin, weak, emaciated ۳ - بیهوده ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

به حریم خصوصی کسی تجاوز کردن، وارد حریم ملک کسی شدن Stepping over boundries

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

با تمام قوا، با همه توان, تمام عیار Full scale Using all available resources Using one's all strength No return to the all out viciousness of th ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

سردرگمی، درهم برهمی، رفت و آمد بی هدف، بی نظمی و اغتشاش Moving about in a confused manner There was a great deal of milling and a . good deal of ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

Bone tired Fatigued Extremely tired Shot Whacked out Exhausted

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

Bone weary Fatigued Exhausted

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

پارکت، کف پوش چوبی A patterned flooring made of wooden blocks

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

پیرسینگ بینی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

طرحی روی پارچه که از شکل اسکلت نوعی ماهی گرفته شده. A geometric pattern similar to a herring fish bone structure. This pattern consists of columns i ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

اعضای خانواده بویژه پدر و مادر One's close family especially mother and fother

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

در واقع، در واقعیت، در عمل، عملا، در میدان عمل آنچه در واقیعت به وقوع می پیوندد In reality Facts on the ground Realities on the ground

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

کهن، قدیمی، باستانی، دیرین Ancient, very old, aged , existed for ages Age - old traditions and costumes

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

قنداق کردن To wrap infants up gently in a light blanket to help them sleep longer and feel calm, secure, and snug like they did in their mother's wo ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

جایگاه مهم/برجسته/ویژه داشتن یا یافتن مورد توجه قرار گرفتن اهمیت پیدا کردن I have never seen such an openness to talking about grief. Now it's fron ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

Crazy

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

۱ - مردن To die ۲ - رابطه را به هم زدن، قطع رابطه کردن To discontinue a relationship

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

پشمی مبهم، در هم برهم

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

ترکیب، مخلوط A mixture of things

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٩

قوت عمده مردم یک منطقه یا کشور a necessary commodity for which demand is constant

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

( کره, کرم، لوسیون و . . ) را به مقدار زیاد روی ( نان، پوست، . . ) پخش کردن، مالیدن Spread or apply a lot of something Spread thickly slather yo ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

چاشنی Something that adds flavor to food

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

برای انجام کار یا گرفتن خدمات نیازی به ترک ماشینتون ندارین. A drive - through shop or restaurant is one where you can buy things without leaving your

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

تاید لباسشویی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

حقایق و واقعیات در مقابل ذهنیات و تصورات

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

اختصاص دادن بودجه، بودجه بندی Budget allication

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

دمپایی انگشتی تغیرر ناکهانی در مسیر یا عقیده و نظر A sudden reversal in stanse, attitude or direction

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

دلسرد کردن To discourage

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

گلاویز شدن to havd a fistfight مشاجره لفظی شدید و طولانی کردن To argue heavily at length

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

مجذوب شدن، پر از شور و شعف شدن To fill with delight To be charmed I was enraptured by his charming voice

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

هشداری که از قبل داده می شود We got heads up before being attacked

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

باریکلا!

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

کسی که از مردان متفر است A oerson who dislikes men مرد گریز مرد ستیز

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

Backmasking

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

معکوس سازی یا برگردان آهنگ یا موسیقی و ارسال پیام های سری توسط آن Is revesing the song to send secret messages Revese music A recorfing technick in ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

آستانه ای، در مرز in threshold or border ما بین In between Transitional in the liminal state between life and death