predilection

/ˌpredəˈlekʃn̩//ˌpriːdɪˈlekʃn̩/

معنی: میل، رجحان، علاقه شدید به چیزی، جانبداری، برگزیدگی، تمایل قبلی
معانی دیگر: پیشگرایی، تمایل ذاتی، پیش خواستاری، پیش خواهی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: an inclination to favor something; partiality or preference.
مترادف: inclination, partiality, preference, propensity
متضاد: aversion
مشابه: affinity, bent, favor, fondness, penchant, predisposition, proclivity, tendency, thing

- She had always had a predilection for playing classical music and had little interest in jazz.
[ترجمه گوگل] او همیشه به نواختن موسیقی کلاسیک علاقه داشت و علاقه چندانی به جاز نداشت
[ترجمه ترگمان] او علاقه شدیدی به موسیقی کلاسیک داشت و علاقه ای به جاز نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. He has a predilection for rich food.
[ترجمه گوگل]او تمایل زیادی به غذاهای غنی دارد
[ترجمه ترگمان]او علاقه شدیدی به غذای غنی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Most readers have had a predilection to dismiss the arguments and speculations.
[ترجمه گوگل]اکثر خوانندگان تمایل به رد استدلال ها و حدس و گمان ها داشته اند
[ترجمه ترگمان]اکثر خوانندگان تمایل دارند که بحث ها و گمانه زنی های را از بین ببرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Or had he had a predilection for liking young ladies?
[ترجمه گوگل]یا تمایلی به دوست داشتن خانم های جوان داشت؟
[ترجمه ترگمان]یا تمایل شدیدی نسبت به خانم های جوان داشت؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. In fact, there seems to be a general predilection of benign strictures for the left side of the colon.
[ترجمه گوگل]در واقع، به نظر می رسد تمایل کلی برای تنگی های خوش خیم برای سمت چپ روده بزرگ وجود دارد
[ترجمه ترگمان]در واقع، به نظر می رسد که یک تمایل عمومی به باریک بینی خوب برای سمت چپ of وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Given, then, that volcanoes have a predilection for the seaside, let's now pin down more precisely where they occur.
[ترجمه گوگل]بنابراین، با توجه به اینکه آتشفشان‌ها تمایل زیادی به ساحل دارند، بیایید اکنون مکان وقوع آنها را با دقت بیشتری مشخص کنیم
[ترجمه ترگمان]با این حال، آن آت و آتش فشانی به دریا علاقه دارند و حالا بیایید دقیق تر مشخص کنیم که کجا هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. There is, however, a predilection for materials and principles of gravity, weight, mass, density and balance.
[ترجمه گوگل]با این حال، تمایلی به مواد و اصول گرانش، وزن، جرم، چگالی و تعادل وجود دارد
[ترجمه ترگمان]با این حال، تمایل به مواد و اصول گرانش، وزن، جرم، چگالی و تعادل وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. ConclusionMacular CWZ could be a predilection site of CNV in exudative AMD.
[ترجمه گوگل]ConclusionMacular CWZ می تواند یک محل تمایل CNV در AMD اگزوداتیو باشد
[ترجمه ترگمان]ConclusionMacular CWZ می تواند یک مکان تفریحی of در AMD exudative exudative باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Thanks for the God's predilection, I am slender and have a genius of music.
[ترجمه گوگل]با تشکر از تمایل خداوند، من لاغر اندام هستم و در موسیقی نابغه ای دارم
[ترجمه ترگمان]به خاطر the خداوند، من ضعیف هستم و یک نابغه موسیقی دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Powers's scientism issues in a marked predilection for describing human motivation as the product of biology.
[ترجمه گوگل]علم گرایی پاورز در یک تمایل مشخص برای توصیف انگیزه انسانی به عنوان محصول زیست شناسی مطرح می شود
[ترجمه ترگمان]اهداف اصلی Powers در یک تمایل مشخص به توصیف انگیزه انسانی به عنوان محصول زیست شناسی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Long straggly hair, stained teeth, a predilection for exposing an ageing chest and, ugh, those creepy tinted glasses.
[ترجمه گوگل]موهای بلند، دندان‌های لکه‌دار، تمایل به افشای قفسه سینه پیر و، اوه، آن عینک‌های رنگی وحشتناک
[ترجمه ترگمان]موهای ژولیده، دندان های خون آلود، predilection برای آشکار کردن سینه پیر و اه، آن عینک دودی رنگ
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Predilection towards children is conniving them, which is adverse for their growth.
[ترجمه گوگل]تمایل به کودکان باعث می شود که آنها را اغوا کند که برای رشد آنها مضر است
[ترجمه ترگمان]بی توجهی نسبت به کودکان، آن ها را نادیده می گیرد که برای رشد آن ها زیان آور است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. This would explain my predilection for rapini, since my mother serves it every Thanksgiving.
[ترجمه گوگل]این می‌تواند تمایل من به راپینی را توضیح دهد، زیرا مادرم هر روز شکرگزاری آن را سرو می‌کند
[ترجمه ترگمان]این هم علاقه من به rapini، چون مادرم هر روز شکرگزاری ای می کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. This would explain my predilection for rapine, since my mother serves it every Thanksgiving.
[ترجمه گوگل]این می تواند تمایل من به تجاوز به عنف را توضیح دهد، زیرا مادرم هر روز شکرگزاری آن را انجام می دهد
[ترجمه ترگمان]این هم علاقه من به rapine، چون مادرم هر روز به آن خدمت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. It seems to have a predilection for young adults, as did its notorious ancestor, the 1918 Spanish influenza.
[ترجمه گوگل]به نظر می‌رسد که مانند جد بدنام آن، آنفولانزای اسپانیایی 1918، تمایل زیادی به بزرگسالان جوان دارد
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که به بزرگسالان جوان علاقه شدیدی دارد، همان طور که جد مشهور آن، the اسپانیایی ۱۹۱۸ بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. It'seems a predilection for young adults, as did its notorious ancestor, the 1918 Spanish influenza.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که این یک تمایل برای بزرگسالان جوان است، همانطور که جد بدنام آن، آنفولانزای اسپانیایی 1918
[ترجمه ترگمان]این یک علاقه به بزرگسالان جوان به نظر می رسد، همان طور که جد مشهور آن، ۱۹۱۸ اسپانیایی influenza بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

میل (اسم)
stomach, addiction, bar, desire, liking, tendency, will, shaft, propensity, leaning, goodwill, penchant, relish, axle, rod, bent, vocation, inclining, predilection, zest, hade, milestone, predisposition, proclivity

رجحان (اسم)
privilege, excellence, preference, predominance, distinction, predilection, predominancy

علاقه شدید به چیزی (اسم)
propensity, leaning, partiality, predilection

جانبداری (اسم)
siding, partiality, predilection

برگزیدگی (اسم)
predilection

تمایل قبلی (اسم)
predilection, predisposition

انگلیسی به انگلیسی

• predisposition, special tendency; liking, fondness, affinity
if you have a predilection for something, you have a strong liking for it; a formal word.

پیشنهاد کاربران

علاقه
شوق، اشتیاق، رغبت
( منبع: فرهنگ معاصر هزاره )
تمایل زیاد، کشش، علاقه وافر,
Penchant
Affinity
Disposition
Liking
Inclination
Affection
Fondness
Taste
Preference

بپرس