پیشنهادهای وانیلایانولا (٤٨٥)
ابداع، ابتکار، تدبیر، ماشین، دستگاه
حالا که به گذشته نگاه میکنم، با نگاه به گذشته
اسم: ضرورت صفت: ضروری، حیاتی، بسیار مهم *** اسم: دستور، فعل امر خلاصه تمام معنیها گفته شد. هشدار: به هیچ وجه معنای حتمی و همچنین اجباری ندارد.
دکتر باطنی آن را اعتباربخشی و اثبات نیز آورده اند
به عنوان فعل: یک معنی اش این است: تسلیم ( نظر/دستور دیگران ) شدن، جا زدن، ضعف نشان دادن تعریف دیکشنری کالینز و کیمبریج: If you say that someone rolls ...
ابزارآلات، ماشین آلات با توجه به تعریف آن در دیکشنری ها، دقیقا معنای ابزارآلات یا ماشین آلات می دهد. که در آن ماشین یا ابزار جایگزین قسمت اول کلمه ش ...
تعریف دایره المعارف بریتانیکا Hundreds of varieties of metal machine tools, ranging in size from small machines mounted on workbenches to huge produc ...
( صفت ) مطمئن به نفس، مسلط، مسلط به نفس
خودکشی منجر به مرگ، خودکشی واقعی در مقایسه با Suicide Attempt که یعنی اقدام به خودکشی و suicidal ideation که یعنی افکار خودکشی/ فکر به خودکشی
این واژه، معنای منفی دارد پس کلماتی مانند زودآیند، زودهنگام یا پیش رو و غیره که بار معنایی خنثی یا مثبت دارند، معادل های خوبی نیستند. اما قریب الوقو ...
در روانشناسی: اختلال هراس دوستان اختلال هراس ( panic disorder ) را با حمله هراس/وحشت ( panic attack ) یکی نگیرید.
panic اصطلاح تخصصی حوزه روانشناسی محسوب میشود که معنای آن به سراسیمگی و به خصوص دلهره نزدیک است. قطعا به معنای هول شدن و هول کردن و دستپاچه شدن نیست ...
دوستانی که مثال هایی مثل Hill Drive یا Ocean Drive آوردند توجه نکردند اینها اسم خاص است. اسم آن محله هیل درایو و اُشن درایو است. پس به معنای محله یا ...
a large and powerful state formed from a federation or union of nations. منظور سازمان ها و اتحادیه هایی نظیر اتحادیه اروپاست. یا دولت هایی مانند دول ...
شبکه نگاری، شبکه شناسی
میز کار یا ایستگاه کاری/درسی/تحقیقاتی و غیره
cynical معنایی دو گانه دارد هم ویژگی کسی است که نسبت به انسان و جهان بدبین است و افراد را در پی سود و منفعت شخصی میپندارد هم درباره همان کسی به کار م ...
جرائم جدی ( حقوق )
( صفت ) تحکم آمیز، از بالا به پایین، عاقل اندر سفیه، خودپسندانه
دفتر، دفترچه دفتری است مخصوص نگاه داشتن حساب و کتاب های مختلف از جمله حساب فروش، خرید، حساب بانکی، حساب سود و غیره. میتوان آن را به سادگی دفتر حساب ک ...
خوش آمدن ها و بد آمدن ها خوشایندها و ناخوشایندهای ( فردی )
فن آموزگاری، فن/علم تعلیم و تربیت
( در درمان ) سابقه پزشکی در رشته های دیگر همدبه معنای سابقه و پس زمینه فرد در آن موضوع خاص است
در انگلیسی به واژگانی می گویند که نمی توان آن ها را از طریق قواعد آوایی مرسوم آموخت و بایدآن ها را از روی شکل ظاهری به خاطر سپرد واژگان بصری/دیداری ...
آویزون. دختر یا پسری که دور و بر فرد مورد علاقه اش می پلکد بدون آنکه توجهی از او دریافت کند.
صداکشی، آموزش خواندن و نوشتن از طریق صداکشی. با آواشناسی ( phonetics ) که شاخه ای از زبان شناسی است اشتباه نگیرید
با حروف بزرگ معمولا منظور جنگ داخلی آمریکا است. ( یا هر جایی که در متن مورد نظر است )
ددپایان رده ای از دایناسورها با پاهای سه انگشتی، و غالبا گوشتخوار.
tyrannosaur یا tyrannosaurus یک نوع دایناسور گوشتخوار است مربوط به اواخر دوران کرتاسه. در فارسی تیرانوسور یا تیرانوسوروس تلفظ میشود
دلمرده
سنگها را وا کردن - کامل مورد بحث قرار دادن - حل و فصل کردن - حرف ناگفته باقی نگذاشتن
در تکمیل صحبت TERRAFXRM نکته دیگر اینکه این واژه ( معمولا در زمینه اجتماعات محدود ) گاهی درباره وظایف و موضوعات به کار میره و نه صرفا اشیا و امکانات ...
مات و مبهوت ( به دلیل اینکه فرد اصلا درکی از موضوع ندارد یا بی خبر است. )
( فعل ) حرص خوردن
اهل خانه، اهالی منزل
شرط اینکه به خانواده ای بگیم گسترده اینه که با هم زندگی کنند در نتیجه همینطوری به دایی و عمو و پدر و مادربزرگ و غیره نمیشه گفت خانواده گسترده. اگر ای ...
برای اینکه با هم اشتباه نگیریم tempo یعنی سرعت اجرای ضربها ( تندا ) rythem یعنی ضرباهنگ ( کنار هم قرار گرفتن کشش های زمانی مختلف در یک الگوی متناوب ...
ناگسستنی - گسست ناپذیر
معادلهای رایج دولت شهر یا دولت ملت هستند.
نقطه ای که یک فعالیت یا رویداد آغاز به شکلگیری میکند: نقطۀ پرش، نقطۀ شروع، آستانۀ شکلگیری
میانجی، آشتی دهنده، واسطه ( صلح )
ناانسانی بودن ( اسم )
دست به دست هم دادن ( برای به انجام رساندن کاری )
productivity معنای خلاقیت نداره حتی در زبانشناسی. دوستان توجه کنند که کلمات سابقه معنایی دارند و به راحتی نمی توان واژه ای مانند خلاقیت را که کاملا ...
برای متفاوت بودن با غیر انسانی که معادلی است برای inhuman میتوانیم از ناانسانی برای impersonal استفاده کنیم.
مطرود، رانده شده، تک افتاده، جدا شده
جامع الاطراف، عمومی دان
کوچرو
وجهه منطقی دادن، مستدل کردن، منطقی جلوه دادن
vantage point کمین گاه