تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

مراسم، مهمانی یا جشن بسیار رسمی A formal social event

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

Creased Tousled Unkempt Disheveled Ruffled Extremely disorderly

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

آرایش مو، مدل مو The style of cutting and arranging hair

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

مثل روز روشن، پرواضح، بدیهی، مسلم • Truism is different than factual statements and they are opinions not facts. • Obvious truth It is almost co ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

۱ ) بجنب! راه بیفت! ۲ ) دست بکار شدن، شروع کردن to get started, to begin انجام دادن get on with something, perform, do With my wife off to work a ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

ژله ای که بعنوان دسر سرو می شود A fruit flavored, bright colored dessert made from gelatine

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

بالا بردن دستها به نشانه عصبانیت، آزردگی خاطر، بی صبری، ناامیدی ، تسلیم To raise both hands in the air in anger, frustration, despair, impatience, d ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

- مطمئن بودن از بابت ( عملکرد، درستی، صداقت ) کسی یا چیزی - اطمینان خاطر داشتن - وقتی دلت قرصه از بابت کسی یا چیزی - باور و اعتقاد داشتن I’m ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٥

۱ - بقا، قابلیت بقا، امکان بقا، توانایی حفظ حیات و رشد و نمو ۲ - عملکرد، قابلیت اجرایی، عملی، practical This term comes from the latin root vita, w ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٩

اولین گزینه ( برای انتخاب از بین سایر گزینه ها ) در شرایط خاص the best, first, or most appropriate person or thing to go to in a specific situation ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

افسردگی پس از زایمان The depression of mother after childbirth

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

شروع به رشد و شکوفایی کردن Begin to flourish, grow، expand rapidly Burgeoning: در حال رشد و توسعه، شکوفایی the city’s burgeoning civil rights mo ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

Informal, US مردن بویژه در جنگ یا با سقوط هواپیما Kick the bucket To die especially in battle or in a plane crash She really wanted to visit her ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

زمینه چینی کردن مقدمه چینی کردن مقدمات چیزی را فراهم کردن زمینه/شرایط را فراهم آوردن •Pave the way for This is toxic for democracy and lays the . ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

محکمه قضایی، دیوان محاکمه، دیوان قضایی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

راهزن، دزد دریایی، چپاول گر، یاغی A person who pillages or plunders Pirate Buccaneer Plunderer

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

۱ - جست و خیز کردن، بالا پایین پریدن، رقصیدن ( ناشی از هیجان و خوشحالی ) :To leap, run, jump, play, dance or move around excitedly In a playful wa ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

۱ - پرت، دور، کم رفت و آمد ۲ - ( از سر راه ) کنار رفتن، تموم شدن، ( بی طرفلیغ اولماخ، به ترکی ) We should cross at the most out - of . the way spot ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٩

کسی یا حیوانی که در جستجوی آذوقه است Hunter

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

جامع نگری Exhaustiveness and thoroughness are the gold standards for a good teacher

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

۱ - شخص یا چیزی که در کانون توجه قرار دارد A person or thing that is the focus of attention ۲ - آهنربای طبیعی ، سنگ معدنی که به طور طبیعی خاصیت آهنر ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

۱ - تولید کردن، درست کردن make, produce، create ۲ - ضرب کردن سکه To make coin out of metal 3 - نعنا

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

طفره رفتن، دور زدن، Sidestep Dodge Avoid Circumvent I told him to put his hands on the truck, but he sidestepped me and pulled a . gun from his wa ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

پولدار Rich Wealthy ( Loaded ( slang ( Flush ( informal Big shot Fat cat Deep pocket

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

( بیش از حد ) پرزرق و برق، Superficially attractive Attractive on a tasteless and showy manner Gaudy The gala drew a glitzy, moneyed crowd from ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

A small cage

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

Without missing a beat ۱ - بی درنگ Without pause or uncertainty ۲ - بدون اشتباه, بدون خطا Without any mistakes our failures

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٥

1 ) تعمیم دادن 2 ) استنتاج کردن 3 ) پیش بینی کردن بر اساس داده های موجود. 4 ) برآورد قیمت کردن to estimate the value of something by comparing it's ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

فوق العاده قوی، در مورد بو ( بسیار تند ) ، Overwhelming Extremely strong/intensive So strong that can't be resist

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

باقالی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

ظاهر شدن ( بویژه بصورت ناگهانی ) ، پدیدار شدن Pop up Appear unexpectedly

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

مسیحی بسیار مذهبی بویژه کسی که مجددا به مسیحیت روی آورده A very serious religious person especially a reborn or new born christian

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٨

از دماغ فیل افتاده، پر فیس و افاده Snooty Snobby

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

از دماغ فیل افتاده، پر فیس و افاده، خود برتر بین Snobby Stuck up

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

برو پی کارت، گم شو، بزن به چاک Go away Get lost Beat it Take a hike Run along Pop along Get the hell out of here Leave me f*** alone Drop dead : خفه ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

برو پی کارت، گم شو، بزن به چاک Go away Get lost scram Take a hike Run along Pop along Go play in the traffic Leave one alone

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

برو پی کارت، گم شو، بزن به چاک Go away Get lost Beat it Scram Take a hike Run along

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

بیش از حد در خانه میزبان ماندن و از مهمان نوازی او سوء استفاده کردن همان ضرب المثل: کنگر خورده، لنگر انداخته

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

بروز، مدرن The state - of - the art kitchen: آشپزخانه مدرن State of the art cell phone: گوشی موبایل بسیار پیشرفته

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

پستونک Pacifier ( Binky ( us ( Dummy ( uk ( Soother ( Canada یه اصطلاح کلی برای هر نوع پستونکی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

زننده, زشت، شنیع Her bloody, bitten legs were . indecorously splayed

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

- ( رفتار ) زشت، ناشایست، زننده، رفتاری که برازنده شخص نباشد. دور از شان بودن - ( لباس ) : نا مناسب، برازنده نبودن ( تناسبی با موقعیت ، مجلس یا شخص ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

- یعنی - به عبارتی - To put it another way - In other words • None of that is to say : نه به این معنا که؟؟!! • None of that is to say there aren’ ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

یهویی به مال و منال رسیدن ، به گنج رسیدن Strike it rich Kick the jackpot Shout if you hit paydirt

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

ته مانده، باقیمانده Leftover, residue, remnant, remainder, . These bloody leavings had been his neighbors

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

۱ - رفتن، عازم شدن، to leave ۲ - شروع کردن to start, to get started I just want to get rolling

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

نمیشه گفت، نمیشه فهمید، Its impossible to know

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

همینطوری بی ربط گفتن To say something that has nothing to do with the current discussing topic

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢١

۱ - کسی که زندگی رو خیلی سخت گرفته A person who overly controls everything can't relax and enjoy life ۲ - قدیمی مسلک، متعصب conservative، Straight l ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٥

بلا استفاده شدن کاربرد خود را از دست دادن به فراموشی سپرده شدن به کنار رانده شدن To become obsolete No longer used To be discarded The usage of ...