پیشنهادهای سارا (١٩٣)
ابر باران زا/بارانی
در یادها زنده بودن
تجدید خاطره ( خاطرات ) کردن
درک و سازش ( کردن ) متقابل
mess about/around پلکیدن وقت گذراندن وقت تلف کردن یللی تللی کردن، ول ول چرخیدن چیزی را انگولگ کردن مسخره بازی درآوردن ور رفتن، سر و کله زدن
پیوندی که در آسمان بسته شده برای هم ساخته شدن/پیوندشون تو آسمونا بسته شده/پیوندشون رو تو آسمونا بستن کلا یعنی خیلی بهم میان و برای هم مقدر شدن
رسم زمونه چیزی که نشون میده زمونه، زمونه ی بدی شده
نبود ویژگی ای ( مثلا مهربان بودن ) در شخصیت کسی
نه میدونم و نه برام مهمه نه اطلاعی دارم و نه اهمیتی میدم نمیدونم و برام اهمیتی هم نداره
هر روز!
در تقابل بودن، تضاد داشتن
مایل بودن
تلفظ: /US: /ˌsɪn. əsˈθiː. ʒə /UK: �/ˌsɪn. əsˈθiː. zi. ə هم حسی، حس متقارن
هر کس از کلمه ای غیر از همجنسگرا استفاده کنه بی فرهنگ و بی شعور میباشد.
A key concept of Buddhism, and especially Thai Buddhism, is making merit – donating time, service, possessions or money, most often to Buddhist templ ...
بی اغراق، حداقل چیزی که میشه ( راجبش ) گفت اینه که. . همین قدر بگم که. . در این حد بگم که. .
state/frame of mind ذهنیت، مود
state/frame of mind ذهنیت، مود
داری اشتباه میزنی این قبری که بالا سرش گریه میکنی توش مرده نیست اشتباه تصور کردن سخت در اشتباه بودن منظور را غلط متوجه شدن انجام کار بدون نتیجه دلخوا ...
گزینه بد و بدتر
The lesser of two evils گزینه بد و بدتر
BL stands for Boys' Love بی ال مخفف عشق بین دو پسره و ژانر فیلم و سریال هم محسوب میشه 👬🌈
مقصر بودن هر دو طرف به یک اندازه
بذاری فردی برای خودش تصمیم بگیره و کنترلش نکنی یا مورد نظارت قرارش ندی
فرار کردن از مخمصه/دردسر، تبرئه شدن، خلاص شدن، راحت شدن از مسئولیت یا شرایط سخت، فرار کردن از بار تعهد، اجازه دادن به کسی که از یک موقعیت دشوار فرار ...
غیر قابل کنترل بودن و نادیده گرفتن قانون
چیزهایی که منفعت تجاری دارند منافع تجاری
پیدا کردن یه راه فوری و راحت برای حل یه مشکل
به هر دری زدن🚪
جا افتادن، عادت کردن، خو گرفتن
تردید داشتن راجب موضوع یا مسئله ای
ذهن کسی را شدیدا درگیر کردن
تکلیف خود را دانستن
Know where you stand : تکلیف خود را دانستن
گردش مالی منفی
گردش مالی منفی
گردش مالی کل
گردش مالی کل
گردش مالی
تلفظ /ˌbjʊrəʊ də ˈʃɑːnʒ/ /ˌbjʊərəʊ də ˈʃɑːnʒ/
معنی: عزیزم، دلبر، عزیز دل، عسلم، عشقم، بیبی، کیوتی . . . و از این دسته کلمات Baby boo is a term of endearment, similar to baby or honey or sweeth ...
فرنولوژی ( جمجمه شناسی )
a company that hires things out to people
فکر و خیال الکی کردن
A person, usually a woman or girl in an organized group, who leads the crowd in shouting encouragement and supporting a team at a sports event طبق ای ...
حلیم فرنگی
اُتانازی یا هومرگی
Reasonable and acceptable منطقی، منصفانه، عادلانه بی طرف، متوسط
در بحث و مذاکره به جایی نرسیدن
a reorganization plan طرح تجدید سازمان ( ورشکسته )