تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Slang. to turn informer; inform. to protest or complain;

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Someone who will or intends to exploit or manipulate something, some place, or someone for their own personal gain.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نکته دقیقا همینجاست هدف اصلی همینه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

slang “Sandbagging” term originates from the late 1880s and relates to somebody who sneaks up on another person from behind and beats them with a san ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

the entire or principal work or activity of a person's lifetime or career.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

تفهیم نامه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

آدم نچسب

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

National Defence Academy

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

to travel faster than the speed of sound

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

A person who is spoiled, conceited, and characterized by a pompous air of decadence, intellectualism, and moral superiority. A reference to the novel ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

The term "Lazarus luck" is applied to someone who has partied so hard that others deem them lucky to be alive

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

یله دادن=لم دادن=تکیه دادن دراز کشیدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مشارکت کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

To be "shot" is slang, and it means to be malfunctioning and unrepairable. "This old engine is shot. "[Someone's] mind is shot" means their mental ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

a woman who is usually untidy and lazy

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

fur - lined یقه خزدار

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

یقه خزدار

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

I'm ok / good / fine indicates that I have no need of anything at the moment. So if I'm being offered something, it basically means, No, thank you - ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نام دیگر : Persecutory delusion معنی: هذیان گزند و آسیب فرد باور دارد کسانی ( یا یکی از نزدیکانش ) در حال تعقیب اوست یا نقشه کشیده تا به او آسیب برسا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

To kiss someone, to make out, french kiss SLANG

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

صندوقچه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

تلفظ: /US /faɪˈbroʊ. sɪs /UK /faɪˈbrəʊ. sɪs

پیشنهاد
١

بدیهی، آشکار، واضح

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

حواسش به همه چی هست همه چی رو میبینه ( مثل چشمای شاهین ) هیچی از زیر دستش در نمیره

پیشنهاد
٣

Wish the ground would swallow me up ای کاش زمین دهان باز می کرد و مرا می بلعید/در خود فرو می برد

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

بر سر حرف/عقیده خود ماندن زیر بار نرفتن موضع خود را حفظ کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

موضع خود را حفظ کردن زیر بار نرفتن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

موضع خود را حفظ کردن زیر بار نرفتن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

فقط حرف زدن ( بدون عمل ) عالم بی عمل بودن

پیشنهاد
١

کسی را تحت کنترل خود داشتن رو یه انگشت چرخاندن کسی

پیشنهاد
٢

کسی را تحت کنترل خود داشتن رو یه انگشت چرخاندن کسی کسی را در مشت خود داشتن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

در شرایط بدی بودن

پیشنهاد
٦

از دو طرف/دو سر سود بردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

بهتر عمل کردن نسبت به کسی

پیشنهاد
٢

Follow/Take a course of action To act in a particular way به روش/شیوه خاصی عمل کردن معنی course of action به تنهایی: راهکار، نحوه کار، دستور العمل

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

Follow/Take a course of action To act in a particular way به روش/شیوه خاصی عمل کردن معنی course of action به تنهایی: راهکار، نحوه کار، دستور العمل

پیشنهاد
٢

آدمی که همش حرف میزنه و اهل عمل نیست

پیشنهاد
٠

If curtain comes down on something, it ends پایان یافتن، تمام شدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

آشوب به پا کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

مرز باریک

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

دور/خارج از انتظار رفتار کردن

پیشنهاد
٣

به دقت بررسی کردن

پیشنهاد
٠

Go to great lengths: make a very big effort تلاش زیادی کردن/کلی زحمت کشیدن/کلی به زحمت افتادن/کلی تلاش کردن/ خیلی کار کردن Go to any lengths: do any ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

Go to great lengths: make a very big effort تلاش زیادی کردن/کلی زحمت کشیدن/کلی به زحمت افتادن/کلی تلاش کردن/ خیلی کار کردن Go to any lengths: do any ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

Go to great lengths: make a very big effort تلاش زیادی کردن/کلی زحمت کشیدن/کلی به زحمت افتادن/کلی تلاش کردن/ خیلی کار کردن Go to any lengths: do any ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

قیافه در هم/پکر/گرفته/آویزون به خود گرفتن

پیشنهاد
٠

جواب مشخص یا دقیقی وجود نداره معلوم نیست

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

سخت تلاش کردن تمام تلاش خود را کردن به آب و آتش زدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

از راه غیر رسمی یا نادرست ( با تقلب )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

از راه غیر رسمی یا نادرست ( با تقلب )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

( ناگهان ) احساس نگرانی یا ناراحتی کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

درسته این اصطلاح به جمله "دستش به دهنش میرسه" شباهت داره ولی یجورایی متضاد همن، دستش به دهنش میرسه یعنی فرد ثروت مختصری داره و اموراتش بد نمیگذره با ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

عاصی کردن کسی موی دماغ کسی شدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

با وجود، علیرغم

پیشنهاد
٠

دخالت کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

To refuse رد کردن، نپذیرفتن، قبول نکردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

Keep/have one eye on sth ( به دقت ) در نظر داشتن مثال You should always keep/have one eye on your chances of promotion when you take up a new job.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

Keep/have one eye on sth ( به دقت ) در نظر داشتن مثال You should always keep/have one eye on your chances of promotion when you take up a new job.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

In your imagination or memory در تصوراتت یا خاطراتت

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

To show no reaction at all هیچ واکنشی نشان ندادن مترادف: Not bat an eyelid

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

To show no reaction at all هیچ واکنشی نشان ندادن مترادف: Not turn a hair

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

run/cast your eye over

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

نتونی ازش چشم برداری

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

تدابیر امنیتی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

اقدامات / تدابیر امنیتی

پیشنهاد
٠

جلوی چیزیو گرفتن، متوقف کردن

پیشنهاد
٠

فاصله را با کسی نگه داشتن ( صمیمی نشدن و. . )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

ترتیب دادن برنامه چیدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

برنامه چیدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

موافقت کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

مخالفت کردن، رد کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

اصلاحات ( تغییرات ) ریز و دقیق انجام دادن روی چیزی تا بهترین عملکرد ممکن رو داشته باشه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

Get your lines/wires crossed If two people get their lines/wires crossed, they don't understand each other correctly Or there is a misunderstanding b ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

Get your lines/wires crossed If two people get their lines/wires crossed, they don't understand each other correctly Or there is a misunderstanding b ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

در دست اجرا بودن در دست تهیه بودن در حال انجام بودن

پیشنهاد
٣

چوب لای چرخ کسی گذاشتن سنگ جلوی پای کسی انداختن مانع از موفقیت شدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

If you stand a chance of doing sth, it is possible that you will succeed in doing it در انجام کاری امکان موفقیت وجود داشتن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

Attempt to do sth in a different way کاری را با روش متفاوتی انجام دادن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

Take a different course of action

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

Act in a way that is not extreme میانه روی کردن، تعادل نگه داشتن/برقرار کردن زیاده روی نکردن مثال Parents usually try to steer a middle course betwee ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

از لحاظ جسمی و روحی خسته بودن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

فوت و فن کاری را به کسی نشان دادن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

پیوستن در یک بحث بدون خواست بقیه افراد

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

شکست دادن/قوی تر بودن ( بهتر بودن ) از کسی یا چیزی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

مقدر شدن

پیشنهاد
٤

از کسی تقلید کردن ( تقلید مثبت و دارای منفعت )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٧

رسیدگی کردن، اقدام کردن سر و کار داشتن کنار اومدن با سر و کله زدن حل و فصل کردن مدیریت کردن پرداختن به مواجه شدن، برخورد کردن ترتیب کاری رو دادن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

To present arguments to or attempt to persuade or advise those who have no inclination to change their opinion or belief سعی در متقاعد کردن یا نصیحت ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

نخود سیاه، نکته انحرافی، رد گم کنی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

کسی که با دیگران قاطی نمیشه، تکرو

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

Have more money than when you started سود کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

دست مریزاد داشتن کار کسی را تحسین کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

Have a negative amount in your bank balance به بانک بدهکار بودن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

Have a negative amount in your bank balance به بانک بدهکار بودن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٠

if the future holds something, that is what may happen - مثال: !You never know what the future holds تو نمیدونی آینده به چه صورتی خواهد بود یا برات ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

از صفر شروع کردن از نو شروع کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

Go/Run/Work like clockwork طبق برنامه و بدون مشکل پیش رفتن/عمل کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

Go/Run/Work like clockwork طبق برنامه و بدون مشکل پیش رفتن/عمل کردن مثل ساعت کار کردن دقیق عمل کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

a person's husband, wife, or usual partner همسر یا پارتنر شریک زندگی

پیشنهاد
٢

To have some degree of importance, truth, or value تا حدودی درست بودن/حقیقت داشتن و. . .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

ابر باران زا/بارانی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

در یادها زنده بودن

پیشنهاد
١

تجدید خاطره ( خاطرات ) کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

درک و سازش ( کردن ) متقابل

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

mess about/around پلکیدن وقت گذراندن وقت تلف کردن یللی تللی کردن، ول ول چرخیدن چیزی را انگولگ کردن مسخره بازی درآوردن ور رفتن، سر و کله زدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

پیوندی که در آسمان بسته شده برای هم ساخته شدن/پیوندشون تو آسمونا بسته شده/پیوندشون رو تو آسمونا بستن کلا یعنی خیلی بهم میان و برای هم مقدر شدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٠

رسم زمونه چیزی که نشون میده زمونه، زمونه ی بدی شده

پیشنهاد
١

نبود ویژگی ای ( مثلا مهربان بودن ) در شخصیت کسی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

نه میدونم و نه برام مهمه نه اطلاعی دارم و نه اهمیتی میدم نمیدونم و برام اهمیتی هم نداره

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

هر روز!

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

در تقابل بودن، تضاد داشتن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

مایل بودن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

تلفظ: /US: /ˌsɪn. əsˈθiː. ʒə /UK: �/ˌsɪn. əsˈθiː. zi. ə هم حسی، حس متقارن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
-٤٥

هر کس از کلمه ای غیر از همجنسگرا استفاده کنه بی فرهنگ و بی شعور میباشد.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

A key concept of Buddhism, and especially Thai Buddhism, is making merit – donating time, service, possessions or money, most often to Buddhist templ ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

بی اغراق، حداقل چیزی که میشه ( راجبش ) گفت اینه که. . همین قدر بگم که. . در این حد بگم که. .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

state/frame of mind ذهنیت، مود

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

state/frame of mind ذهنیت، مود

پیشنهاد
١

داری اشتباه میزنی این قبری که بالا سرش گریه میکنی توش مرده نیست اشتباه تصور کردن سخت در اشتباه بودن منظور را غلط متوجه شدن انجام کار بدون نتیجه دلخوا ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١١

گزینه بد و بدتر

پیشنهاد
٠

The lesser of two evils گزینه بد و بدتر

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣٣

BL stands for Boys' Love بی ال مخفف عشق بین دو پسره و ژانر فیلم و سریال هم محسوب میشه 👬🌈

پیشنهاد
٢

مقصر بودن هر دو طرف به یک اندازه

پیشنهاد
٤

بذاری فردی برای خودش تصمیم بگیره و کنترلش نکنی یا مورد نظارت قرارش ندی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

فرار کردن از مخمصه/دردسر، تبرئه شدن، خلاص شدن، راحت شدن از مسئولیت یا شرایط سخت، فرار کردن از بار تعهد، اجازه دادن به کسی که از یک موقعیت دشوار فرار ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

غیر قابل کنترل بودن و نادیده گرفتن قانون

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

چیزهایی که منفعت تجاری دارند منافع تجاری

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٣

پیدا کردن یه راه فوری و راحت برای حل یه مشکل

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

به هر دری زدن🚪

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

جا افتادن، عادت کردن، خو گرفتن

پیشنهاد
٥

تردید داشتن راجب موضوع یا مسئله ای

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

ذهن کسی را شدیدا درگیر کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

تکلیف خود را دانستن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

Know where you stand : تکلیف خود را دانستن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٠

گردش مالی منفی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

گردش مالی منفی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

گردش مالی کل

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

گردش مالی کل

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

گردش مالی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

تلفظ /ˌbjʊrəʊ də ˈʃɑːnʒ/ /ˌbjʊərəʊ də ˈʃɑːnʒ/

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

معنی: عزیزم، دلبر، عزیز دل، عسلم، عشقم، بیبی، کیوتی . . . و از این دسته کلمات Baby boo is a term of endearment, similar to baby or honey or sweeth ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

فرنولوژی ( جمجمه شناسی )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

a company that hires things out to people

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

فکر و خیال الکی کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٢

A person, usually a woman or girl in an organized group, who leads the crowd in shouting encouragement and supporting a team at a sports event طبق ای ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

حلیم فرنگی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

اُتانازی یا هومرگی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

Reasonable and acceptable منطقی، منصفانه، عادلانه بی طرف، متوسط

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

در بحث و مذاکره به جایی نرسیدن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

a reorganization plan طرح تجدید سازمان ( ورشکسته )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

تشکیل پرونده ورشکستگی دادن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

متحمل کردن⛓🔪

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

طغیان کردن، سرریز کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

رویا/خواب تکراری

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

تک نگاشت، تک نگاری، ویژه نگاشت، مونوگراف

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤٦

شیرین عسل، کیوت دوست داشتنی، تو دل برو، شیرین کیوتی پای 🧡💙🌈👑🛐

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

مجازات یا تنبیه تعیین کردن برای کسی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

مجری

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

زیاد شدن/کردن اشتها

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

اشتها نداشتن بی میل بودن به غدا

پیشنهاد
١

اشتهای کسی را کور کردن

پیشنهاد
١

اشتهای کسی را کور کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

از خورد و خوراک افتادن ( معمولا به علت بیماری )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

تفاوت بین دو چیزی که شبیه همدیگه ان

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٤

حق ماموریت 💶 ⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️ حق ماموریت در قانون کار یکی از مواردی است که به عنوان حقوق و مزایا به فیش حقوقی کارگران و کارمندان اضافه می شود. زمانی که کا ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

در زمینه قانون: حبس تعلیقی دادن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

نقش بازی کردن 💙

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

قریب الوقوع

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٤

( کار ) پیش پا افتاده

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

همبستگی، پیوستگی💞 اتحاد، وحدت💫

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

مسئول جلسه/مذاکره

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٥

اسم : شاره، مایع صفت : بی ثبات، تغییر پذیر

پیشنهاد
١٧

به چی فکر میکنی ( کجایی؟ ) ( کجا سیر میکنی؟ )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

یکی دیگه از معنی هاش: to make a statement in court against someone when you are both accused of a crime; to persuade someone to do this

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

Outstanding

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٩

مهار کننده ی سیستم ایمنی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

کل سال

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

دل انجام کاری رو داشتن ( کارهایی که برای اکثر افراد ترسناک، چندش و. . . است )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

دزدیدن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

تازه بدوران رسیده

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

مودی، دمدمی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

قانون

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

بو دادن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

not very detailed or exact

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

درک متقابل

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

مزین، مجهز

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٣

خیلی دقیق

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

گیاه بالارونده🍀🌱🍃

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٧

نقطه قوت

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٣

فاضلابی که هنوز برای جداسازی و از بین بردن آلاینده ها فرآوری یا تصفیه نشده است.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

Spokesperson, manager

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

متوجه کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

خودداری؟