پیشنهادهای وانیلایانولا (٤٥٩)
موقتا سر پا شده، ( چیزی که ) به فراخور نیاز ترتیب داده شده
جُستارنویس
جُستار
طب - پزشکی - دارو
( در مورد کودکان ) شلوغ کردن، دویدن و سروصدا کردن، جایی را روی سرشان گذاشتن مثلا he was running wild in supermarket یعنی فروشگاه را روی سرش گذاشته ب ...
زمانی که کودکان به عنوان تنبیه باید تنها در اتاق سپری کنند
عوامل مخل - عوامل اخلالگر
سخنرانی انگیزشی یا تهییجی
ریزه خواری کردن
عینک دو لنزه، عینک دو عدسی، عینک دور و نزدی، عینک دو دید/ دو کانونی
این کلمه به معنی شوخی سرکاریه. اون دوستانی که گفتم ایستگا گرفتن و سرکار گذاشتن درست فرمودن. شوخی خرکی و زننده اصلاً معنی نمی ده
در مثال زیر معنای دارای تبعات منحوس، بدشگون دارد such radical actions would be of consequence در مورد اشخاص یعنی شخص صاحب نفوذ، صاحب جایگاه، ارزشمند ...
در برخی کشورها کشیش نشین، در برخی دیگر بخش
متزلزل کردن
خوراک جو ( در بومشناسی و تکامل )
صفت است: برابریخواه، مساوات طلب، تساوی طلب، تساوی طلبانه از دوستان عزیز تقاضا دارم صفت رو به اسم ترجمه نکنند باعث گمراهی دیگران خواهد شد
وصله پینه - وصله پینه کردن - رفو کردن
مجازاتگر مثلا والدین مجازاتگر
رفتارشناسی ( این کلمه به لحاظ علمی در مورد حیوانات به کار می رود نه انسان ها )
عامیانه میگن لالمونی گرفتن
تا آخرِ. . . .
تفاوت pidgin و creole از لحاظ کاربرد گفته شد. اما تفاوت آن ها به لحاظ ساختاری این است که اولی ترکیبی ساده و ناقص از زبان های مختلف است و در واقع یک ز ...
خاموش و روشن کردن؛ فعال و غیر فعال کردن
به طور غیر عادی، به صورت عجیب و غریب
گوشه گیر خجالتی مردم گریز خودکم بین * دقت کنید که در فرهنگ زبانی انگلیسی، self effacing به معنای فروتنی و تواضعِ منفی است و بنابراین از نظر مفهومی به ...
به شکل صفت: پالایشگر، پالاینده
عرف
تقبیح شده، مذموم، ناپسند
میدانم در گوگل ترنسلیت و به تبعیت از آن در بسیاری از دیکشنری های فارسی - انگلیسی این اصطلاح را اردوگاه کار اجباری معنی کرده اند اما اشتباه است. اولا ...
بیراهه رفتن
ناشیانه
انفجار خشم ( روانشناسی )
در پاسخ به دوست عزیز، ممد عرض کنم اون متن های فیسبوکی به کنار، اگر شما به ریشه کلماتی مانند پاس دادن، پاسدار، پاس شبانه، سه پاس از شب و. . . دقت کنید ...
این کلمه به عنوان صفت برای شخص: دیوانه، بسیار احمق مثال از آکسفورد: adjective 1. ( of a dog, fox, or seal ) making a sharp explosive cry. "a barki ...
بچه مهد کودکی، بچه ای که به کودکستان می رود
در اصطلاح یعنی غول، مثلا غول فروشگاه های اینترنتی، غول علوم کامپیوتر و . . .
بددهنی و فحاشی، استفاده از کلمات نامناسب
پذیرش ( بیمار )
در رابطه با ذهن انسان معنای سازوکار ذهن هم دارد
( معنای ادبی ) لخت، بی پیرایه، فقیر، خالی
ناامید کننده،
باعث سرافکندگی فقط معنای آزاردهنده و خسته کننده ندارد. به مثال زیر دقت کنید it can be very frustrating to find that the size you want isn't there
پیشگویی خود اثبات گر
در بعضی متون به معنای انفعال است
ترکیب ( دارویی )
به هنجاری، معمولی بودن
وقتی این عبارت قبل از اسم می آید یعنی محض - خالص - تمام عیار مثلا شکست محض out and out failure
درمانی مثلا medical research پژوهش های درمانی
( در زمینه دانشگاه ) کمک هزینه
مدرسه نمونه، مدرسه نمونه مردمی، هیئت امنایی تعریف دیکشنری کمبریج: در آمریکا، مدرسه ای که بودجه دولتی میگیرد اما به طور خصوصی توسط هیئتی از افراد ناشن ...