تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

( عامیانه ) نشستن. مثال: Pull up a chair and make a lap Hey, make a lap and get out of the way

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

( عامیانه ) دوچرخه سوار، موتورسوار. مثال: Four bikers roared by and woke up the baby Oh, I was scared to death when those hulking bikers surround ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

( عامیانه ) 1. آدم مهم و برجسته. 2. متکبر و مغرور. مثال: That guy's a real bigwig in the art world, so please don't say anything to embarrass me ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

1. ( عامیانه ) آدم بسیار مهم، تاثیرگذار، موفق. 2. چرخ فلک بزرگ. مثال: He's a big wheel in the financial world, so he could really help your career ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

( عامیانه ) شخص مهم و مشهور، سرشناس. مثال: Some big - name star I’ve never heard of was there pretending to serve dinner Lots of big names were t ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

( عامیانه ) 1. پرحرف و زبان دراز، برملا کننده ی اسرار. 2. اسرار را پخش کردن. 3. کسی که با صدای بلند صحبت میکنه ( بلندگو قورت داده ) . مثال: If I ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

( عامیانه ) کلاهبرداربرجسته و بزرگ ، دزدبرجسته ، جنایتکار برجسته ( سرشناس ) . مثال: you’re the big juice around here That guy's known to be the ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

( عامیانه ) اقیانوس، دریا ( به خصوص اسم خاص اقیانوس اطلس ) . مثال: We flew over the big drink in an hour or two When my grandparents sailed acro ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

( عامیانه ) پول هنگفت، مقدار زیادی پول. مثال: She'll be earning big bucks soon Sports stars earn big bucks for pushing everything from shoes to s ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

( عامیانه ) پول هنگفت، مبلغ هنگفتی پول. مثال: He's been spending kilobucks on top - of - the - line equipment for years now مترادف: megabucks big ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

( عامیانه ) پول هنگفت، مقداری پول زیاد. مثال: I heard Jeff is earning megabucks at his new job in New York City We're talking megabucks this time ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

( عامیانه ) نام زنانه = ماری جوانا. مثال: ?are you want some marijane Hey man, you know where we can score some Mary Jane around here مترادف: Ma ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

( عامیانه ) خیابان اصلی شهر. برجسته ترین خیابان ( ها ) در یک شهر. مثال: The place you are looking for is half way down the main drag We're going ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

( عامیانه ) 1. پول مخصوص ولخرجی و عشق و حال . 2. پولی که برای مواقع ضروری، هزینه های ناگهانی کنار گذاشته میشه. 3. پول تو جیبی زن. مثال: This is ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

( عامیانه ) فردی که توانایی روشن و واضح صحبت کردن رو نداره، خیلی گنگ و مبهم صحبت میکنه. مثال: How can a mushmouth like that get a job reading news ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

( عامیانه ) احمق. مثال: Oh God, look what I did—I've been such a mushhead today You fuckin' Mush Head

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

( عامیانه ) 1. قلدر، گردن کلفت. 2. کسی که هیکل قدرتمندی ( مخصوصا از طریق ورزش ) داره. مثال: I need muscle - man tonhelp me cross the street with ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

( عامیانه ) کله پوک، کسی که هیکل داره ولی بی ذهن و بی مغزه. کسی که دغدغه ش بزرگ کردن هیکلشه نه بزرگ کردن ذهن و مغزش. نکته: این اصطلاح بیشتر برای ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٥

( عامیانه ) 1. چاق از ناحیه بالاتنه ( توزیع نامتناسب وزن در بدن ) . 2. زنی که سینه های بسیار بزرگ داره. مثال: Whoa, did you see that top heavy gi ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

( عامیانه ) دارای بهترین کیفیت، درجه یک، رتبه اول، لیگ برتر. مثال: Oh damn, that burger was top flight She's in the top flight of journalists Th ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

1. ( عامیانه ) درجه یک، ممتاز، افراد دارای بالاترین مقام. 2. معنی واقعی: کشوی بالایی. مثال: Katie Melua is top drawer She kept his passport in th ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

( عامیانه ) 1. مسئول، صاحب اقتدار، بالا مقام، رئیس، رهبر. 2. برنده یه مسابقه یا رقابت. مثال: The team wanted to prove that they were top dogs in ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

( عامیانه ) فردی که مطیع یه مافوق سازمانیه, نوکر ( سگ دست آموز ) . مثال: ?Is Medvedev the lapdog of Putin The lapdog danced about, licked his mas ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

( عامیانه ) 1. فرمانده، فرمانده کل، رئیس، روسا ( افسر ارشد ) . 2. مهم ترین و بلندپایه ترین مقامات ( در صنعت ) . مثال: The top brass turned thumbs ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

( عامیانه ) رئیس، سردسته کمدین ها، رهبر. مثال: Who's top banana around here Let me be top banana tonight

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

( عامیانه ) 1. سیگار ماری جوانا. 2. زن جذاب سیاه پوست. 3. نوعی رقص که در آن زانوها به داخل و خارج حرکت میکنه. 4. آلت تناسلی. مثال: Max whipped ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

1. * ( عامیانه ) سیگار باریک و بلند ماری جوانا. 2. ( عامیانه ) مستعار چاقوی جنگی Bowie knife. 3. خلال دندان. 4. یک فرد لاغر. مثال: Uncle Sam was ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

1. * ( عامیانه ) عالی ، معرکه, چشمگیر. 2. بیش از حد. مثال: That new white convertible is too much bro she eats too much

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

1. ( عامیانه ) زن خشن، زن بداخلاق، زنی که فریاد میزنه. 2. ( قدیمی ) زن ماهی فروش ( fish - fag or fishlass ) . مثال: To gossip like an old fish wife

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

( عامیانه ) کل خانواده لعنتی . از عمد بازی با کلمات = whole damn family مثال: The whole fam damily has had this virus. Yuck Wow, your whole fam d ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٧

( عامیانه ) روی گنج نشستن، چیز باارزشی را در کنترل خود داشتن. مثال: When I found out how much the old book was worth, I realized that I was sittin ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

( عامیانه ) 1. تدریس با استفاده از اشیاء ( در کودکستان و دبستان ) . 2. ارائه تصویری همراه با توضیح شفاهی . مثال: It was a short lecture with lots ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٥

( عامیانه - منسوخ شده ) هفت تیر، تپانچه. مثال: The sheriff opened up his jacket to reveal his shooting iron, warning Black - Eye Jack not to start ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٩

( عامیانه ) خرفت، ابله. مثال: Do not speak to that shithead over there ?OK, which one of you shitheads took my phone You stupid shithead! Get ou ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

( عامیانه ) یا اصلاح شو یا اخراج شو. یا رفتارتو درست کن یا گازشو بگیر دودتو ببینم. یا آدم باش ( خوب باش ) یا برو. مثال: I've warned you about tu ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

( عامیانه ) گلدون جنسی/آدمک جنسی. متظاهر به سکسی بودن ( کسی که تمایلات جنسی خودشو به رخ میکشه ) . مثال: About 20, 000 young sex pots hit Hollywoo ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٧

( عامیانه ) زن سکسی، زن پر جاذبه جنسی، زنی که فوق العاده سکسی و جذابه. مثال: With some new clothes and makeup, I bet she would be quite a sex kitt ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

( عامیانه ) آدم بددهن، کسی که زیاد فحش میده. مثال: Hey, you little sewer mouth! If I hear you speaking like that around your grandmother again, yo ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

( عامیانه ) عصبانی بودن، خون جلوی چشم رو گرفتن، خشمگین شدن. مثال: I see red when anyone disrespects my wife Bill really saw red when the tax bill ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

( عامیانه - کالیفرنیا ) خدافظ. مثال: Gotta go now. Seeyabye Yeah, I've had enough of your ignorant views. Seeyabye مترادف: see you see ya see yo ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

( عامیانه ) خداحافظ. مثال: See you, old chum. Give me a ring مترادف: see ya see you later seeyabye ( کالیفرنیا )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

( عامیانه ) 1. آدم پست، فلک زده، بدبخت، حقیر، آشغال ( برای مرد ) . 2. کاندوم ( مخصوصا استفاده شده ) . مثال: Brynn is a scumbag I really wish my ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

( عامیانه ) 1. آدم پست، فلک زده ، بی ارزش، تفاله ( برای مرد ) . 2. مایع منی. مثال: You scum! Get out of here Frankie is a scum You’d better cle ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

( عامیانه ) سیگار. مثال: We sat on the back porch smoking a couple of prime Cuban seegars There’s nothing like a fine seegar after a nice bowl of ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٨

( عامیانه ) توافق کردن، موافقت کردن. مثال: His mother and I don't see eye to eye about his decision to drop out of college We seem to see eye to ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

کله گنده، شخص ارشد و مهم، بانفوذ. مثال: He left business school and became a big cheese in the City

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

توپ جمع کن. پسری که توی یه بازی مثل فوتبال و تنیس توپ هایی که از زمین خارج میشن رو جمع میکنه. مثال: Later, he became a ball boy at the city's sta ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نظم نوین جهانی = New World Order مثال: The direction of the new world order will be greatly affected by chance By a Darwinian process, a new world ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

( عامیانه ) آقازاده، نجیب زاده، ژن خوب، شازده، اصیل. عضوی از یک خانواده یا اجداد ثروتمند، طبقه مرفه و بالا. مثال: That senator is a blue blood, s ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

( عامیانه ) طوفان توییتری. افزایش سریع فعالیت درمورد یک موضوع خاص در توییتر. ظهور ناگهانی یک هشتگ پرطرفدار در توییتر. مثال: Trump released a Twi ...