jealous

/ˈdʒeləs//ˈdʒeləs/

معنی: غیور، حسود، رشک بر، حسادت امیز، رشک مند، رشک ورز، بارشک
معانی دیگر: رشکین، از روی حسادت، رشکمندانه، (در مورد حقوق فردی یا متعلقات و غیره) هشیار، غیرتمند(انه)، پاسدارانه، مراقب، مواظب، (نادر) اطاعت طلب، کرنش خواه، با غیرت

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: jealously (adv.), jealousness (n.)
(1) تعریف: Fearful of losing someone's affection, or of losing one's preferential position, to someone else.
مشابه: possessive

- She becomes jealous when her mother kisses and holds the new baby.
[ترجمه ...] او حسادت میکند وقتی که مادرش به کودک جدید ( نوزاد ) بوسه میزند و او را بغل میکند
|
[ترجمه کاظم فرقانی] وقتی مادرش نوزاد تازه [به دنیا آمده] را می بوسد و بغل می کند، او حسادت می ورزد.
|
[ترجمه سارا کاووسی] وقتی مادرش نوزاد جدید را می بوسد و در آغوش می گیرد، او حسود می شود.
|
[ترجمه shiva_sisi‌] او حسآدت میڪنــد، وقتـے مآدرش کودک دیگـرے رآ بغل میڪند و مےبوســد:/
|
[ترجمه Mobina] وقتی مادرش کودک جدید را بغل میکند و او را بوس میکند او حسود میشود / او وقتی مادرش کودک جدید را بوس میکند و درآغوش میگیرد حسادت میکند
|
[ترجمه امیررضا باقرزاده] او وقتی مادرش کودک تازه را ببوسد و نگه دارد حسادت میکند
|
[ترجمه گوگل] وقتی مادرش نوزاد جدید را می بوسد و در آغوش می گیرد، حسادت می کند
[ترجمه ترگمان] وقتی مادرش می بوسد و نوزاد جدید را نگه می دارد، او حسود می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: envious of the qualities, possessions, or achievements of another.
مترادف: envious
مشابه: covetous, green-eyed, resentful

- She was jealous of the freedom that her friends had.
[ترجمه کمند] اوبه آزادی هایی که دوستانش داشت حسادت میکرد
|
[ترجمه کاظم فرقانی] او به آزادی ای که دوستانش داشتند حسادت می ورزید.
|
[ترجمه مرتضي] او به آزادی دوستانش حسادت می کند
|
[ترجمه گوگل] او به آزادی که دوستانش داشتند حسادت می کرد
[ترجمه ترگمان] او به آزادی که دوستانش داشتند حسودی می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- He had to admit that he was jealous of his wealthy brother.
[ترجمه مرتضي] او باید می پذیرفت که به برادر ثروتمندش حسادت می کرد.
|
[ترجمه گوگل] او باید اعتراف می کرد که به برادر ثروتمندش حسادت می کرد
[ترجمه ترگمان] ناچار بود اعتراف کند که نسبت به برادر ثروتمند خود حسادت می ورزد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: doubtful and suspicious of the faithfulness of someone for whom one has affection.
مترادف: mistrustful, suspicious
مشابه: possessive

- He has become so jealous that she can't even go out in the evening to choir practice.
[ترجمه گوگل] او آنقدر حسود شده است که حتی نمی تواند عصرها برای تمرین گروه کر بیرون برود
[ترجمه ترگمان] او به قدری حسود شده است که حتی نمی تواند شب هنگام تمرین آواز دسته جمعی بیرون برود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: carefully watchful; vigilant.
مترادف: vigilant, wary, watchful
مشابه: careful, guarded, possessive

- He kept a jealous eye on all his possessions.
[ترجمه عبدالخالق] او به تمام داراییش چشم دوخته بود
|
[ترجمه نوی سلیمی] او با حسرت به داشته هایش نگاه می کرد
|
[ترجمه گوگل] او با حسادت تمام دارایی هایش را زیر نظر داشت
[ترجمه ترگمان] او به تمام مایملک خود چشم دوخته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(5) تعریف: esp. of a god, demanding absolute devotion.

- They believe their god to be a jealous god.
[ترجمه کاظم فرقانی] آنها اعتقاد دارند که خدایشان یک خدای حسود است.
|
[ترجمه احمدرضا] آن ها اعتقاد دارند خدایشان ، خدایی مراقب ( مخصوصاً نسبت به اعمال بندگان ) است.
|
[ترجمه گوگل] آنها معتقدند خدایشان خدای حسود است
[ترجمه ترگمان] اونا اعتقاد دارن که خدا به خدا حسودی می کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a jealous husband
شوهر حسود

2. a jealous look
نگاه رشک بار

3. a jealous person has no rest
حسود هرگز نیاسود

4. he was jealous of his brother
او به برادرش رشک می برد.

5. to be jealous (of)
حسودی کردن (به)

6. he has a jealous streak
او یک رگ حسادت دارد.

7. other girls were jealous of her pearly skin
دختران دیگر به پوست مرواریدسان او رشک می بردند.

8. she is very jealous of her privileges
او سخت از حقوق و امتیازات خود پاسداری می کند.

9. the lord is a jealous god
پروردگار خدایی است که اطاعت مطلق می طلبد.

10. he was a handsome boy and, ipso facto, made other students jealous
او پسر خوش قیافه ای بود و به همین دلیل دیگر شاگردان به او حسادت می کردند.

11. she lavishes her affection on her youngest son and the others get jealous
او به پسر کوچکش بیش از حد محبت می ورزد و دیگران حسودی شان می شود.

12. An honorable Chinese citizen should be jealous of his own rights.
[ترجمه احمد] یک شهروند محترم چینی باید نسبت به حقوقش غیرت بخرج دهد
|
[ترجمه گوگل]یک شهروند شریف چین باید به حقوق خود حسادت کند
[ترجمه ترگمان]یک شهروند محترم چینی باید نسبت به حقوقش حسادت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Danny could be very jealous and possessive about me.
[ترجمه گوگل]دنی می‌توانست نسبت به من بسیار حسادت و مالکیت داشته باشد
[ترجمه ترگمان]دنی می تونه خیلی حسودی کنه و به من نسبت بده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Sarah is Jane's friend but she is jealous if Jane plays with other girls.
[ترجمه گوگل]سارا دوست جین است اما اگر جین با دختران دیگر بازی کند حسادت می کند
[ترجمه ترگمان]سارا دوست جین است، اما حسادت می کند اگر جین با دخترهای دیگر بازی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Nick's starting to get possessive and jealous.
[ترجمه گوگل]نیک شروع به مالکیت و حسادت کرده است
[ترجمه ترگمان]نیک داشت احساس حسادت و حسادت می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. He's rude to her friends and obsessively jealous.
[ترجمه گوگل]او نسبت به دوستانش بی ادب است و به طرز وسواسی حسودی می کند
[ترجمه ترگمان]او نسبت به دوستان و obsessively نسبت به او گستاخ است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. Love is patient and kind, love is not jealous or boastful, it is not arrogant or rude.
[ترجمه گوگل]عشق صبور و مهربان است، عشق حسادت و فخرفروشی نیست، متکبر و گستاخ نیست
[ترجمه ترگمان]عشق صبور و مهربان است، عشق حسود و یا گستاخ نیست، گستاخ یا گستاخ آمیز نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. Ignore her?she's only trying to make you jealous.
[ترجمه گوگل]او را نادیده بگیرید؟ او فقط سعی دارد شما را حسادت کند
[ترجمه ترگمان]به اون توجه نکن؟ اون فقط سعی میکنه تو حسودی کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. He had always been very jealous of his brother's good looks.
[ترجمه ❤Melika❤] او همیشه نسبت به خوشتیپی برادرش حسادت میکرد
|
[ترجمه گوگل]او همیشه به ظاهر خوب برادرش بسیار حسادت می کرد
[ترجمه ترگمان]همیشه به نگاه های خوب برادرش حسادت می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

غیور (صفت)
brave, bold, spunky, warm, zealous, jealous

حسود (صفت)
jealous, envious, green-eyed

رشک بر (صفت)
jealous, envious

حسادت امیز (صفت)
jealous, envious

رشک مند (صفت)
jealous

رشک ورز (صفت)
jealous

بارشک (صفت)
jealous

انگلیسی به انگلیسی

• envious, covetous, resentful of another's possessions or success; caused by envy or resentment; having envious or resentful feelings; zealous, vigilant; intolerant
if you are jealous, you feel anger or bitterness towards someone who has something that you would like to have.
if you are jealous, you feel that you must try to keep someone that you have a close relationship with, or something that you have, because you think someone else might take them away from you.

پیشنهاد کاربران

لطفاً متضاد کلمه حسود را پیشنهاد دهید. . .
حسود.
مترادف:
Envious
Green - eyed
You're not jealous, are you?
- I don't see there's anything to be jealous of
دوتا معنی اساسی رو میگم خدممتون:
1. حسود بودن.
2. احساس نارضایتی از اینکه کسی که دوستش دارید ( مثلا همسر ) به کسی دیگه علاقه داره. میشه "غیرتی" ترجمش کرد. البته "غیرت" یه اصطلاح مذهبی هست و تعریف یه مقدار متفاوتی داره.
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : jealousy
✅️ صفت ( adjective ) : jealous
✅️ قید ( adverb ) : jealously
نمی فهمم واقعا نمی فهمم حسود چه ربطی به غیرتی داره از کی تا حالا یکی شدن؟؟؟
غیرتی مثبته و اون منفی
1. غیرتی: angry or sad because you are afraid of losing sb's love
2. حسود: angry or sad because you want what another person has
غیرتی . حسود . حسادت امیز . مواظب . مراقب
غیرتی
خسیس
He's the jealous type
اون غیرتیه
اینو تو یه فیلمی شنیدم
یه کنایه ای در مورد ( jealous ) هست:green with envy
این مثل به فرد حسود اشاره میکنه
1. حسود
2. هوشیار، مواقب مواظب کسی/چیزی بودن to be jealous of somebody/something
They are very jealous of their good reputation
با غیرت، غیور ، رشک مند
There should not be as many housewives as possible in the house
Now you, Alki, want to be in a bad mood and make a bad mood and scare me.
I said it's a case that you's me
...
[مشاهده متن کامل]

Be jealous of me ( that is, stick to my Eid so that I know I have a jealous ( Prejudice ) man ) so that I can love you more.
تو خونه تا حد ممکن نباید دعوای زنانشویی باشه
حالا تو بیای الکی سر هیچ و بی منطقی بخوای بد خلقی کنی و من رو از خودت بترسونی
گفتم اون یک مورد هس که اونم خودت هستی
تو باغیرت باش ( یعنی عید من رو بچسب که بدونم مرد باغیرتی دارم ) که من عاشقترت بشم تو دعوا میشکنم برات اما خونت رو ترک نکنم عوضش تو خودت میای باهم میریم حال و هوامون رو عوض میکنیم

No one likes jealous person. They are always alone.
هیچکس آدم حسود را دوست ندارد. آنها همیشه تنها هستند.
Protective
Defensive
Attentive
Heedful
Careful
Your Federation must be aware of our jealous tradition of isolation from all contaminating contacts
Star Trek TOS
حسود
کسی میخواد زندگیتو به آتیش بکشه آخرش زندگی خودش به آتیش کشونده میشه😏
حسود ( صفت )
حسود یا غبطه خور یا رشک بر . هم معنی با envious
حسود بودن
Selfish
حسود
چشم تنگ

حسود بودن
و حسودی کردن کسی به کسی که خیلی دوستش داره
حسودی کردن به عشقت😊😉
*حــسود*
کسے کہ حاضرع هـر کآرے کنہ ک خودش و زندگیش مث ت بشہ و اگ مـوفق نشد، دسـت ب هر کآرے میزنع ک زندگے ت رو ب آتیــش بڪشــہ:/
You became jealous of me again
�تو باز به من حسودیت شد
do not allow anyone to hurt your feeling. you are feeling responsible of yourself. it is all of your fault if you did not want to accepting this truth.
به هیچ کس اجازه نده احساساتت را جریحه دار کند. شما مسئول احساسات خود هستید. اگر نخواهید این واقعیت را قبول کنید، همه اش تقصیر خودتان است.
My mother is a very understanding. she read a lot of books every day and my friends get jealous of my mom.
مادرم زن خیلی فهمیده ای است. او هر روز تعداد زیادی کتاب می خواند و دوستانم به مادرم حسودی می کنند.
My colleague was jealous of the freedom that i had.
همکارم به آزادی هایی که من داشتم، حسادت می کرد.
حسادت
حسود
غیور
حسادت
بخیل
😂😂☠☠
A country jealous of it's heritage.
پاسداری یک کشور از میراثش.
angry or sad because you are afraid of losing your love

حسود بودن، کسی که حسود است.
خسیس
حسود

غیرتی, حسود
حسود
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٥)

بپرس