پیشنهادهای وانیلایانولا (٤٥٦)
دلمرده
سنگها را وا کردن - کامل مورد بحث قرار دادن - حل و فصل کردن - حرف ناگفته باقی نگذاشتن
در تکمیل صحبت TERRAFXRM نکته دیگر اینکه این واژه ( معمولا در زمینه اجتماعات محدود ) گاهی درباره وظایف و موضوعات به کار میره و نه صرفا اشیا و امکانات ...
مات و مبهوت ( به دلیل اینکه فرد اصلا درکی از موضوع ندارد یا بی خبر است. )
( فعل ) حرص خوردن
اهل خانه، اهالی منزل
شرط اینکه به خانواده ای بگیم گسترده اینه که با هم زندگی کنند در نتیجه همینطوری به دایی و عمو و پدر و مادربزرگ و غیره نمیشه گفت خانواده گسترده. اگر ای ...
برای اینکه با هم اشتباه نگیریم tempo یعنی سرعت اجرای ضربها ( تندا ) rythem یعنی ضرباهنگ ( کنار هم قرار گرفتن کشش های زمانی مختلف در یک الگوی متناوب ...
ناگسستنی - گسست ناپذیر
معادلهای رایج دولت شهر یا دولت ملت هستند.
نقطه ای که یک فعالیت یا رویداد آغاز به شکلگیری میکند: نقطۀ پرش، نقطۀ شروع، آستانۀ شکلگیری
میانجی، آشتی دهنده، واسطه ( صلح )
ناانسانی بودن ( اسم )
دست به دست هم دادن ( برای به انجام رساندن کاری )
productivity معنای خلاقیت نداره حتی در زبانشناسی. دوستان توجه کنند که کلمات سابقه معنایی دارند و به راحتی نمی توان واژه ای مانند خلاقیت را که کاملا ...
برای متفاوت بودن با غیر انسانی که معادلی است برای inhuman میتوانیم از ناانسانی برای impersonal استفاده کنیم.
مطرود، رانده شده، تک افتاده، جدا شده
جامع الاطراف، عمومی دان
کوچرو
وجهه منطقی دادن، مستدل کردن، منطقی جلوه دادن
vantage point کمین گاه
با دقت، با دقت و جزئی نگری، با توجه دقیق
میزان، میزان شده
پیوندجویانه، خویشاوندی، خویشی جویانه
دوستان پیشنهاد میکنم قبل از معنی نوشتن، چند دیکشنری انگلیسی را نگاه کنید. humanization هیچ ارتباطی با تعالی و تزکیه نفس و کمال و غیره ندارد. humani ...
معنای این کلمه به همکاری و کمک متقابل اشاره دارد یا حداقل امتیاز و فایده مادی یا معنوی مثبت نه صرفا هر چیزی که متقابل باشد. مساعدت، همیاری، بده بستا ...
پالوده
( درباره ایده ها ) برگرفته، دست دوم، در تضاد با ایده های نو و بدیع و خلاق
دیریاب، دشواریاب، دشوارفهم و . . .
نازل، ضعیف، سطح پایین
با توجه به معنای آن در خود فرهنگ های انگلیسی، به معنای پیاده روی در طبیعت است حالا این طبیعت ممکن است هر جایی از جمله کوه باشد. پس معنای کوهنوردی غلط ...
انسان ریخت
ابهت، سهم ( به معنای ترس )
دستنخورده، بکر ( در مورد محیط های طبیعی )
پرنده نگر از birding یعنی پرنده نگری، مطالعه غیرحرفه ای پرنده ها در فرهنگهای معتبری مانند وبستر و کالینز به معنای پرنده نگر و معادل birdwatcher آمده ...
مفروض
( صفت ) ستایش آمیز، تحسین آمیز
مصوبه، قانون، مقررات چون دوستانی هستند که بی آن که بدانند دیس لایک می زنند و باعث می شوند دیگران به اشتباه بیفتند، مثال و تعریف فرهنگ آکسفورد را هم ...
با توجه به تعریف زیر as a basis for discussion or reasoning و مثال: "suppose, for the sake of argument, that this is the legal position" یعنی برای جل ...
دکتر محمد ابراهیم محجوب حرفشان درست است و به درستی به آن نکته اشاره کرده اند اما ایشان باید به این نکته هم توجه میکردند که لفظ ظاهری کلمه هم باید معن ...
برآیند
این فعل معادل خیلی سرراستی در فارسی نداره اما به معنای محسوب شدن و به منزله ی ( چیزی/کسی ) بودن به معنای . . . بودن است حالا بستگی به جمله داره که ...
منظور خود توپ نیست. منظور نوعی ضربه با توپ است که از بیسبال گرفته شده. در فوتبال هم الان هست: توپ کات دار، ضربه ی کات دار. ضربه ای که در حین حرکت تو ...
( درباره قوانین و دستورات و. . . ) شل گرفتن، جدی نگرفتن، سهل انگاری کردن
لاف زدن، سخن گزاف گفتن، گزافه گویی کردن، گزاف گفتن
در نسبت به افراد: روادار - آسان گیر - انعطاف پذیر
جیگر داشتن، جیگر، جرات، بی عاری، بی عار بودن
موقتا سر پا شده، ( چیزی که ) به فراخور نیاز ترتیب داده شده
جُستارنویس
جُستار