villager

/ˈvɪlɪdʒər//ˈvɪlɪdʒə/

معنی: دهاتی، روستایی، اهل ده
معانی دیگر: روستانشین

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: one who lives in a village.

جمله های نمونه

1. A villager had noted the number of the truck.
[ترجمه گوگل]یکی از اهالی روستا شماره کامیون را یادداشت کرده بود
[ترجمه ترگمان]یک روستایی به تعداد این کامیون اشاره کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. I borrowed a water bucket from a villager.
[ترجمه گوگل]از روستایی یک سطل آب قرض گرفتم
[ترجمه ترگمان]یک سطل آب از یک روستایی قرض گرفتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Koju was an illiterate villager who had spent his life in the desert ploughing dust with oxen.
[ترجمه گوگل]کوجو یک روستایی بی سواد بود که عمر خود را در بیابان به شخم زدن خاک با گاو گذرانده بود
[ترجمه ترگمان]Koju یک روستایی بی سواد بود که زندگی خود را در صحرا با شخم زدن با گاوها سپری کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. By training one local villager we can bring change to a whole community.
[ترجمه گوگل]با آموزش یک روستایی محلی می توانیم تغییری را در کل جامعه ایجاد کنیم
[ترجمه ترگمان]با آموزش یک روستایی محلی می توانیم به یک جامعه کلی تغییر ایجاد کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. There was a paper, the Villager, but a parish pump periodical wasn't really what the place needed.
[ترجمه گوگل]یک روزنامه وجود داشت، روستایی، اما یک نشریه پمپ محله واقعاً آن چیزی نبود که آن مکان نیاز داشت
[ترجمه ترگمان]یک روزنامه، روزنامه Villager وجود داشت، اما یک پمپ نوانخانه واقعا چیزی نبود که به آن نیاز داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. But woe betide the tight-fisted villager who tries to take advantage.
[ترجمه گوگل]اما وای به حال روستایی مشت محکمی که سعی می کند از این مزیت استفاده کند
[ترجمه ترگمان]اما وای به حال the که سعی دارد از آن سو استفاده کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Is that villager friendly or unfriendly?
[ترجمه گوگل]آیا آن روستایی دوست است یا غیر دوستانه؟
[ترجمه ترگمان]این villager دوستانه یا غیر دوستانه است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. This was done, and when the villager heard of it, he released dog house.
[ترجمه گوگل]این کار انجام شد و وقتی روستایی از آن مطلع شد، خانه سگ را آزاد کرد
[ترجمه ترگمان]این کار انجام شد و هنگامی که روستایی از آن خبر یافت، خانه سگ را رها کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The internal system of villager self-governance was definite from two aspects by The Constitution and The Organic Law on the Village Committee.
[ترجمه گوگل]نظام درونی خودگردانی روستایی از دو جنبه توسط قانون اساسی و قانون ارگانیک کمیته روستا مشخص شده بود
[ترجمه ترگمان]سیستم داخلی of روستایی از دو منظر به قانون اساسی و قانون ارگانیک در کمیته روستا مشخص بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The villager should collect some money to collect the trash every morning and send it to some place far from the resident area by truck.
[ترجمه گوگل]روستاییان باید هر روز صبح مقداری پول جمع آوری کنند تا زباله ها را جمع آوری کنند و با کامیون به مکانی دور از محل سکونت بفرستند
[ترجمه ترگمان]روستاییان باید مقداری پول جمع آوری کنند تا هر روز زباله ها را جمع آوری کنند و آن را تا جایی دور از محل اقامت با کامیون بفرستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. As a result, each villager publicly abnegated any connection to the road builders through ablution.
[ترجمه گوگل]در نتیجه، هر روستایی علناً از هرگونه ارتباط با جاده‌سازان از طریق وضو خودداری می‌کرد
[ترجمه ترگمان]در نتیجه، هر روستایی در ملا عام هر گونه ارتباطی با سازندگان جاده را از طریق ablution به طور عمومی اعلام می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. A villager of Gatumba, Burundi, displays a photograph of an infamous Nile crocodile known as Gustave as workers in the background wade in the Rusizi River.
[ترجمه گوگل]یکی از روستایی‌های گاتومبا، بوروندی، عکسی از تمساح بدنام نیل معروف به گوستاو را در حالی که کارگران در پس‌زمینه در رودخانه روسیزی قدم می‌زنند، نمایش می‌دهد
[ترجمه ترگمان]یک روستایی از Gatumba، بوروندی، عکسی از یک crocodile معروف نیل که در آن گوستاو به عنوان کارگر در پس زمینه رودخانه Rusizi شناخته می شود را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. From the secular trend of villager autonomy development, The dissertation makes look forward to developmental prospect of villager's democratic consciousness finally.
[ترجمه گوگل]از روند سکولار توسعه خودمختاری روستاییان، پایان‌نامه چشم‌انداز توسعه آگاهی دموکراتیک روستاییان را در نهایت می‌بیند
[ترجمه ترگمان]از دیدگاه سکولار توسعه استقلال روستایی، این مقاله به دنبال دورنمای توسعه آگاهی دموکراتیک روستایی در نهایت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. This is an alluvial flat where no villager dares to plant crops.
[ترجمه گوگل]این منطقه آبرفتی است که هیچ روستایی جرأت کاشت محصول را ندارد
[ترجمه ترگمان]این یک دشت سیلابی است که هیچ روستایی جرات آن را ندارد تا محصول بکارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. There lies a small liver between the two villager.
[ترجمه گوگل]جگر کوچکی بین این دو روستایی قرار دارد
[ترجمه ترگمان]یک کبد کوچک بین آن دو روستایی وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

دهاتی (اسم)
peasant, backwoodsman, villager, chuff, carl, clodhopper, boor, yokel, churl, hobnail, kern, villein

روستایی (اسم)
farmer, peasant, villager, clodhopper, boor, bucolic, commoner, cottager, yokel, churl, hobnail, georgic, kern, ruralist

اهل ده (اسم)
villager

انگلیسی به انگلیسی

• peasant, one who lives in a village
villagers are people who live in a village.

پیشنهاد کاربران

بپرس