تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

جا دادن، جا سازی کردن، داخل چیزی قرار دادن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١١

منظورت این بود، جدی گفتی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

برآورد مجدد، تخمین دوباره

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٩

به محض اینکه ( short form =asap )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

ذهن شگفت انگیز

پیشنهاد
١٠

تو نهایت زندگی من هستی. You are the end of my life

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

از شخصیت های سریال کودکانه آمریکایی Sesame street

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

برانگیخته، تهییج شده، هیجان زده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

زیر آبگذر، راه آب زیر گذر A structure that channels water past an obstacle, it may be made from a pipe.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

نام مذکر 1. Zachary or zechariah ( ذکریا )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٩

پر از غلط و اشتباه Full of mistakes

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

روستایی نادان , آدم بی دست و پا

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

immediately

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٩

Capital punishment ( death penalty )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

acquisition کسب، تحصیل، اکتساب، هدف یابی، فراگیری

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

1. A rural and small town in the Launceston region of Tasmania 2. An American swimmer

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

سالم تر، بهداشتی تر، تندرست تر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

دست بدست دادن عروس و داماد، بخشیدن، فاش کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٤

یکپارچه کردن، یکدست کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١١

از آنجائیکه، وقتیکه، زمانیکه، همانند، همانطور که، مانند

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٩

در آمیختگی، گیج کننده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

علاوه بر معانی ذکر شده به معنای: خفن، باحال و معرکه نیز می آید.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

A bad word ( informal )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٠

خدا نکنه، حاشا

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٩

dear

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٨

پشت و رو بودن لباس The front side of the item of clothing is on your back and backside of it on your front

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٥

When you buy something that you don't really want . خرید بدون برنامه ریزی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٤

تجزیه و تحلیل قدرت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١١

پوچ، بی معنی، مزخرف Your words are nonesense

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٢

suddenly feel frightened so that you can not think wisely دستپاچه شدن، هول شدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٢

One who is careful about orhers' feelings با ملاحظه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٠

a person who attacks others to steal their money جیب بر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٩

با ماشین به پنجره فروشگاهی زدن و داخل آن شدن برای دزدیدن کالا

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٦

ارجحیت، الویت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

Medlar

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٠

ملکه زیبایی کره

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٤

باز کردن بسته بندی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

Wind them up آزردن آنها

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

tissue دستمال کاغذی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٠

a difficult, boring and unhappy life

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٩

بنگاه مشاور املاک

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٠

easily made to feel sick or disgusting کسی که خیلی زود از چیزی حالش بهم می خورد.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

Public services خدمات عمومی ( آب، برق، گاز، تلفن )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢١

مهارت داشتن در فناوری

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

جزیره ای در شیلی در جنوب شرقی اقیانوس آرام که بخاطر صدها مجسمه ی عجیبی که آنجا وجود دارد معروف است.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٨

کلمه فرانسوی به معنای چراغ سقفی اتومبیل

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

جلوی جریانی را گرفتن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥٠

به هیچ وجه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

تو ایکی ثانیه in a second

پیشنهاد
٢٢

عقده برتربینی