تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

نوبت را رعایت نکردن، در صف بدون نوبت جلوی کسی ایستادن To enter somewhere in the middle of a line of people who are waiting for something, rather tha ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

رستوران، غذا خوری، اغذیه فروشی informal ) place to buy and eat prepared food ) Three of his eateries are running with reduced staffing, serving o ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

کسی که در نقش خریدار بسیار مشتاق برای فریب و ترغیب خریداران برای خرید کالایی یا خدمتی بازار گرمی می کندو Plant یا stooge نیز نامیده می شود. He accus ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

تخفیف خورده، ارزان، ارائه شده با قیمت پایین تر از قیمت اصلی Rpeduced price، bargain - priced, inexpensive, cheap Cut - rate clothing stores

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

مرکز تجاری، بازار Trade market, market, marketplace . A new trade mart is being built in the town Some mini marts lack the capacity to accept cash

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٥

۱ - با هل دادن و تنه زدن راه خود را در میان جمعیت باز کردن و جلو رفتن ۲ - توده، انبوهی از ( a jostle of ) A jostle of liquor marts To make one's wa ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٢

۱ - به هوش آمدن to recover conciousness ۲ - تغییر عقیده یا موقعیت دادن to change position or opinion or accept an idea ۳ - فرا رسیدن، مکررا اتفاق ا ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

Coldcock: زمین زدن، زدن با مشت Beat, knock down ( out ) with punch , hit very hardly , Getting socked in the face She was just a nut and I coldcocke ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

۱ - نوشیدن مشروبات الکلی ۲ - جذب کردن، کشیدن Receive into the mind and retain

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

۱ - ( معمولا در مورد افراد سالمند ) ضعیف و ناتوان از نظر فیزیکی، رنجور ، دارای کهولت ۲ - کسی که فاقد اراده و شخصیت محکم است one who is lacking firmn ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

طرز کار، عملکرد، •functioning •The way of functioning, operating or working •Internal mechanism of device Understanding of the inner workings o ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

بیش از حد کاری، فعال و علاقمند به کار . کسی که دوست دارد با بر عهده گرفتن کار و مسئولیت بیشتر دیگران را تحت تاثیر قرار دهد. - This idiom alludes t ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

کسی که فراتر از حد انتظار و بسیار بیشتر از سایر مردم موفقیت کسب می کند ولی همچنان در پی موفقیت های بیشتری است و هرگز از کامیاب های خود رضایت کافی ندا ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

کسی که مقام تشریفاتی، ظاهری، نمادین دارد و عملا فاقد قدرت و نفوذ است. A head, leader only in name who has no real power, authority or influence

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

جربزه، شهامت ( معمولا بیش از اندازه ) Boldness in a foolish way Age looks with anger at temerity of youth, and with contempt on the scrupulously of ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

Distant and not friendly سرد، کسی صمیمی و خونگرم نیست قانی سویوخ

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

انجام کاری که باعث شود نام کسی در یادها بماند یا مشهور شود، شهرت یافتن، شهره شدن، نام خود را بر زبانها انداختن، نامدار شدن To become distinguished ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

مدعی، شاکی، خواهان A person who makes a claim All new claimants will receive an email requesting further identity verification.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

۱ - صاحب نفوذ، کله گنده ۲ - کسی که میخواهد خود را دست و دلباز، متشخص و پولدار نشان دهد؛ اعیان نما boastful and immoderate person I doubt whether s ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

های و هوی و هیجان بیش از حد، • hoopla • Fuss • Over excitement • when someone goes overboard getting too excited about something. unnecessary fuss ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

اسلحه/ چاقو کشیدن, حمل سلاح و استعمال آن داشتن قدرت، نفوذ و. . و اعمال آن The police arreste the knife wielding burglar To wield great powe/ huge in ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

زن تپل مپل، چاق، پر، گرد و گولی A woman with an overall rounded frame Thick women with wide hips and waistlines, full breasts, and a rounded backsi ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

بینی کوتاه و پهن با نوک سر بالا A short wide nose with an upturned tip The woman's glasses rose off her mug nose and then settled back.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

ضربه تند و تیز ( و مورب ) A sharp slanting blow He pulled the punch at the last second but it was still a solid clip to the jaw The man in the dir ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

لارو حشرات که از مواد در حال فساد تغذیه می کنند. Larva of flies which feed on decaying organic matter Maggots fled the burst belly of the dead wolf.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

۱ - عرق کردن ناشی از فعالیت زیاد بدنی to do physical exercise or hard work that makes you sweat. ۲ - تلاش بسیار کردن، put a lot of effort into so ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

بی ارزش، بدرد نخور، بی مصرف, غیر ضروری، قابل جایگزینی Of little value

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

تیراندازی از دو یا چندین نقطه و یا مسیر مختلف Lines of fire from two or more positions crossing each other at a single point

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

کسی که استخدام شده تا همه نوع کاری انحام بده.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

کسی که برای انجام کارهای یدی گماشت شده، مستخدم gofer

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

افرادی هستند که در سازمانی گماشته می شوند تا هنگام بازدیدهای رسمی و برای اعتبار بیشتر بخشیدن ظاهر امر طوری نشان داده شود که آن سازمان دارای تعداد زیا ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

کسی که در اداره ای همه نوع کار انجام می دهد. مستخدم همه کاره an employee or a handyman who does all kinds of work. his factotums covered up the dam ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

نوعی موسسه کاریابی که کارهای موقت برای افراد جویای کار پیدا می کند. offer temporary work for job seekers. Staffing or employment agencies offer lo ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

استخوان ران A thigh bone She ended up with a shattered femur after the race

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

شکست سختی خوردن، خسارت زیادی دیدن Luxurious villas set amid coconut groves on the beach took a battering.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

اتفاق غیر منتظره، خوش شانسی A surprising , unexpected and usually pleasing event Winning the first prize in the school’s drawing competition was a ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

غریب، نا آشنا، نا مانوس، غیر عادی، غیر معمول Unfamiliar, not habituated with, not accustomed, not used to , out of ordinary , unusual • An unaccusto ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

باشکوه، شاهانه, مجلل، شکوهمند Splendid The name Alice means "regally borned"

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

نگران یا عصبی کردن To make nervous, worried or irritated It should have set him on edge more than he already was.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

سوال انحرافی a question which is very difficult to answer either there is a hidden difficulty or because the answer that seems obvious is not the co ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

گل مژه a bump that develops on the eyelid or at the base of the eyelashes. A bacterial infection is the cause of most styes.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

Slang for food She was standing there with her sack of grub in one hand

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

۱ - یهو سر کشیدن ۲ - به آرامی پیش رفتن/ادامه دادن chug along To continue or proceed slowly and steadily • Plod along: to proceed slowly or tediou ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

غیر ارادی، بی اختیار Completely involuntary, you can't help it He looked with reflexive mistrust at the woman who had detached herself from the ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

بی حال، رنگ پریده، ضعیف ، کم نور Faint, weak, pale, sick, unanimated lacking vitality as from weariness or illness or unhappiness He thought a wa ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

ماهی گیری تفریحی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

پوستر حاوی عکس دختران جذاب و زیبا He kept gawking at that pin - up

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

بر تن کردن to put on a piece of clothing •players and coaches donned masks to plod carefully through the pandemic •The mom of three donned a bright ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

۱ - کشان کشان رفتن، خود را به سختی کشیدن Walking with difficulty, with heavy steps and slowly The crowd sas plodding towards the city Plod through ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

زل زدن، بر و بر نگاه کردن، خیره شدن با دهان باز معمولا در یک مکان عمومی Staring with an open mouth and blank look on the face So if something really ...