پیشنهاد‌های مالک میرزائی (٦٩٨)

بازدید
٩٢٦
تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

زیره کفش

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

گاز فردار

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

ضربه گیر در وسیله ای که پشت در و چسبیده به دیوار نصب می کنند تا ضربه در را بگیرد و از آسیب زدن به دیوار جلوگیری کند

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

پشت بند در ، چفت در

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

حواس جمع بودن مثال: . ?Are you confused No , I'm clear گیج شدی؟ نه . حواسم جمعه.

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

جدی مثال: ?Are you for real جدی هستی؟ جدی می گی؟

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

حالت تهوع. مثال: I feel sick حالت تهوع داشتن

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

معنی اصلی : مغناطیسی ، اهنربایی معنی عامیانه : جذاب و تو دل برو

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

اجرا کننده ، مجری

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

گاز بزرگ زدن به میوه ، بیسکوییت ، غذا و. . . . در مقابل nibble

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

گاز کوچولو زدن به میوه ، بیسکوییت و . . .

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ست لباس هاییکه تنمون هست مثال: I check out my outfit من لباس ها ( یی که تنم هست ) رو برانداز می کنم.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مرتب کردن مثل مرتب کردن لباس. مثال: I tuck in my shirt دارم پیراهنم ر. مرتب می کنم.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

باد کردن چیزی مثال: Pumping air into a baloon باد کردن یک بادکنک

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

I know rigt? دقیقا همینه. نه؟

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

[صرفا] جهت اطلاع

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Asap

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Broken : شکست عشقی خورده ، غمگین Broke : ورشکسته و بی پول

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

صورت حساب مثال: ?can we get the check please می شه صورت حساب رو به ما بدید؟

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آمیختن ، ترکیب کردن. مثال: Coffee with a splash of milk قهوه با ترکیبی از شیر

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

بافتن مو مثال: I'm braiding my daughter's hair دارم موی دخترم رو می بافم.

پیشنهاد
٠

به چیزی حساسیت داشتن

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سازگار بودن ، با مزاج ادم سازگار بودن مثال: The cow milk dosen't agree with me شیر گاو به من سازگار نیست

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شکر ، قند ، شیرینی جات ، غذاهای دارای شیرینی و مواد قندی

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مایل بودن به چیزی ، میل داشتن به چیزی مثال: I'm all set , but sorry میل دارم. اما نه متاسفم

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

پیشنهاد ، تعارف کردن چیزی مثال I appreciate the offer but I don't care it از تعارفتون ممنونم اما از این خوشم نمیاد

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

کم کردن مصرف چیزی. I'm cutting down on food دارم غذامو کم می کنم

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قبول نکردن ، نپذیرفتن

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

اب گازدار معادل fizzy water

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

این دیگه چیه؟ این دیگه چه کوفتیه؟

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در ساندویچی ها به ترکیب چیپس و همبرگر و نوشیدنی سافت که با هم برای مشتری سرو شود meal می گویند

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

امریکایی ها خودمونی به همبرگر می گن burger

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به رنگ موی سرخ یا نارنجی گفته می شود. به جای ginger از اصطلاح red hair هم استفاده می شود

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱ - به رنگ پوست سبزه می گویند. A brunete girl یک دختر سبزه ۲ - رنگ موی قهوه ای یا خرمایی

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد

آبکش شدن ، آبکشی کردن مثال: The water drains from the bottom آب از ته [ظرف] خالی می شه. ( آبکشی می شه )

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

معنی تحت اللفظی : روح ازاد ، روح سرگردان معنی اصطلاحی: معادل سینگل بودن ، مرد یا زنی که در هیچ رابطه ای نباشد ، چه دوست دختری و دوست پسری چه ازدواج ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کلاه سیلندری، زمانی مد بود مردها به سر می گذاشتند

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کلاه بالاکلاوا. مخصوص نیروهای ویژه پلیس

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دستشویی کشتتی

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به دستشویی هواپیما می گویند

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به سرویس بهداشتی می گن. تو جاهای عمومی مثل پارک ها و. . .

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دستشویی مردانه در کافه یا رستوران معادل men's room

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دستشویی زنانه تو رستوران و کافه. معادل ladies room

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به دستشویی زنونه تو کافه و رستوران می گویند. معادل powder room

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مجرای تنفسی.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

نوازش کردن

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پاچه خواری کردن

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

روی سگ کسی رو بالا آوردن

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پیش غازی معلق بازی غازی= بندباز با قاضی به معنای داور و قضاوت کننده اشتباه نگیرید.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

متضادش می شه: By mistake سهوا

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ذاتا مثال: That man is hyna by nature آن مرد داتا پست فطرت است

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اتفاقی مثال: I met him by chance اتفاقی ملاقاتش کردم.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

از حفظ مثال : The blind man sings by heart always مرد نابینا همیشه از حفظ اواز می خواند.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٢

منتهی شدن چیزی به نتیجه ای. . مثال : . You'll end up blind آخرش کور می شی . I'll end up crazy آخرش دیوونه می شم

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خدا رحمتش کنه

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نه بابا، راست می گی؟ زحمت کشیدی ( به طعنه ) وقتی به کار می ره که طرف یه چیز بدیهی می گه. مثال: Today is sunday. امروز یکشنبه س. No shit نه با ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

برای تعریف هم استفاده می شود. مثال I did it by myself خودم تنهایی انجامش دادم You're the shit تو هم واسه خودت پخی هستی ها.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بی کیفیت ، خراب ، چیزی که به گ. ه سگ هم نمی ارزه

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

یک روز رو مرخصی گرفتن

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

دست از کار کشیدن مثال: . I'm not ok Let call it a day من حالم خوب نیست. بیا کار رو متوقف کنیم

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Tender نرم و قابل بریده و له شدن Tough سفت و محکم و غیر قابل له کردن و بریدن

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

یه وسیله تو آشپزخو نه شبیه کفگیر که برای برگردوندن و این ور و اون ور کردن کوکو و کتلت و. . . استفاده می شود.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

انبری که سر سفره برای برداشتن سالاد و از این جور چیزا استفاده می شه

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

هاون و دسته هاون Mortar هاون Pastel. دسته آهن

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

لکه خیسی که روی صندلی و. . . باشه و باعث خیس شدن شلوار و. . . شود.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مخفف oh never mind اوه. مهم نیست.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مخفف عبارت زیر؛ Ask me anything از من هر چی دلت می خواد بخواه.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مخفف عبارت زیر: You live only once فقط یه بار زندگی می کنی. به زبون خودمونی تر؛ از زندگیت لذت ببر

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جا باز کردن برای نشستن مثال: ?Are you want me to scoot over ازم می خوای که جا باز کنم بنشینی؟

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سبیل گربه سانان

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

غبغب خروس

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پستان گاو

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Hungry angrry گرسنه و عصبانی

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

سفر رفت و برگشتی در مقابل single trip یعنی تک سفره

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مرور کردن. مترادف با review

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حذف کردن کسی یا چیزی

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مترادف با visit ملاقات کردن

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ادامه دادن. مترادف continue

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

معادل فعل cancel

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نان سبوس دار. گندم سبوس دار

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

مترادف cancel

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جا داشتن در مورد غذا خوردن به معنی میل داشتن مثال: ?Did you leave any room for dessert واسه دسر هم جا گذاشتی؟ ( دسر میل داری )

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اصل ( در برابر فیک ) . مثال: گوشه راست دسکتاپ ویندوز ۷ قفل شکسته نوشته: This copy of widows is not genuine این نسخه اصلی ویندوز نیست.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جا باز کرده ، گشاد شده برای چیزهایی مثل کفش و پوشاک و. . . بکار می رود.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در زبان عامیانه یعنی "پول" مثال: I have some green in my pocket تو جیبم یه مقدار پول دارم.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کلمه "پلیس" در زبان عامیانه

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

چیزی رو به کسی دادن مثال: . ?Can you pass me the book میتونی اون کتاب رو بدی بهم؟

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بند و نوار مثال : The strap of watch بند ساعت

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بند ، نوار مثال: Bra strip بند سوتین

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ساپورت شلواری زنونه ، جوراب شلواری

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بده بستون

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

هر از گاهی مثال: We come over them now and then هر از گاهی بهشون سر می زنیم.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تر و تمیز و مرتب

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

صحیح و سالم. مثال They delivered my brother safe and sound اونا برادر منو صحیح و سالم تحویل دادند.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اسکناس ۱ دلاری سایر اسکناس ها؛ ۱۰۰ دلاری. a Benjamin ۵۰ دلاری a Frog ۲۰ دلاری. a Jackson ۱۰ دلاری. a Sawbuck ۵دلاری. a Fiver ۲ دلاری. a Deuce

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اسکناس ۲ دلاری

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در زبان عامیانه به اسکناس ۵ دلاری می گویند.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در زبان عامیانه به اسکناس ۱۰ دلاری می گویند.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در زبان عامیانه به اسکناس ۲۰ دلاری می گویند.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در زبان عامیاته به اسکناس ۵۰ دلاری می گویند

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در زبان عامیانه به ۱۰۰ دلاری می گویند.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قهوه اسپرسو با شیر سرد

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چاقوی نان بری

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چاقوی دندانه دار

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اونقدر. . . . مثال: . . . I ate so much that اونقدر خوردم که. . . . . . I have so much money that اونقدر پول دارم که. . .

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

به یه دسته زرافه گفته می شود. مثال: a tower of giraffes یه دسته زرافه

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

به یک دسته پلنگ گفته می شود. مثال: A leap of leopards یه دسته پلنگ

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

به یه دسته طوطی گفته می شه مثال: A company of parrots یه دسته طوطی

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به یک دسته پنگوئن می گن کلونی. مثال: A colony of penguins یک کلونی پنگوئن

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

معنی اول :به دسته گرگ ها گفته می شود. معنی دوم: تنگ هم چیده شدن. یک سری چیزها که کنار هم ردیف و مرتب و بدون فاصله چیده شده باشند. مثل مولکول های ی ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سک نت کردن ، زندگی کردن ، اقامت کردن

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

پرسیدن و جویا شدن

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کنسرو گوجه فرنگی

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Ear واحد شمارش بلال است . مثال Give me two ears of corn لطفا دو تا بلال به من بده.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

به عکاسانی که دنبال گرفتن عکس از سوژه های خاص مثل سلبریتی های معروف هستند و این عکس ها را با قیمت های بسیار بالا به مجلات و نشریات می فروشند می گویند ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رایحه

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نیشگون گرفتن

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پس دادن جنس خریداری شده. مثال: . ?This suit is very tight . can I have a refund این کت خیلی تنگه. می وونم پسش بدم؟

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بدن نما ، شفاف ، لباسی که اون قدر بافتش نازک باشه که بدن از زیرش معلوم باشه. مثال: . This shirt is too see - through این پیراهن خیلی بدن نماست.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

اگه اخر جپله بیاد معنی میده "فوق فوقش" مثال: . He is 40 years old , if that اون فوق فوقش ۴۰ ساله باشه.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گرفتن و پیچوندن چیزی مثال . The teacher tweaked the boy's ear معلم گوش پسره رو پیچوتد

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

با انگشت فشار دادن ، با انگشت ضربه زدن

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٣

با ضربه انگشت چیزی رو پرت کردن و دور کردن. مثل شوت کردن تیله با انگشت یا شوت کردن حشره با انگشت یا. . .

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تیغ دار ، خاردار مثال: That plant is thorny on اون گیاه خارداره

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

لپ کسی رو کشیدن ، صورت کسی رو فشردن

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پوسته پوسته شدن مثال: The wall paint is peeling رنگ دیوار پوسته پوسته شده

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

صدای غژغژ دادن

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

سوسو زدن ، کم و زیاد شدن نور و. . .

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کوفته قلقلی

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

میوه گیاه بامیه

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

میوه ای که وقت چیدنش رسیدهدباشه. با ripe اشتباه نگیرید. Ripe : رسیده

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٣

خفن

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

کسی رو پیچوندن

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پوز دادن

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد

خلط بینی ، خِلمِش

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

لبریز ، چیزی که بیش از ظرفیت پر شده باشه. مثل ساندویچی که تا خرخره توش مواد ریخته باشن نشه بخوریش

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به زن زندگی جمع کن و خونه دار و کدبانو می گن keeper. مثال: . My wife is a keeper زن من زن زندگیه.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مخفف all right باشه ، خیلی خب. حله

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٢

گرایش جنسی نرمال به جنس مخالف در محاوره به معنای خوب ، ردیف. . مثال: ?You straight خوبی؟ ردیفی؟

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

رفیق ، داداش. مثال: ?What's up , dawg چه خبر رفیق؟

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ضربه کوفتگی I have a bump ضربه خوردم.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خار مثال: I have a splinter خار رفته تو بدنم.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ساعت ۶ عصر

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ساعت ۶ صبح ، فلق ، سپیده دم. متضادش: dusk شش عصر

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جوگیر شدن. مثال: I got carried away جوگیر شدم.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

راه افتادم. تو راهم.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

همین الان رسیدم

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دست و پا چلفتی بودن ، این دست به اون دست بگه گ. ه نخور

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

اهداف بلند در سر داشتن ، بلند پروازی کردن

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تو دردسر افتادن معادل اصطلاح : in a pickle

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

وانت شاسی بلندمثل kmc

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به موتورهای ک. و. ن. گشادی دنده اتومات می گن. مثل موتورهای طرح کلیک و. . .

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تلفظ سریع a little bit of

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مخفف is this

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تلفط سریع you are in it

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کفش بی پاشنه ( بیشتر زنانه )

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خرد و خاکشیر شدن

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

لب پر شدن. مثال: . the cup is chipped فنجون لب پر شده.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زبونتو گاز بگیر. ساکت باش ، این چه حرفیه؟

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

عالی ، درجه یک ، نامبر وان ، بی حرف و حدیث

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

ادم عشق مطالعه

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

موافقم

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

سر صحبت رو باز کردن

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

توی یک چشم بهم زدن آماده کردن چیزی

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

آب دماغ سبز و زشتی که آویزون می شه. در گویش استان گلستان : خِلمِش

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چرکی که کنار چشم جمع می شود. معمولا گوشه چشم جنب بینی

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ماده چرک و لزج مثال: Eye gunk چرک گوشه چشم

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

صحبت کردن با

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کم شدن. مترادف با decrease متضاد go up و increase

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

حاشیه رفتن ، از واقعیت دوری جستن

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

دکه ، غرفه فروش ، مغازه کوچک

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

محاسبه کردن

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

داد و بیداد کردن

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سوگندی که رئیس جمهور در مراسم تحلیف می خورد

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جریحه دار کردن. مثال A wise man never hurts girls feelings یک مردعاقل هرگز احساسات دختران را جریحه دار نمی کند.

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

به وجد آمدن مثال: The little girl keen mind pleased the audiance هوش شدیدا بالای دختر کوچولو حضار رو به وجد آورد.

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بریدن ، قطعه کردن و تکه تکه کردن مثال: The keen knife cut throyh the meat چاقوی تیز ، گوشت رو تکه کرد.

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دست تنگ بودن ، بی پول بودن مثال: I'm out of money right now در حال حاضر دستم تنگه

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

سنگدل مثال: I'm sorry. I was so hard on you متاسفم. من نسبت به تو خیلی سنگدل بودم.

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رو براه بودن ، اکی بودن مثال Everything is getting right همه چیز روبراهه.

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تلفظ سریع عبارت miss you

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تلفظ سریع عبارت did you like that? ازش خوشت اومد؟

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فرم تلفظ سریع did you eat? غذا خوردی؟

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قصد دارم، قراره تلفظ سریع I am going to

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

با ادم پولدار ازدواج کردن ، در گویش شرق گلستان به مردانی که با زنان یا دختران پولدار ازدواج می کنن می گن: ک. . ر طلا

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

آدم فضول و نخود هر آش

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ادم دورو

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٢

آدم سرد و بی احساس ، آدم یُبس و نچسب ، به قول امروزی ها " آدم تو ک. . ن نرو"

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قیام ، شورش

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ضربه

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

رو راست باش ، صادق باش

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٢

مرخصی مثال: I'm on leave من مرخصی ام. I'm on sick leave من در مرخصی استعلاجی ام. I'm on maternity leave من در مرخصی زایمانم.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

باز شدن دهان به قصد گفتن ناکفته ها مثال: Don't get me started نذار دهنم رو باز کنم.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تلفظ سریع ?did you have

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چکار کرد؟ تلفظ سریع عبارت زیر: ?What did he

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تلفظ سریع و عامیانه عبارت زیر: ?Why did you lie چرا دروغ گفتی؟

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تلفظ خودمونی ?is she

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حالت خودمونی ?is he

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تلفظ سریع و کوچه بازاری ?will he

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حالت سریع let"s go بیا بریم

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

پشم ریزون شدن ، برگ ریزون شدن ، پرچ ریزون شدن. ( نشان دادن تعجب و شگفتی بیش از حد ) مثال: It will knock your socks off برگات می ریزه

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به مثال: Moment by moment لحظه به لحظه Side by side پهلو به پهلو بعضی وقت ها هم معنی "به" را در عبارت داریم: مثال: Little by little کم کم Bit ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

بالا رفتن سن و سال ، افزایش سن. مثال: I'm turning 45 دارم ۴۵ ساله می شم.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تنه درخت قسمت های مختلف درخت : Branch شاخه Stick سر شاخه شکسته درخت Bark پوست درخت Trunk بدنه درخت Root ریشه Stump کنده ، ته مانده درخت توی زمین بع ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پک بیرون بر ، پک غذای بیرون بر مثال: Give me a to go box please بی زحمت به من غذا رو به صورت بیرون بر بدید. یا به طور ساده تر: لطفا بیرون بر بدید.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٢

یه لقمه بزن

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

مهمون من. به حساب من. مترادف با : it's on me

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

دنگی حساب کردن مثال: Let's go dutch بیا دنگی حساب کنیم.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

یکی از معانی cook انجام دادن کاری به نحو احسنته. مثلا وقتی یکی کارش رو خوب بلده به سایرین می گیم: Let him cook بذارید کار خودشو بکنه. یعنی اون ب ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ماسک پزشکی یک بار مصرف

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دستکش یک بار مصرف

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٣

رفتن مثال: . I'm heading off دارم می رم.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

باران و رگبار شدید

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بسیار غم انگیز ، جانسوز ، جانگداز

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

لنز چشمی مثال: . I wear contact lenses من لنز می دارم چشمام.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آدم تعطیل المغز

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کوررنگ مثال: . I'm color blind من کور رنگم.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

عزت زیاد

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٢

دو تا معنی متداولش: _ فیلمبرداری کردن _ ای داد بی داد

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

تمومش کن. بسه دیگه

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

برام فرقی نداره. مثال: ?Coffee or tea I'm easy چای یا قهوه؟ برام فرقی نداره.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بجنب ، عجله کن

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

غمت نباشه. مثال: Chin up bro. I'm here غمت نباشه داداش. من اینجا هستم

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چه خبر مبرا؟ حالت خیلی خودمونی و صمیمانه what's up

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حال و احوالت چطوره؟ حالت خیلی خودمونی برای جمله how are you

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٢

خیلی ها این کلمه را ترجمه می کنند "دوگانگی". این ترجمه غلطه. ترجمه درست "دوگانی" است. یعنی همزمان دو چیز بودن

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رو داشتن ، خجالت کشیدن مثال: I don't have face to ask روم نمی شه بپرسم

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

در اصطلاح عامیانه به معنی یه دفعه و سریع به خواب رفتن معادل عامیانه fall asleep

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٣

استراحت کردن ، در حال استراحت بودن معادل خودمونی relax مثال: I'm chiling من در حال استراحتم.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کوک کردن ، کوک بودن ، تنظیم کردن مثال: I'm fit as a filddle مثل یک ویولون کوکم. ( صحیح و سالم و تندرستم )

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مواد ساخت ترشیجات

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کسی رو با ماشین جایی رسوندن. مثال: Mehran gave me a ride yesterday مهران دیروز منو رسوند

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آدم ولگرد

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دلقک ( به معنای فحش )

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٢

آدم لاشی

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مغز نخودی ، مغز فندوقی ، کسمغز

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

آدم نخاله

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

پول پرست

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

روانی

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آدم عقب مونده ( از لحاظ فرهنگی و اجتماعی نه از لحاظ ذهنی )

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

لوده

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آدم خز ، در دهاتی ، بی کلاس

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

آدم رو مخ

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خل و چل

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آدم سر به هوا

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ادم بی عرضه یه جورایی مترادف است با nerd

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

بدذات ، آدمی که جنسش خرابه

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اسکل مترادف است با sucka

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اهسته راه رفتن

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

گورتو گم کن ، بزن به چاک

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فرچه گردگیری

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٢

حضور کسی رو نادیده گرفتن به قصد بی محلی و بی احترامی مثال: I'm sorry. I didn't mean to cut you اوه ببخشید. قصدم این نبود که حضور شما رو نادیده بگی ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

وای نه. . . وای. . . معادل oops

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

کجای. . . ؟ برای پرسیدن آدرس دقیق یک محل استفاده می شود. مثال: Whereabouts in Isfahan do you live دقیقا کجای اصفهان زندگی می کنی؟

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

سفید کردن جرم گیری کردن ( در مورد دندان )

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

خیلی و بیش از حد و اندازه مثال: I ate way to much بیش از اندازه غذا خوردم.

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

خیلی سیر ، تا خرخره خوردن مثال: I'm stuffed از بس خوردم دارم می ترکم.

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

سیر ( در مقابل گرسنه ) I'm full من سیر سیرم.

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آب کشیدن. مثال I rinse off my hands دستامو اب می کشم

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

کیفی که به صورت قطری از روی دوش ها عبور می کند و جلوی بدن قرار می گیرد

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کیف لوازم آرایشی

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کیف زنانه دسته زنجیری

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نوعی کیف یا کوله که دهانه آن با نخ یا کش، تنگ و گشاد و باز و بسته می شود.

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چای صاف کن

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به معنای دستگیره درِ گرد و توپی شکل است. با door handle به معنای دستگیره در اهرمی معمولی اشتباه نشود

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٣

پیاده کردن مثال: Drop me off there اونجا پیاده ام کن.

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کوبیدن و له کردن ، پوره کردن مثل له کردن سیب زمینی آب پز با گوشت کوب

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

هر چیزی رو به صورت نوار و باریکه های هم اندازه بریدن ، رشته رشته کردن مثل کاغذ ، سیب زمینی ، رشته آشی

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بریدن به قطعات کوجک ، خلال کردن مثلا سیب زمینی رو ریز کنی واسه سرخ کردن

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

ریز ریز کردن و خرد کردن. مثل خرد کردن خیار و گوجه برای سالاد شیرلزی خرد کردن پیاز و سیر برای پیازداغ و سیر داغ

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

از پیش باخته محکوم به شکست قطعی به هر برنامه ، نقشه ، طرح و. . . محکوم به شکست که حتی ارزش صحبت کردن و به بحث گداشتن را ندارد می گویند

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

عبور از میان چیزی مثل walking through the gate عبور از گیت

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اسپری ای که بیماران آسمی از آن برای بهبود تنفس خود استفاده می کنند

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

هیچی به یاد نیاوردن

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فراموش کردم. خاطرم نیست

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به خاطر نیاوردن ، فراموش کردن مثال: It slipped my mind فراموش کردم

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

مخفف body odor یعنی بوی عرق بدن

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

بی اعتنا ، بی تفاوت ، بی مسئولیت کسی که نسبت به مسائل اطرافش عین گاو می مونه و هیچی حالیش نمیشه

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ظروف مایع ظرفشویی ، مایع دستشویی و امثالهم

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خالی کردن آب تانک دستشویی

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

وسیله ای که گرفتگی دستشویی را با آن باز می کنند.

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

محل شستن در دستشویی

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٢

محل شستن دست ها در دستشویی

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

دستشویی فرنگی سرپایی برای ادرار

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دور جایی دور زدن و چرخیدن. مثال : Wallking arround the square دور میدان دور زدن.

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

عبور کردن از روی چیزی. مثال : I am walking across the bridge من دارم از روی پل عبور می کنم.

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پشت در موندن. مثال: She was locked out او پشت در موند.

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٣

شوکه شدن ، از تعجب خشک شدن ، مات و مبهوت موندن. مثال: I was left speechless از تعجب خشکم زد.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

نوعی نمایش انگشتان دست برای لایک کردن موسیقی راک. به این صورت که انگشت اشاره و انگشت کوچک رو به حالت شاخ در می اوررند و دو انگشت وسط رو جمع می کنند. ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد

نشان دادن انگشتان به حالت V

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نوعی دست دادن که به معنای مصافحه نیست. بیشتر برای بیان موافقت ، همدلی ، قول و قرار مردونه و . . . . به کار می رود. دست ها رو بالا می اوردند ، با هم ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

چیزی رو با پیچوندن و غلتوندن پایین اوردن. مثال: I roll down my sleeves من آستین هام رو پایین میارم.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

یکی از معنی هاش ترکیدن از فشار ادراره. مثلا میگه: I'm burtsting. دارم می ترکم [مثانه م داره می ترکه]

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٤

بیرون زدن چیزی از جای واقعی خودش. مثلا شورت بزنه بیرون از شلوار می گیم: The shorts are sticking out

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

برچسب ، اتیکت مثل اتیکت راهنمای چسبیده به لباس

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بالا امدن مثال He popped up his collar. او یقه ش رو بالا اورد

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اشتباه وصل کردن دو چیز. بالا و پایین بودن مثال: The buttons are misaligned دکمه ها بالا و پایین بسته شدن.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

در مورد لباس معنی لنگه به لنگه می دهد. مثال: The shoes are mismatches. کفش ها لنگه به لنگه ان.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زیپ

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در هاون کوبیدن و له کردن

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فشردن و چلوندن چیزهایی مثل پارچه خیس و. . .

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

دست از سرم بردار. نمی خوام بشنوم

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٢

حتما همین طوره. صد درد صد

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مشکل چیه؟ اتفاقی افتاده؟

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٤

بریز بپاش ، کثیفی ، افتصاح ، بهم ریختگی. مثلا وارد خونه می شی می بینی همه چی به هم ریخته. میگی: !What a mess چقدر به هم ریخته؟

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٣

معنی اصلی: عصب معنی مجازی و عامیانه: پر رو مثال: What a nerve چه پررو!

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

توی دردسر بدی افتادن، بدجور شکست خوردن

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

دپرس بودن ، روحیه نداشتن

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٢

پررو نشو

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دانه دادن گیاهان ، دانه پراکنی گیاهان برای لقاح گیاهان استفاده می شود. مثال Most of plants lay eggs. بیشتر گیاهان دانه های خود را پراکنده می کنن ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به معنی حامله و باردار است اما برای انسان به کار می رود. این کلمه رو برای حیوانات استفاده می کنیم. مثال My dog is gravid. سگم حامله است

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آدمی که از روی بخار معده نظر می ده

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در برابر

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٢

همدست . آدمِ پایه کسی که به رفیقش کمک میکنه مخ کسی رو بزنه.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

غلط و اشتباه. حالت عامیانه تر برای wrong , false

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٢

صبر کردن به چیزی محکم چسبیدن آویزون شدن

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

باز کردن بسته بندی یک چیز، چیزی رو که دور چیز دیگه پیچیده شده بلز کردن

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

برگردوندن چیزی سر جاش

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

یعنی یک چیزی رو از بین تعدادی جدا کردن و برداشتن. مثل برداشتن یک کتاب از بین کتاب های کتابخانه جدا کردن یک گل از بین یک دسته گل

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مغز فندقی ، شل مغز ، خنگ ، تعطیل المغز و . . . .

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بچه ته تغاری مثال: He is the baby of the family. اون ته تغاریه.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

ظرف در دار یک بار مصرف

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کج بیل ، بیلی که زاویه بین تیغه و دسته ۹۰ درجه است و حالت تیشه مانند دارد و برای کندن علف های هرز استفاده می شود. در گویش محلی استان گلستان به آن با ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

خاک انداز ، بیل سر تخت ، هر وسیله شبیه بیل که برای جمع کردن خاک و امثالهم استفاده می شود اما مثل بیل برای کندن استفاده نشود

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

غلت خوردن ، مثل وقتی که از پله ها غلت می خوری میفتی پایین

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

سکندری خوردن ، دست یا پا جایی گیر کنه تعادلت رو از دست بدی بخوای بیفتی

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٢

سیاه مست ، مست و پاتیل مثال: I'm so wasted. من پاتیل پاتیلم.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کدو خورشی

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خسته شدن ، تحمل نکردن مثال: I'm cooked. خسته ام. دیگه تحمل ندارم

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

باران شدید بارانی که در حد طوفان نباشد اما از حد معمول سنگین تر باشد

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٢

به روی خود نیاوردن یک مشکل یا موضوع بغرنج

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٤

خط و خش ( مثل خط و خش روی ماشین )

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٣

پنجر Your car has a flat tire لاستیک ماشینت پنچر شده.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گودی و تورفتگی روی ماشین بر اثر تصادف

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٣

Hang up : تموم کردن تماس تلفتی Hang on: صبر کردن

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

گلیم خود را از آب کشیدن از عهده خود برآمدن قسر در رفتن

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چه اشتباهی! نباید این کار رو می کردی!

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٢

آخ ، آی ( ناشی از درد و. . . )

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چندشه ، چه چندش آور

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رقابت شدید و منفی که در اون هیچ کس به دیگری رحم نمی کنه

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مربع های درخشان زرد شب نمای وسط جاده ها

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

خطوط منظم و موازی که در کنار و وسط جاده ها ایجاد می شد تا با عبور ماشین از روی انها راننده خواب آلود متوجه انحراف ماشین شود

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

با چیزی ، چیز دیگر رو کاملا پوشوندن. مثلا در زمستون بدن رو با پتو کاملا cover up کنیم

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

بالا و پایین رفتن. His heads bobs. سرش بالا و پایین می شه ( خوابش میاد ) .

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٢

چیزی رو دور چیز دیگر پیچیدن مثال: I wrap up in a blanket من پتو رو دور خودم می پیچم.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٥

عوض کردن ( کانال های تلویزیون ) مثال: He phips through the channels frequently. او مرتب کانال ها رو عوض می کنه.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آشغال ها رو بیرون گذاشتن

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٣

خیلی هیجان آور

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خیلی شیرین

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حقه بازی و حیله گری

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

چرت و پرت

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

پلاسیده مثال: This lettuce is mushy. این کاهو پلاسیده شده

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

در مودد مواد غذایی : فاسد شدن. مثال؛ The milk is spoiled. شیر فاسد شده.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چیزی را به خاطر آوردن

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

یاری نکردن مثال : My memory fails me. حافظه ام یاری نمی کنه

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

یاد نیاوردن مثال Do you remember me? Sorry , I'm draing a blank. منو یادت میادت؟ متاسفم . یادم نمیاد.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

گرگم به هوا مثال: They are playing tag. اونا دارن گرگم به هوا بازی می کنن

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تیله بازی

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بازی قایم باشک مثال: We are playing hide and seek. ما داریم قایم باشک ، بازی می کنیم.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نشستن به گونه ای که به جایی تکیه نکرده باشی. نشستن بدون تکیه کردن

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ممنونم خانم سپاسگزارم خانم

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

برخورد کردن بدن به بدن یکی دیگه ، تنه زدن . . .

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

جور دیگه ای توضیح دادن مثال: Let me put it this way. بذار این جوری برات توضیح بدم

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به بیان کوتاه ، خلاصه بگم

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٢

به بیان ساده تر

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٢

همین جا بمون ، از جات تکون نخور

پیشنهاد
١

انجام کاری که باعث خوشحالی کسی بشه. مثال: All the students want to be in the teachers good book. همه دانش آموزان می خواهند که باعث خوشحالی معلمان ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

تموم تلاش رو به کار بستن برای انجام بهینه کاری سنگ تموم گذاشتن از جون و دل مایه گذاشتن. مثال: He went the extra mile to prepare the documents b ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

شروع یک فعالیت و راه افتادن در اون ، روی غلتک افتادن مثال: It's only my first week at the new company. I'm steal geting my feet wet. تازه اولین ه ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چراغ خواب ، چراغ شب خواب

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پَنس - موچین

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ظرف شستن مثال: You don't have to do dishes. مجبور نیستی ظرف ها رو بشوری.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد

نگران نباش. مضطرب نباش

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

اروم بودن ، خونسرد بودن. مثال Hold your horses. آروم باش

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بوی دروغ به مشام رسیدن

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

آشنا به نظر رسیدن. مثال: Does it ring a bell? ایا اون چیزی رو به بادت میاره؟ واست آشنا نیست؟

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رو مخ کسی بودن ازار دادن دیگران. مثال: My friend drives me up the wall. رفیقم بدجوری رو مخمه

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مچ کسی رو هنگام دزدی گرفتن

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نیمرویی که زیاد پخته شده باشه. نیمروی نیمسوخته و سفت

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تخم مرغ نیمرویی که زرده ش ابکی و سفیده ش کامل پخته باشد.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تخم مرغ آب پزی که بیش از مقدار کافی پخته شده باشد

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تخم مرغ آب پزی که درست به اندازه پخته شده باشد.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تخم مرغ خاگینه ، خاگینه

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

خشک ، بیات مثال The bread is stale. نون بیات شده.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

لیوان بستنی لیوانی ، ظروف کوچک کاغذی و پلاستیکی یکبار مصرف مثل کاسه شله زرد و. . .

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

تموم شدن شارژ گوشی. مثال. Excuse me. My phone died. Do you have a charger? ببخشید. شارژ گوشیم تموم شده. شارژر دارید؟

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

به هم زدن و زیر و رو کردن غذاو نوشیدنی یا مایعات دیگر با قاشق و ملاقه و. . . . با کلمه whisk اشتباه نشود. Whisk به معنای هم زدن و مخلوط کردن با هم ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

به زنبور غیر عسلی گفته می شود. زنبورهای نسبتا درشت زهرآلود زرد رنگ

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

به معنای شونه تخم مرغ هم هست. A tray of eggs یک شونه تخم مرغ

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

به معنی شانه تخم مرغ هم هست. A tray of eggs یک شونه تخم مرغ

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

مالیدن و پخش کردن چیزهای مایع و نیمه مایع روی سطوح مثل کره و خامه و. . . روی نون. مثال: Spread the butter on the bread. کره رو بمال روی نون.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٢

معادل عامیانه "نمی دانم"

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

از شما عذرخواهی می کنم. عذر منو پذیرا باشید. ( عذرخواهی رسمی )

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٣

داخل شدن ، سوار شدن مثال: get on the bus. سوار اتوبوس شید.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٣

برداشتن چیزی از زمین

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

نشستن. متضاد get up

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

دوست بودن. رابطه خوبی داشتن با کسی I'm down with Mahan. من با ماهان دوستم.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خواهش می کنم ، این حرفا چیه؟ این عبارت معمولا در پاسخ به یک معذرت خواهی بکار می رود.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چنگال بزرگی که در باغبانی استفاده می شود. برای سوراخ کردن زمین و . . .

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

قیچی باغبانی

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دعوت به برگشت ) به خانه . . . (

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تعارف کردن به داخل ) منزل . . . . (

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٢

جلوگیری کردن ، مانع شدن مثال: I can't help laughing. نمی تونم جلوی خنده ام رو بگیرم.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

با ماشین کسی تصادف کردن

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١٦

به خانه کسی رفتن ، به کسی سر زدن

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

اینکه هر چیز یخ زده رو بگذاریم یخش آب شه. به فرآیند آب شدن ماده منجمد یخ زده می گیم

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٢

لقمه گرفتن. غذا رو داخل نون گذاشتن و نون رو پیچیدن و به حالت لقمه و ساندویچ در آوردن

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

ماشینی شبیه اره موتوری که برای اصلاحشاخ و برگ اضافی و تزئین شمشاد ها و درختان زینتی باغ ها ، باغچه ها و پارک ها به کار می رود.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نون تُست مخصوص صبحانه. نون برشته

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نظرت در موردش چیه؟ مثال: How did you find food? نظرت درباره غذا چیه؟ It was yammy. خوشمزه بود.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

در فیزیک به معنای : جرم دار a massive particle: یک ذره جرم دار

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

در گرد سینک ظرفشویی که قابل جدا شدن و تمیز کردن است و برای جلوگیری از ورود تفاله ها و آشغال به داحل چاهک سینک استفاده می شود.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

چند تا معنی داره؛ پرستار و مراقب بچه مادربزرگ ، ننه بز ماده بالغ

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

بز ماده

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دستشویی معادلی بی ادبانه و کوچه بازاری برای restroom

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

یهو مثل جنازه افتادن و به خواب رفتن. معادل رسمی ترش میشه: fall asleep

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

معنی تحت اللفظی: روی یخی نازک بودن. معنای اصطلاحی: توی دردسر افتادن. مثال: You're on thin ice. ممکنه تو دردسر بیفتی.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

موی دماغ . مایه آزار و اذیت. حالت بی ادبانه ترش می شه: Pain in the ass

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

بین خودمون بمونه

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

من سالم و سلامتم. اوصاع سلامتیم عالیه

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

خرد شدن شدید. مثلا شیشه یا سفال طوری ضربه بخوره که کاملا خرد بشه.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خط وخش و جای مالیدن روی ماشین. مثال: This car is scratched. این ماشین [به جایی] مالیده شده.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ماه گرفتگی روی پوست ، لکه های تیره بزرگ روی پوست بدن

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

وقت سر خاروندن نداشتن. I've got a lot on plate. وقت سر خاروندن نداشتن

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مخفف جمله I'll ask her. ازش خواهم پرسید

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

اثر کوفتگی و کبودشدگی روی بدن

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

تاول ، زخم های سطحی پوست مثل زخم ناشی از زدگی کفش تنگ

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

زنجره. با جیرجیرک اشتباه نگیرید. در گویش شرق استان گلستان : جرجرانو یا جغجغانو. حشره ای در اندازه نسبتا درشت که عمری در حد چند روز دارد. در هوای ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خوبه ، همه چی رو براهه. همه چیز بر وفق مراده. حالت خودمونی عبارت It's ok.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تو نخشم. ازش خوشم میاد روش کراش دارم

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٣

چه خبرا؟ در محاورات عامیانه و دوستانه معمولا به جای hello و برای سلام کردن استفاده می شه

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

خداحافظی عامیانه. معادل عبارت رسمی goodbye

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پی پی کردن

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

I'm let down= I"m disapointef

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سالم و سر دماغ معادل رسمیش می شه: fine

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شگفت زده شدم ، غافلگیر شدم. عامیانه عبارت I'm surprised.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حالت عامیانه برای I'm sure. من مطمئنم

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ادم دهن لق ، کسی که بدون فکر حرف می زنه ، وراج

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

در زبان عامیانه: دل به شک بودن ، عدم توانایی انتخاب ، مردد بودن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

از اول شروع کردن.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

نوعی دمپایی پشت بنددار سورراخ سوراخ. چیری بین صندل و دمپایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

جای نگرانی نیست، غمت نباشه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

از این بدتر نمی شه.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

شگفت آوره ، شگفت انگیزه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

غذایی که بیش از حد پخته شده غذای سوخته

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

غذایی که یکم خوب پخته شده باشه ، یکم بیش از اندازه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

غذایی که درست به اندازه پخته شده .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

به ادمی خیلی لاغر یا چیزای خیلی نازک می گن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

ادمی که خیلی احمقه ، آدمی که عقلش پاره سنگ برداره

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نمی فهمم. درک نمی کنم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

حالم خوبه. از این بهتر نمی شه. معادل خودمونی تر I'm fine.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

حالت خودمونی تر عبارت thank you

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

خواهش می کنم ، قابلی نداره. حالت خودمونی تره you're welcome

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

Kick لگد زدن Ass kick. اردنگی زدن Ass kicker دهن سرویس کن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Mean to brag از خود تعریف کردن چسی اومدن پز دادن I don't mean to brag but. . . نمی خوام چسی بیام ولی. . .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

۱ - به معنای جهنم و دوزخ است. ۲ - به جمله معنای منفی می دهد. مثال ها: Sit down بنشین Sit the hell down بتمرگ Who did that? کی این کار رو کرد؟ W ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

باشه . اکی. موافقم. قبول

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

عمرا دروغ باشه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

مخفف charisma

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

عامیانه : به نحو احسنت انجام دادن. ترکوندن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

فوق العاده س.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

در عامیانه به معنای: عالی ، ، خارق العاده مترادف با کلماتی مثل : awesome

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

در زبان عامیانه : باور کردن I don't buy it. باور نمی کنم. تو کَتَم نمی ره.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

در زبلن عامیانه یعنی فهمیدن و درک کردن. I got it. فهمیدم. I get it. می فهمم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

سوما ، ثالثا

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

ثانیا

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

گروهی از گوریل ها که با هم حرکت می کنند. a band of gorillas یه دسته گوریل

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

به دسته ای از پرندگان یا حشرات که با هم حرکت می کنند گفته می شود. a swarm of flies یک دسته مگس

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

به گروهی متشکل از چند گ به گفته می شود. a litter of cats چند تا گربه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

به یک دسته ماهی گفته می شود. a school of fish یک دسته ماهی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بهم خبر بده. منو در جریان بذار. بهم زنگ بزن خودمونی ترش میشه: hit me up

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ازت خوشم میاد. روت کراش دارم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

من پول همرام نییت. بی پولم. ورشکسته ام

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

اشتباه از من بود. تقصیر من بود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

غمگینم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تو هیچ گ. . . نمی تونی بخوری

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

سربازان ارسالی برای خدمت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مشروط کردن ، قید کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

پیش پا افتاده ، سطح پایین ، ضعیف از لحاظ کیفیت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

راه انداختن. مثل land a job راه انداختن یک شغل

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

بچه - قوم و خویش نسبی - دوست و رفیق نزدیک برای این که به کسی بگی تو عزیز دل منی هم از این اصطلاح استفاده می شه.

پیشنهاد
٠

معنی تحت اللفظی :دم روی کول گذاشتن و رفتن ، دم رابین پاها گرفتن و رفتن. معنی کنایی: از ترس یا شرم بی سرو صدا جیم شدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

بفرما همونی که می خواستی.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

در فوتبال : گلزن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

چه افتضاحی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

شوت کردن - لگد زدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

بله - البته - بسیار خوب - خیلی خوب - با کمال میل - آره. در صورتی که به شکل سوالی بیاید به معنی "درسته" و "واقعا" هم معنی می ده.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

آه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

واقعا؟

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

مرد - انسان - آدم - مردم - دوست پسر - خاطرخواه - مزدور - نوکر - رفیق

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

لجباز - دمپایی راحتی - قاطر - مواد بر ( کسی که پول می گیره و موادمخدر جابجا می کنه )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

جدا شدن زن و شوهر از هم ( حالت ضعیف تر طلاق ) - separation با divorce فرق دارد

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

به معنی پی پی اسبه. اما مجازا به معنی چرند و پرند ، خالی بندی ، . . . شعر به کار می ره

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

کلید ساز

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

به آدمی که ظاهر خوب ، موجه و با شخصیت داره اما باطن پلید و بد ذاته هم می گن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

جاذبه، نفوذ He has got a lot of pull. او نفوذ زیادی دارد.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

راننده کامیون و راننده وانت

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

با پاهای گشاد ایستاده ، با پاهای گشاد نشسته

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

کار درست ، کار بلد ، آس

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٣

قراره

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

بچه مثبت

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

کار درست

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

غیرتی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

بقال ، سوپری

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

دوچرخه ساز

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

ادم لاغر مردنی . پوست و استخون

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

به دست کسی افتادن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

ادم سرخورده

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

آدم سرخورده

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

سرسنگین

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

تراز _ وسیله ای است که از آن برای سنجیدن تراز بودن سطوح استفاده می شود

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

اسکنه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

متر نواری

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

سوهان ( برای صاف کردن سطوح ) - پرونده - پوشه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

تیشه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

تبر

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

کلنگ

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

انبر قفلی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

گاز انبر

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

انبر سیم لخت کُن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

دَم باریک

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

سیم چین

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

سیم چین

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

سنبه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

میخ کش - دیلم _ تایلِوِر

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

دیلم - تایلِوِر

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

میخ کش

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

گیره c شکل . نوعی گیره که دهانه c شکل دارد و از آن برای چفت نگهداشتن قطعات در حین کار _مثل جوشکاری_ استفاده می شود.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

گیره میزی ( نوعی گیره که در کارگاه های فنی و نجاری روی میز نصب می کنند و برای نگه داشتن قطعه کار از آن استفاده می شود ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

سنگ فرز

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

دریل برقی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

واشر فلزی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

آچار شلاقی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

آچار فرانسه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

آچار یک سر تخت و یک سر رینگی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

آچار رینگی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

فازمتر

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

پیچ گوشتی چهارسو

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

پیچ گوشتی دو سو

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

انبردست

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

آچار دو سر

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

انبردست

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

انبردست

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

دَم باریک ( نوعی انبردست )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

واشر پلاستیکی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

واشر فنری ( نوعی واشر فلزی که قسمتی از آن بریدگی دارد و مسطح نیست. این واشر حالت ارتجاعی دارد و برای سفت شدن بیشتر مهره از آن استفاده می کنند.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

یک نوع لک لک غول پیکر

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

نردبان دوطرفه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

چراغ مطالعه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

کولر

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

گوشت کوب

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

دستکش ظرفشویی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٧

خواب رفتن غیر ارادی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٢

بیشتر به معنی ترمیم کردنو مرمت کردن است تا تعمیر کردن. اصلاح عیب های کوچک مثل درز لباس ها و پارگی پارچه ها رفع خرابی های کوچک و ظریف و . . .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

هوای کسی رو داشتن. در جنگ به معنای پوشش دادن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

فیلمبرداری کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

در حال اتفاق افتادن. احتمال داره به وقوع بپیونده

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

راه دادن ، اجازه ورود دادن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

میمون سانیان

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

کاری رو سرسری انجام دادن ، بی ملاحظه رفتار کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

وادار به دویدن کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

خودتو مسخره کردی. خودتو ضایع کردی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

می فهمم . دو قرونیم جا افتاد

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

عالی - خفن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

جو ( گیاه )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

بدقیافه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

دوست داشتن خاطر کسی رو خواستن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

سگ سان

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

با اختلاف فاحش، نازترین حیوونیه که تو عمرم دیدم.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

گربه جنگلی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

مارمولک درختی نیست. چون من توی یک مستند در باره ایگواناها دیدیم این ها دو دسته هستند. ایگواناهای دریایی و خشکی. یک خزنده نسبتا درشت که در بین سنگ ها ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

سگ سانان

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

بهتر از هر کسی ، بهتر از بیشتر مردم

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

یک بار دیگه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

رفیق فابریک

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦٢

سوار کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

نقشه ای در سر داشتن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

1 - جون ، جونمی جون ، جونمی ، اوخ جون ، آخیش . . . 2 - خودشه. زدی وسط خال . ایول

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

کنار اومدن با یک مشکل عادت کردن به شرایط جدید

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

تو چی؟ از خودت بگو

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

چه بلایی سرش اومده؟ A:What about Teymoor? He's dead

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

از خودت بگو

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

محاکمه قتل - دادرسی قتل

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

آزادی مشروط به شرط وثیقه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

آزاد کردن ( از زندان و بیمارستان روانی و . . . )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

برنامه ها، طرح ها ، حرکت ها Give me a few hours to figure out the moves. یه چند ساعت بهم فرصت بده بفمم برنامه چیه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

تند و تر و فرز انجام دادن کاری.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

معنی سین جین کردن زیاد جالب نیست. تصحیح می کنم: زیر سوال بردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

از دست دادن عقل

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

شل مغز - احمق

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

اولویت اول

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

دماغ اویزون

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

یه چیزی بگم

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

تو کف بودن ، خمار بودن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

عالی ، محشر

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

شنود کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

CI یعنی خبرچین ، جاسوس ، مخبر مخفف confidential informant

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

در روابط دوستانه و عاشقانه: عزیزم ، جوجو

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

دهن گاله ت رو ببند. گاله رو ببند

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

داره میاد

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

با من سر جنگ داری؟ دنبال دعوا می گردی؟

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

you are a piece of work. تو کارت درسته ( هم برای تعریف هم برای طعنه )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

روم به دیوار ، گلاب به روتون

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

ولش کن ، ولش کن بره بابا

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

دوستی خاله خرسه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

نمک گیر کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

کلمه atta یک پیشوند به معنی آفرین است که بر سر کلماتی مثل boy و girl می اید و به آن ها معنی آفرین و بارک الله می دهد. attaboy : آفرین پسر attagirl: ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

به هم اومدن. مثال: اون شلوار آبی و مانتوی سرمه ای به هم میان

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

به هوا خوری رفتن، به هوا خوری بردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

دو معنی دارد: - صبح کله سحر ، خروس خون - آدم یا چیز بی ارزش

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

سین جین کردن you sharpshooting me , punk? تو بچه ولگرد داری منو سین جین می کنی؟

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

سر هم کردن I'm cooking to good a story دارم یم داستان بدرد بخور سر هم می کنم

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

در اصطلاح جنگی : منور

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

تک و تنها I was all by myself. تک و تنها بودم

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

خط قرمز معامله

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

حرفش رو هم نزن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

غصه نخور

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

وضعمون خوبه. اوضاعمون ردیفه. رو غلتکیم

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

احمق بالفطره

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

راه افتادن و از جایی به جای دیگه رفتن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
-١٥

احمق

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
-٣١

به شخص مفعول می گویند

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

محکم باش

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

چه خبر مبرا؟

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

آفتاب از کدوم طرف در اومده؟

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

هر چی باشه. . .

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

سلام به همگی - سلام به اینی که می گم گوش کنید - به من توجه کنید.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

بچه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

مواد زدن ، مواد مصرف کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

راستشو بخواهید. .

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

مورد نداره. اشکال نداره. I might as well hang with you guys if that's cool. اگه اشکال نداره منم پیش شماها تلپ میشم

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

حاشیه رفتن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

راه و چاه چیزی را به کسی یاد دادن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

در مورد شلوار : پاچه bottom of your pants are awful tight. پاچه شلوارت خیلی تنگه.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

آدم قرتی ، اهل مد روز و . . .

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

عالیه که می بینمت

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

یه خورده زیاده رویه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

به خاطر تو

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

حوصله کسی را داشتن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣١

با هم خوش گذروندن ، صفا کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

فکر کنم it's supposed to be bonkers. فکر کنم عقلش پاره سنگ بر می داره

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
-١٣

ایول God damn, son! It's pretty nice, ایول داری پسر . خیلی خوشگل شده

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

حرف رو صریح و شفاف گفتن ، قایم نکردن حرف ، رک و پوست کنده حرف زدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

تقاص پس دادن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

اجرای خوبی داشتن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

چشم برداشتن did you lose sight of the defendant? آیا شما لحظه ای از متهم چشم برداشتید؟

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

همین دور و بر ، همین نزدیکی ، همین نقطه از کشور که ما زندگی می کنیم. It's so good to see you. What brings you to this neck of the woods? خیلی خوبه ک ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٣

قبوله ، حله ، خودشه ، اینه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

تو مخمصه افتادن ، دندون آدم به سنگ خوردن ، گرفتار شدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

نخود هر آش شدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

کسل کننده I hate this stupid place! از این مکان کسل کننده متنفرم.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

گه دونی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

فیصله دادن ، جمع و جور کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

اینم از. . . . ( موقع رونمایی از چیزی یا معرفی شخصی گفته می شه )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

حرفی ندارم ( باهات موافقم )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

خودش گویای همه چیزه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

زد و بند کردن با دادستان و . . .

پیشنهاد
١

نمک گیر کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

موندنی شدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

کمپوت گه. . . ( خطاب به طرف مقابل )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

نوه ها

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

دیگه نه ، دیگه قرار نیست. . . ، بسه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

دخالت

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٤

تو کوچه هر کسی بالاخره یک روز عروسی می شه. ( روز شانس هر کسی میاد )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

بیش از اندازه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

حالا خودمونیم

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

روسفیدم کن. مفتخرم کن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

کلا بیخیالش شید.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

مدرک برای دفاع در جلسه دادگاه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

در صورت امکان . . .

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

آماده

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

خودمونی شدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

خودمونی شدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

تمومش کن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

مجازا: عزیز دلم ، قربونت برم

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

برای بیان تعداد زیاد یک چیز یا کار می ره. مثلا می گیم : 100 بار این کار رو انجام دادم ، 1000 بار بهت گفتم. . .

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

کفش پارچه ای

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

اصل ( در مقابل بدل ) good jewelry جواهرات اصل

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

از کسی خوشت نیومدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

از کسی خوشت نیومدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

جلوی چیزی را گرفتن