essayist

/ˈeˌseˌɪst//ˈeseɪɪst/

معنی: مقاله نویس
معانی دیگر: انشانویس، رساله نویس، کوشنامه نگار، کوشنامه نویس، جستاره نویس

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: one who writes essays.

جمله های نمونه

1. The prodigious essayist was pushing deadline on a script for a movie that actor Bill Murray may do.
[ترجمه گوگل]این مقاله‌نویس شگفت‌انگیز در حال تعیین ضرب‌الاجل برای فیلمنامه‌ای برای فیلمی بود که ممکن است بازیگر بیل موری آن را انجام دهد
[ترجمه ترگمان]مقاله نویس خارق العاده، ضرب الاجل برای فیلمی را که ممکن است بیل مورای انجام دهد، به تعویق انداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The essayist and physician Havelock Ellis once suggested that thieves might be recognised by their low-lying ears and small heads.
[ترجمه گوگل]هاولاک الیس، مقاله‌نویس و پزشک، زمانی پیشنهاد کرد که دزدان را ممکن است از روی گوش‌های پایین و سر کوچک‌شان شناسایی کنند
[ترجمه ترگمان]خبرنگار و خبرنگار Havelock الیس یکبار پیشنهاد کردند که ممکن است دزدان توسط گوش های دراز و سره ای کوچک خود به رسمیت شناخته شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Cyberspace, says essayist and lyricist John Perry Barlow, is where conversations are conducted when two people talk on the telephone.
[ترجمه گوگل]جان پری بارلو، مقاله‌نویس و غزل‌نویس، می‌گوید فضای مجازی جایی است که وقتی دو نفر با تلفن صحبت می‌کنند، مکالمه‌ها انجام می‌شود
[ترجمه ترگمان]مقاله نویس، مقاله نویس و مقاله نویس، \"جان پری بارلو\"، می گوید: \" زمانی که دو نفر تلفنی صحبت می کنند، مکالمات تلفنی انجام می شود \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Bacon was a famous essayist.
[ترجمه گوگل]بیکن یک مقاله نویس معروف بود
[ترجمه ترگمان]بیکن یه essayist معروف بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. William Cobbett, the nineteenth-century essayist, perhaps has done more than anyone to influence our feelings about the rural.
[ترجمه گوگل]ویلیام کبت، مقاله‌نویس قرن نوزدهم، شاید بیش از هر کسی برای تأثیرگذاری بر احساسات ما در مورد روستایی انجام داده است
[ترجمه ترگمان](ویلیام Cobbett)، مقاله نویس در قرن نوزدهم، شاید بیش از هر کسی که بتواند احساسات ما را در مورد مناطق روستایی تحت تاثیر قرار دهد، انجام داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. William Hazlitt, the essayist, grew up here.
[ترجمه گوگل]ویلیام هازلیت، مقاله‌نویس، در اینجا بزرگ شد
[ترجمه ترگمان]ویلیام هزلیت، آن مقاله نویس، در اینجا بزرگ شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The esteemed poet and ecological essayist has lived here with his family for 25 years.
[ترجمه گوگل]شاعر و مقاله نویس ارجمند زیست بوم 25 سال است که با خانواده اش در اینجا زندگی می کند
[ترجمه ترگمان]این شاعر محترم و مقاله نویس اکولوژیک به مدت ۲۵ سال با خانواده اش زندگی کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. American essayist, poet, leader of the Transcendentalist movement in the early 19th century.
[ترجمه گوگل]مقاله‌نویس، شاعر آمریکایی، رهبر جنبش استعلایی در اوایل قرن نوزدهم
[ترجمه ترگمان]مقاله نویس آمریکایی، شاعر، رهبر جنبش Transcendentalist در اوایل قرن ۱۹
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. A brochure written by Sarah Helen Whitman, poet, essayist, Transcendentalist, spiritualist and romantic interest of Edgar Allen Poe.
[ترجمه گوگل]بروشوری نوشته سارا هلن ویتمن، شاعر، مقاله نویس، ماوراء الهام، معنویت گرا و علاقه عاشقانه ادگار آلن پو
[ترجمه ترگمان]بروشور نوشته شده توسط سارا هلن ویتمن، شاعر، مقاله نویس، Transcendentalist و جذابیت رمانتیک ادگار آلن پو
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. English statesman, essayist, and philosopher, one of the great precursors of the tradition of British empiricism and of belief in the importance of scientific method.
[ترجمه گوگل]دولتمرد، مقاله‌نویس و فیلسوف انگلیسی، یکی از پیشگامان بزرگ سنت تجربه‌گرایی بریتانیایی و اعتقاد به اهمیت روش علمی
[ترجمه ترگمان]سیاست مدار، مقاله نویس، مقاله نویس، و فیلسوف انگلیسی، یکی از the بزرگ سنت of بریتانیا و اعتقاد به اهمیت روش علمی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Liu Chenweng is a famous scholar, poet, essayist andand Yuan Dynasty.
[ترجمه گوگل]لیو چنونگ محقق، شاعر، مقاله‌نویس و سلسله یوان مشهور است
[ترجمه ترگمان]لیو Chenweng یک دانشمند، شاعر، مقاله نویس و مقاله نویس است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She is a novelist, short story writer, essayist, poet and author of children's books.
[ترجمه گوگل]او رمان‌نویس، داستان‌نویس، مقاله‌نویس، شاعر و نویسنده کتاب‌های کودک است
[ترجمه ترگمان]او نویسنده، نویسنده داستان های کوتاه، مقاله نویس، شاعر و نویسنده کتاب های کودکان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. ALAIN DE BOTTON is a British essayist, novelist and, if one uses the term somewhat expansively, philosopher.
[ترجمه گوگل]آلن دی بوتون مقاله‌نویس، رمان‌نویس بریتانیایی و اگر کسی از این اصطلاح تا حدودی گسترده استفاده کند، فیلسوف است
[ترجمه ترگمان]alain DE، نویسنده، نویسنده و مقاله نویس بریتانیایی است که در صورت استفاده از این اصطلاح تا حدودی فیلسوف است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Finally, Bill Thompson, technology critic and essayist, discussed china dialogue's innovative bilingual web architecture.
[ترجمه گوگل]در نهایت، بیل تامپسون، منتقد فناوری و مقاله‌نویس، در مورد معماری نوآورانه وب دو زبانه گفتگوی چین بحث کرد
[ترجمه ترگمان]در نهایت، بیل تامسون، منتقد فن آوری و مقاله نویس، در مورد معماری وب دو زبانه نوین چین بحث و گفتگو کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مقاله نویس (اسم)
columnist, essayist

انگلیسی به انگلیسی

• one who writes essays, one who writes compositions
an essayist is someone who writes essays for publication.

پیشنهاد کاربران

جُستارنده.
جُستارنویس
مقاله نویس
روزنامه نگار

بپرس