پیشنهادهای سارا (١٩٣)
( ناگهان ) احساس نگرانی یا ناراحتی کردن
درسته این اصطلاح به جمله "دستش به دهنش میرسه" شباهت داره ولی یجورایی متضاد همن، دستش به دهنش میرسه یعنی فرد ثروت مختصری داره و اموراتش بد نمیگذره با ...
عاصی کردن کسی موی دماغ کسی شدن
با وجود، علیرغم
دخالت کردن
To refuse رد کردن، نپذیرفتن، قبول نکردن
Keep/have one eye on sth ( به دقت ) در نظر داشتن مثال You should always keep/have one eye on your chances of promotion when you take up a new job.
Keep/have one eye on sth ( به دقت ) در نظر داشتن مثال You should always keep/have one eye on your chances of promotion when you take up a new job.
In your imagination or memory در تصوراتت یا خاطراتت
To show no reaction at all هیچ واکنشی نشان ندادن مترادف: Not bat an eyelid
To show no reaction at all هیچ واکنشی نشان ندادن مترادف: Not turn a hair
run/cast your eye over
نتونی ازش چشم برداری
تدابیر امنیتی
اقدامات / تدابیر امنیتی
جلوی چیزیو گرفتن، متوقف کردن
فاصله را با کسی نگه داشتن ( صمیمی نشدن و. . )
ترتیب دادن برنامه چیدن
برنامه چیدن
موافقت کردن
مخالفت کردن، رد کردن
اصلاحات ( تغییرات ) ریز و دقیق انجام دادن روی چیزی تا بهترین عملکرد ممکن رو داشته باشه
Get your lines/wires crossed If two people get their lines/wires crossed, they don't understand each other correctly Or there is a misunderstanding b ...
Get your lines/wires crossed If two people get their lines/wires crossed, they don't understand each other correctly Or there is a misunderstanding b ...
در دست اجرا بودن در دست تهیه بودن در حال انجام بودن
چوب لای چرخ کسی گذاشتن سنگ جلوی پای کسی انداختن مانع از موفقیت شدن
If you stand a chance of doing sth, it is possible that you will succeed in doing it در انجام کاری امکان موفقیت وجود داشتن
Attempt to do sth in a different way کاری را با روش متفاوتی انجام دادن
Take a different course of action
Act in a way that is not extreme میانه روی کردن، تعادل نگه داشتن/برقرار کردن زیاده روی نکردن مثال Parents usually try to steer a middle course betwee ...
از لحاظ جسمی و روحی خسته بودن
فوت و فن کاری را به کسی نشان دادن
پیوستن در یک بحث بدون خواست بقیه افراد
شکست دادن/قوی تر بودن ( بهتر بودن ) از کسی یا چیزی
مقدر شدن
از کسی تقلید کردن ( تقلید مثبت و دارای منفعت )
رسیدگی کردن، اقدام کردن سر و کار داشتن کنار اومدن با سر و کله زدن حل و فصل کردن مدیریت کردن پرداختن به مواجه شدن، برخورد کردن ترتیب کاری رو دادن
To present arguments to or attempt to persuade or advise those who have no inclination to change their opinion or belief سعی در متقاعد کردن یا نصیحت ...
نخود سیاه، نکته انحرافی، رد گم کنی
کسی که با دیگران قاطی نمیشه، تکرو
Have more money than when you started سود کردن
دست مریزاد داشتن کار کسی را تحسین کردن
Have a negative amount in your bank balance به بانک بدهکار بودن
Have a negative amount in your bank balance به بانک بدهکار بودن
if the future holds something, that is what may happen - مثال: !You never know what the future holds تو نمیدونی آینده به چه صورتی خواهد بود یا برات ...
از صفر شروع کردن از نو شروع کردن
Go/Run/Work like clockwork طبق برنامه و بدون مشکل پیش رفتن/عمل کردن
Go/Run/Work like clockwork طبق برنامه و بدون مشکل پیش رفتن/عمل کردن مثل ساعت کار کردن دقیق عمل کردن
a person's husband, wife, or usual partner همسر یا پارتنر شریک زندگی
To have some degree of importance, truth, or value تا حدودی درست بودن/حقیقت داشتن و. . .